بریدههایی از کتاب همه چیز، همه چیز
۴٫۲
(۳۲)
شخصیت مهمتر از طبقهٔ اجتماعیه!
n re
«اگه افسوس نخوری، پس زندگی هم نکردی.»
Lavin D
«شاید بزرگ شدن یعنی ناامید کردن کسایی که دوست داریم.»
Ms.red
«من بیکس نیستم مامان. تنهام. اینها با هم فرق دارن.»
n re
«زندگی سخته عزیزم. هر کسی یه چارهای پیدا میکنه.»
n re
«عجیبه دلتنگ چیزی باشی که هیچوقت نداشتی، یا اصلاً یادت نیاد که یه روزی داشتی.»
yasinds
و به همین دلیل است که آدمها همدیگر را لمس میکنند. گاهی کلمات کافی نیستند.
melik
یک چیز را خوب میدانم: خواستن، خواستنِ بیشتر میآورد. میل و اشتیاق هیچ نهایتی ندارد.
متینه
میگوید: «هیچ اتفاقی برات نمیافته.»
دستم را دراز میکنم و دستش را میگیرم. تنها چیزی که به فکرم میرسد بگویم این است: «ممنونم.» میخواهم به او بگویم تقصیر اوست که من این بیرون هستم. بگویم عشق درهای دنیا را به سمت آدم باز میکند.
قبل از اینکه با او آشنا شوم، خوشحال بودم. اما حالا زندهام، و این دوتا با هم فرق میکنند.
Naz_stt
بدان که جز با چشم دل نمیتوان خوب دید.
آنچه اصل است از دیده پنهان است.
آنتوان دو سنت اگزوپری، شازده کوچولو
(ترجمهٔ محمد قاضی)
yasinds
مرگ هزینهٔ اندکی است که باید برای زندگی بپردازد.
ژنرالیسم
عکس یک جور ماشین زمان است.
n re
دنیای تو میتواند در یک لحظه تغییر کند.
n re
سعی میکنم چیزهایی رو که نمیتونم داشته باشم، نخوام
n re
هر چیزی خطر داره. هیچ کاری نکردن هم خطر داره. این دیگه به خودت مربوطه که چه تصمیمی میگیری.
n re
نفسی صدادار میکشد. «مامانم میگه عشق آدمها رو دیوونه میکنه.»
«به این حرف اعتقاد داری؟»
«آره. نه. شاید.»
میگویم: «قرار نیست از همهٔ جوابها استفاده کنی.»
توی تاریکی لبخند میزند. «آره، بهش اعتقاد دارم.»
«چرا؟»
«این همه راه تا هاوایی با تو اومدم. برام آسون نیست که اونها رو پیش بابام تنها بذارم.»
احساس گناهم را قبل از اینکه بتواند خودش نشان بدهد، سرکوب میکنم.
میپرسد: «تو بهش اعتقاد داری؟»
«آره. قطعاً.»
«چرا؟»
حرفهای او را تکرار میکنم و میگویم: «این همه راه تا هاوایی با تو اومدم. اگه تو نبودی هیچوقت خونهمون رو ترک نمیکردم.»
میگوید: «که اینطور.»
Naz_stt
قول (qol): اِ. ج. ۱. دروغی که میخواهی به آن ادامه بدهی. [۲۰۱۵، ویتییر]
Naz_stt
همیشه چیزی منجر به چیز دیگری نمیشود.
ژنرالیسم
«شاید بزرگ شدن یعنی ناامید کردن کسایی که دوست داریم.»
عاطش
به این نتیجه میرسم که عشق چیز بسیار وحشتناکی است. دوست داشتن زیاد کسی آنطور که مادرم دوستم دارد، باید مثل این باشد که قلبت بیرون از بدنت باشد، بدون اینکه پوست، استخوان یا هرچیز دیگری از آن محافظت کند.
عشق چیز وحشتناکی است و تازه نبودنش بدتر هم هست.
متینه
حجم
۱۰۱۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۱۰۱۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
تومان