
کتاب همه چیز، همه چیز
معرفی کتاب همه چیز، همه چیز
کتاب همه چیز همه چیز، نوشتهی نیکولا یون داستان زندگی مادلین است. دختری که به بیماری نادر نقص ایمنی مرکب مبتلا است و به همین دلیل تا به حال از خانه خارج نشده است. زمانی که همسایهی جدیدی به خانهی بغلی آنها اسبابکشی میکنند همهچیز تغییر میکند.
دربارهی کتاب همه چیز همه چیز
نیکولا یون در کتاب همه چیز همه چیز، داستان زندگی مادلین را نوشته است. مادلین هفده سال دارد و باید مثل بقیهی هم سن و سالهایش پر از انرژی و سرشار از تجربه باشد. اما مادلین تا به حال از خانه خارج نشده است و به جز مادر و پرستارش، کسی را ندیده است. مادلین به بیماری نادری مبتلا است. نقص ایمنی مرکب. به همین دلیل نمیتواند در محیطهای عمومی حضور پیدا کند یا با چیزهای غیر بهداشتی تعامل داشته باشد. زندگی او به مادر، پرستار و کتابهایش خلاصه شده است. اما یک روز مادلین متوجه میشود که همسایهی جدیدی به خانهی کنار آنها اسبابکشی کرده است. بعد از گذشت مدت کوتاهی، مادلین باپسر خانواده رابطهی دوستانهای برقرار میکند. این بزرگترین ریسکی است که مادلین در زندگیاش انجام داده است.
کتاب همه چیز همه چیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید داستانهای ترجمه شده و پرفروش از نویسندگان خارجی بخوانید، کتاب همه چیز همه چیز گزینهی مناسبی برای شما است.
درباره نیکولا یون
نیکولا یون در سال ۱۹۷۲ در جاماییکا متولد شد. شهرت او بیشتر به واسطهی کتابش همه چیز همه چیز است. در سال ۲۰۱۶ نیز کتابی با عنوان خورشید هم یک ستاره است نوشت که آن هم به زودی به فیلم تبدیل شد.
کتابهای مشابه
اگر این رمان را دوست داشتید، احتمالا از مطالعه این عناوین هم لذت خواهید برد: پنج قدم فاصله اثر ریچل لیپینکات، اگر بمانم اثر گیل فورمن، جایی که عاشق بودیم اثر جنیفر نون و تمام این مدت اثر میکی داتری و ریچل لیپینکات.
بخشی از کتاب صوتی همه چیز همه چیز
بیماری من همان اندازه که نادر است، شهرت دارد. در واقع یک نوع نقص ایمنی ترکیبی شدید است، اما شما آن را به اسم «مریضی بچهٔ حبابی» میشناسید.
در یک کلام من به همهٔ جهان آلرژی دارم. هر چیزی میتواند مریضم کند. حالا این چیز میتواند مادهٔ شیمیایی توی یک پاککننده باشد؛ کافی است با آن میز را تمیز کنیم و بعد من دستم به آن میز بخورد. میتواند عطر یک نفر دیگر باشد یا ادویهٔ متفاوت غذایی که خوردم. میتواند یکی، یا همه، یا هیچکدام از اینهایی که گفتم باشد. یا اصلاً یک چیز دیگر. هیچکس نمیداند محرکها چه هستند، اما همه خوب میدانند چه عواقبی در پی دارند. مادرم میگوید نوزاد که بودم، تا یکقدمی مرگ رفتم. و اینطوری شد که من ماندم و اس. سی. آی. دی۴. از خانهام پا بیرون نمیگذارم، هفده سال است که پایم را از خانه بیرون نگذاشتهام.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه