کتاب معجون عشق
معرفی کتاب معجون عشق
کتاب معجون عشق اثر یوسف علیخانی، مجموعه گفتگوهای او با نویسندگان معاصر ایرانی و رماننویسان است. او در این اثر در پی پاسخ دادن به این سوال است که چرا ادبیات عامهپسند در فرهنگ ما با ادبیات مبتذل برابری میکند و همچنین دلیل علاقه مردم به این ادبیات عامهپسند چیست؟
درباره کتاب معجون عشق
ادبیات در ایران و در جهان انواع گوناگونی دارد. اگر به ادبیات داستانی نگاه کنیم، میتوانیم بخش بزرگی از آثار را ببینیم که با عنوان عامه پسند شناخته میشوند. این آثار عموما از استقبال بالایی برخوردارند اما گهگاه در گفتگوهای روزمره این عبارت مترادف ادبیات مبتذل قرار میگیرد. حال سوال اینجا است که چرا ادبیات عامه پسند با وجود استقبال گستردهای که در میان مردم دارد، به معنای ادبیات مبتذل در آمده است؟
یوسف علیخانی برای یافتن پاسخ این پرسش به سراغ نویسندگان مشهور ایرانی رفته است که آثارشان در این دسته قرار میگیرد. با آنان گفتگو کرده و درباره این سوال و همچنین آثار دیگرشان صحبت کرده است. این گفتگوها را در این کتاب میتوانید بخوانید. علاوه بر این، در ابتدای هر مصاحبه، شرح حال مختصری نیز از نویسندگان و آثارشان آورده است.
نویسندگانی که در کتاب معجون عشق با آنان گفتگو و مصاحبه شده است عبارتند از: ر. اعتمادی، فهیمه رحیمی، امیر عشیری،پرینوش صنیعی، نازی صفوی، مریم ریاحی، حسن کریم پور، تکین حمزه لو، مریم جعفری، فریده شجاعی، سیمین شیردل، مژگان مظفری، مهرنوش صفایی و نرگس جورابچیان.
کتاب معجون عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب معجون عشق برای تمام کسانی که به مطالعات ادبی علاقه دارند و ادبیات داستانی معاصر ایران را دنبال میکنند، اثری جذاب است. اگر به نویسندگان عامه پسند ایرانی و آثارشان علاقه دارید، با خواندن این کتاب لذتی عمیق را به خود هدیه میکنید.
درباره یوسف علیخانی
یوسف علیخانی اول فروردین ۱۳۵۴ در روستای میلک الموت در قزوین به دنیا آمد. او روزنامهنگار و نویسنده معاصر ایرانی است. او در سال ۱۳۷۷ از رشته زبان و ادبیات عرب دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. در حال حاضر مدیریت نشر آموت و همچنین کتابفروشی آموت (واقع در خیابان مرزداران تهران) را در دست دارد و به نوشتن و پژوهش مشغول است.
از میان آثار یوسف علیخانی میتوان به چندین جلد کتاب پژوهشی، سه مجموعه داستان به نامهای قدم بخیر مادربزرگ من بود، اژدهاکشان و عروس بید و همچنین دو رمان خاما و بیوهکشی اشاره کرد.
بخشی از کتاب معجون عشق
ر. اعتمادی در شهر لار از شهرهای استان فارس متولد شده و در دوازده سالگی و پایان دوره تحصیلات دبستانی به اتفاق خانواده به تهران مهاجرت کرد. زندگی مطبوعاتی و نویسندگی او در روزنامه اطلاعات آغاز شد و به عنوان یک روزنامهنگار موفق شهرت یافت و همزمان با انتشار رمان جنجالبرانگیز «تویست داغم کن» در صف نویسندگان جوان، به عنوان نویسندهای تیراژساز و بهاصطلاح امروزی «بست سلر» جا افتاد.
ر. اعتمادی در زمینه رماننویسی دو دوره مشخص دارد؛ پیش از انقلاب و بعد از انقلاب. رمانهای تویست داغم کن، ساکن محله غم، برای که آواز بخوانم، اتوبوس آبی، بازی عشق، کفشهای غمگین عشق، چهل درجه زیر شب، روزهای سخت بارانی، جسور، آخرین ایستگاه شب، یک لحظه روی پل، شب ایرانی، شاهد در آسمان و گلبانو را قبل از انقلاب و رمانهای آبی عشق، هشت دقیقه تا برهوت، گل تیتی، دختر شاه پریان، هفت آسمان عشق، عالیجناب عشق، نسل عاشقان، هزار و یکشب عشق و رنگ سرخ عشق، بعد از انقلاب از وی منتشر شده است.
این نویسنده همچنان مینویسد و معتقد است در گلستان ادب ایران برای تمامی نویسندگان با سبک و روش خاص خود، مکانی برای عرض وجود میتوان یافت و هیچ نویسندهای جای نویسنده دیگر را تنگ نکرده است.
برگردیم به اولین داستان بلند شما؛ تویست داغم کن. اسم عجیب و غریبی روی این کتاب گذاشتید.
برای امروز به نظر عجیب میآید ولی در آن سالها ناگهان رقصی در آمریکا و اروپا معروف شده بود به نام «تویست». در ایران آنروز هم این رقص بین جوانها مثل مدهای دیگر که از غرب میرسید معمول شد و من که خود جوان بودم و شاهد این رویداد که اغلب هم تیتر حوادث روزنامهها بود، از شهرت این رقص برای عنوان کردن اعتراضاتم به صورت یک قصه بلند استفاده کردم.
چه اعتراضاتی؟
باید توضیح بدهم که در آن سالها جوانان آمریکایی و اروپایی و کشورهای اقمارشان شروع به اعتراضاتی علیه نظام زندگیشان کرده بودند. این اعتراضها شامل نظام دولتی و اجتماعی بزرگسالان میشد و بیشتر شکل رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و مدنی صورت میگرفت که یکی از آن نهضتها هم خیلی اثرگذار بود به نام «هیپیگری» که آن کشورها سالها عوارضش را بر دوش میکشیدند. این جوانها درصدد تغییر بودند. نوعی انقلاب فکری که ناشی از جنگهای جهانی دوم و جنگهای ویتنام و غیره بود. آنها میگفتند بزرگترها دنیا را به خاک و خون کشیدند و صلح را به مسلخ بردهاند، قوانین و مقرارتشان را بر زندگی ما حاکم کردهاند و ما میخواهیم مقابله کنیم. من بههیچوجه درصدد دفاع از آن نوع عقاید در کتاب خودم نبودم، من در جامعه جوان ایران که خودم هم جزیی از آن بودم، این اعتراضها را به شکل دیگری میدیدم. هیپیها ریش میگذاشتند و موی سرشان را بلند میکردند چون جامعه غربی آنها را مجبور میکرد که صبح زود ریششان را بتراشند، موی سرشان کوتاه باشد، لباس مرتب بپوشند و آن فشارها آنها را به مقابله خوانده بود، در رفتارهای شخصی به نوعی رفتار بیقیدانه درویشهای دورهگرد خودمان را به نمایش میگذاشتند. اما نکتهای که در رفتار همان نسل من وجود داشت و درصدد تغییرش بودند، مبارزه با فساد بود. جمله معروفی که از این قصه زبانزد شد این بود «شما مردابهارا بخشکانید کرمها خودبهخود از بین میروند».
حجم
۷۹۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
حجم
۷۹۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۴۶ صفحه
نظرات کاربران
نویسنده ی درباره این کتاب میگه که این کتاب به نسبت بقیه مجموعه مصاحبه هاش فروش خوبی نداشته خیلی جالبه رمان های عامه پسند بیشترین تیتراژ ها رو دارند اما کسی دوست نداره نویسنده هاش بیشتر بشناسه حتی اگر کسی