کتاب من نیکانور پارا هستم
معرفی کتاب من نیکانور پارا هستم
کتاب من نیکانور پارا هستم، مجموعه شعرهایی از نیکانور پارا، ریاضیدان، فیزیکدان و شاعر تاثیرگذار اهل شیلی و ادبیات آمریکای لاتین است که با ترجمه فرحان غضبان و محسن پایمزد منتشر شده است.
درباره کتاب من نیکانور پارا هستم
نیکانور پارا که از خاندان مشهور پارا بود و فرزندان هنرمندی نیز تحویل جامعه آمریکای لاتین داد، یکی از تاثیرگذارترین شاعران ادبیات لاتین است. او جوایز ادبی مشهور شیلی را از آن خود کرده است و سبک نوین ضد شعری و آوانگاردی که پایهگذاری کرد، او را به یکی از چهرههای مهم و ادبی تاثیرگذار بدل کرده است. شعر او در طول سالها فعالیتش دستخوش تغییرات بسیاری شد: اواخر دهه ۱۹۳۰ میلادی، تحت تأثیر فدریکو گارسیا لورکا، بود و بعد از آن، چون رئالیسم سوسیالیستی با عقایدش سازگار نبود، سبک آوانگارد خودش را بنیان نهاد. انتقاد، پرسشگری و سیاسی بودن از ویژگیهای بارز سبک اوست.
من نیکانور پارا هستم، مجموعه اشعار او است که از زبان اسپانیایی به فارسی ترجمه شده است و دریچهای است تا مخاطبان را با این سبک شعری و این شاعر که نامش در ادبیات ایران مهجور مانده است، آشنا کند.
کتاب من نیکانور پارا هستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب من نیکانور پارا هستم، کتابی است برای تمام دوستداران و علاقهمندان به شعر و ادبیات جهان.
درباره نیکانور پارا
نیکانور پارا (Nicanor Segundo Parra Sandoval) شاعر، ریاضیدان و فیزیکدان اهل شیلی، ۵ سپتامبر ۱۹۱۴ به دنیا آمد. او خالق سبک نوین ضد شعر است و آثارش تاثیری بسیار در ادبیات آمریکای لاتین داشته است. او برای فعالیتهای ادبی که انجام داده است، جوایز بسیاری از جمله جایزه ملی ادبیات شیلی در سال ۱۹۶۹ و جایزه سروانتس سال ۲۰۱۱ را از آن خود کرده است. او همچنین چندین بار نامزد جایزه ادبیات نوبل شده است.
آثاری که از نیکانور پارا به جا مانده است به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، سوئدی، روسی، چکی، فنلاندی و پرتغالی و به دست مترجمان مشهور و معتبر ترجمه شده است. در اشعار او مضامینی از فرهنگ عامه و اشعار محلی و بومی به چشم میخورد.
نیکانور پارا ۲۳ ژانویه ۲۰۱۸، در سن ۱۰۳ سالگی چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب من نیکانور پارا هستم
خودت را چرا به سنگ وا میگذاری؟
چون خنجری زهرآگین
تو که حتماً میدانی
درخت
شخص بزرگی ست
که میوه هایی شادی آور
میبخشد
(خوشتر از شیر، از گل یاس)
و در زمستان، هیزم های طالیی
و در تابستان،
سایه سار نقره گون
و بیش از همه
همزمان
خداوند بادها و پرنده هاست
پس درست فکر کن
و قدرش را بدان
بچه چشم بادامی
که هیچ دوست
هیچ دوست مثل درخت نیست
دوستی همیشه
دوستی همیشگی
چه روی خاک
چه در امواج
چه توی گهواره
حتی وقتی بیمار باشیم
باوفاتر از شیشه آینه
مطیع تر از یک برده!
کمی درستتر باش!
نگاه کن خداوند دارد
نگاهت میکند بچه
از خدا بخواه
ترا بیامرزد
برای این گناه سنگی
و دیگر هیچوقت
سنگ ناسپاس
در حال سوت زدن از دستت خارج نشود
هی
ای بچه چشم بادامی!
***
آرام آرام فکر کنم!
که من نمیدانم چه میگویم
هیجان
تا مغز سرم فوران کرده ست
مثل اوقات سکوت
وقتیکه اجتماع تک نفره ام را ساخته بودم
یکی پس از آنیک
در امواج صامت
گوسفندان به اسطبل باز میگشتند
به تک تکشان گفتم
سلام
و در بیشه زار
(اغذیه گاه ِگوشهای مسافرین)،
با موسیقی بیکلامی مرموز
با یاد دریا افتادم
و برگها را شمردم
در ستایش خواهران وفات یافته ام
کاملا خوب!
به سفرم ادامه دادم
مثل کسی که از زندگی ش
بی انتظار است
از چرخ آسیاب رد شدم،
در مقابل" دکان "توقف کردم،
بوی قهوه همیشه همان است!
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه