کتاب عرق سرد
معرفی کتاب عرق سرد
کتاب عرق سرد نوشتهٔ لین ناتج و ترجمهٔ محمدرضا ترک تتاری است. نشر نی این نمایشنامهٔ برندهٔ جایزهٔ پولیتزر در سال ۲۰۱۷ را در سال ۱۴۰۰ روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب عرق سرد
کتاب عرق سرد حاوی یک نمایشنامه با ۹ شخصیت است که ملاقاتی را ترسیم میکند میان یک افسر عفو مشروط و دو متهم سابق و سه زن که دوستان دوران کودکی بودهاند و در یک کارخانه کار کردهاند. این اتفاق در یک بار خیالی در ریدینگِ پنسیلوانیا رخ میدهد. لین ناتج در زمان جابهجا میشود، صحنهها را عوض میکند و اتفاقات ۸ سال گذشته را نشان میدهد. این نمایشنامه، تجزیهٔ یک دوستی را پس از درخواست دو تا از آنها، (یکی سیاهپوست و دیگری سفیدپوست) برای یک شغل مدیریتی بررسی میکند. گفته شده است که نمایشنامههای لین ناتج طیف موضوع گستردهای دارند؛ بهطوریکه خودش آثارش را «شیزوفرنیک» توصیف کرده است. این نمایشنامهها نقاط اشتراکی دارند که مثل نواری باریک آنها را به هم متصل میکند؛ همگی بر پایهٔ تحقیق نوشته شدهاند و دربارهٔ نیمهٔ تاریک جامعهاند؛ دربارهٔ آدمهایی که دیده نمیشوند.
خواندن کتاب عرق سرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره لین ناتج
لین ناتج، استاد دانشگاه و نمایشنامهنویسی آمریکایی است که در سال ۱۹۶۴ در نیویورک به دنیا آمده است. گفته شده است که او تنها زنی است که ۲ بار برندهٔ جایزهٔ پولیتزر شده است [دستکم تا زمان انتشار این کتاب در ایران]؛ پیشتر در سال ۲۰۰۹ برای نمایشنامهٔ «مفلوک» و سپس در سال ۲۰۱۷ برای نمایشنامهٔ «عرق سرد». نمایشنامههای لین ناتج طیف موضوع گستردهای دارند؛ بهطوریکه خودش آثارش را «شیزوفرنیک» توصیف کرده است. این نمایشنامهها نقاط اشتراکی دارند که مثل نواری باریک آنها را به هم متصل میکند؛ همگی بر پایهٔ تحقیق نوشته شدهاند و دربارهٔ نیمهٔ تاریک جامعهاند؛ دربارهٔ آدمهایی که دیده نمیشوند.
بخشی از کتاب عرق سرد
«۴ ژوئیهٔ ۲۰۰۰.
دمای بیرون ۸۴ درجهٔ فارنهایت.
در خبرها: به گزارش مجلهٔ وُرکینگ وومَن، در بعضی از صنایع ایالات متحده تفاوت دستمزد بین زنان و مردان رو به کاهش است. در واکنش به افزایش اخیر جرایم خشونتآمیز رِدینگ، پلیس این شهر محدویتهای بیشتری در محلههای جرمخیزِ شهر اعمال کرد. شهرداری رِدینگ با هدف مقابله با فرسودگی شهری، با خرید چند ساختمان فرسوده قصد تخریب آنها را دارد.
بیرون بار. بروسی سیگار دود میکند، نشئهٔ نشئه است. کریس و جیسن از توی بار میدوند بیرون و از کنار او میگذرند. از دور صدای انفجار کوکتلمولوتف شنیده میشود.
بروسی: کریس:! کریس! مامانت توئه؟
کریس:نه، ولی یه مدت کاری به کارش نداشته باش، نمیخواد باهات حرف بزنه...
بروسی:وایسا، یه دقیقه وقت داری؟
کریس:نه، باید بریم.
بروسی:عجلهتون برای چیه؟
کریس:تو کارخونه خبرهایی شده.
جیسن:بجنب کریس. // دیر شد.
بروسی:فقط یه دقیقه.
جیسن:هی!
کریس:سریع ـ
بروسی:ببین میتونی بهم ـ
کریس:الان موقعش نیست.
جیسن:هی! بیا دیگه ـ
بروسی:(با لبخند.) باشه، ولی پنج ثانیه هم نمیکشه جیبهاتو بگردی.
کریس:آره، و یه هفته خرحمالی تا جای خالیش پر بشه.
بروسی: جیسن:. تو چی؟
جیسن:شرمنده بروسی.
بروسی:هفتهٔ بعد سود میرسه. چِکش هنوز نیومده.
جیسن:نمیتونم.
بروسی:حله، درکت میکنم. اما... وایسا، وایسا، وایسا. کریس؟ پسر!
بروسی کریس را در آغوش میگیرد.
کریس:ده تا. فقط همینو دارم.
بروسی:همین هم خیلیه. دمت گرم.
کریس:ببین الان دیگه واقعاً باید بریم.
بروسی:چرا عجله دارین؟ مگه چی شده؟
جیسن:نمیدونم، ویلسن میگه تو این تعطیلات آخر هفته، که طولانیتر بود، سه تا از دستگاههای کارخونه رو برداشتن بردن یه جای دیگه.
بروسی:چی؟
جیسن:در همین حد میدونم که ویلسن یه ساعت پیش رفته از تو کمدش یه چیزی برداره که میبینه دستگاهها نیستن.
کریسغیب شدن...
جیسن:بیپدرهای عوضی. ویلسن داره به همه خبر میده.»
حجم
۲۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۵ صفحه
حجم
۲۰۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۵ صفحه