دانلود و خرید کتاب دشت بهشت جان اشتاین‌بک ترجمه اسدالله امرایی
تصویر جلد کتاب دشت بهشت

کتاب دشت بهشت

انتشارات:نشر افق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دشت بهشت

دشت بهشت مجموعه داستان‌های کوتاهی از جان اشتاین‌بک، درباره مهاجرینی است که در حومه کالیفرنیا زندگی می‌کنند. این مجموعه در سال ۱۹۳۲ منتشر شد و موضوع محوری داستان‌هایش مهاجرت و حومه‌نشینی است که با روایاتی آمیخته به طنز سیاه همراه شده است. این مجموعه را با برگردان مترجم زبده ایرانی، اسدالله امرایی می‌خوانید.

خواندن کتاب دشت بهشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و داستان‌های کوتاه امریکایی.

 درباره جان اشتاین‌بک

جان ارنست اشتاین‌بک جونیور ۲۷ فوریه ۱۹۰۲ در کالیفرنیا، آمریکا به دنیا آمد. پدرش خزانه‌دار و مادرش آموزگار بود. او در دانشگاه در رشته زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. بعد به نیویورک رفت و روزنامه‌نگاری را آغاز کرد. مدتی بعد به کالیفرنیا بازگشت. در آنجا به کارهای مختلفی مشغول شد که او را با رنج زندگی کارگران آشنا کرد و همین باعث شد تا درباره‌ی آنان بنویسد. نخستین اثرش جام زرین را در سال ۱۹۲۹ نوشت. نگاه انسان‌دوستانه و دقیق اشتاین‌بک به جهان پیرامون و چهره رنج‌کشیده خودش سبب درخشش او در نوشتن آثاری چون موش‌ها و آدم‌ها و خوشه‌های خشم شد. جان اشتاین‌بک توانست برای آثارش جایزه نوبل و پولیتزر را ببرد.

او در ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸ در ۶۶ سالگی به دلیل بیماری قلبی در نیویورک چشم از جهان فروبست.

اشتاین‌بک یک نویسنده رئالیست است و رئالیسم سبکی است که پس از آمدن و رفتن انواع سبک‌های نویسندگی، همچنان پابرجا است و با قدرت به پیش می‌رود؛ حتی نوع جادویی آن بر خلاف رمانتیسم با واقعیت‌ها بیگانه نشده و فقط در دنیای خواب و خیال نمی‌چرخد.

او  از آن دسته نویسندگان رئالیست است که واقعی و ملموس نوشتنش چنان محسوس است که خواننده بیشتر مواقع به راحتی خودش را جای قهرمان داستان می‌بیند و به هیچ وجه با ماجرا بیگانه نمی‌ماند. 

بخشی از کتاب دشت بهشت

ادوارد ویکس در خانه‌ای کوچک و دلگیر در حاشیهٔ جادهٔ روستاییِ دشت بهشت زندگی می‌کرد. پشت خانه‌اش، یک باغ درخت هلو و باغچهٔ بزرگ صیفی‌کاری داشت. ادوارد ویکس که به درختان هلو می‌رسید، زنش و دختر قشنگش به باغچه رسیدگی می‌کردند و نخود و لوبیاسبز و توت‌فرنگی‌های نوبرانه را می‌چیدند تا در مونته‌ری بفروشند.

ادوارد ویکس چهره‌ای ساده و آفتاب‌سوخته با چشم‌های ریز و بی‌احساس داشت؛ تقریباً مژه‌ای نداشت. او را رِندترین آدم دِه می‌دانستند. در معامله خیلی چانه می‌زد و در فروش هلوها هیچ‌چیزی به اندازهٔ به جیب زدن چند سنت بیشتر از همسایگان خوشحالش نمی‌کرد. اگر از دستش برمی‌آمد، در تجارت اسب تقلب می‌کرد و به‌خاطر زرنگی‌اش مورد احترام اهل محل بود، اما به ثروتش افزوده نمی‌شد. دوست داشت وانمود کند پول‌هایش را جای امنی می‌گذارد. در جلسهٔ هیأت امنای مدرسه، از بقیهٔ اعضا دربارهٔ اوراق قرضهٔ گوناگون مشورت می‌خواست تا نشان دهد پس‌اندازی قابل ملاحظه دارد. اهالی دهکده او را ویکسِ گرگ صدا می‌کردند و می‌گفتند: «گرگ؟ گمانم حدود بیست هزار تا یا بیشتر پول داشته باشد. خیلی زرنگ است.»

و واقعیت این بود که گرگ به عمرش پانصد دلار یک‌جا نداشت.

بزرگ‌ترین لذتش آن بود که تصور کنند پولدار است. در واقع، این حس چنان قند در دلش آب می‌کرد که ثروت محقق میشد. حساب و کتابِ پنجاه هزار دلار ثروت خیالی‌اش را توی دفتری می‌نوشت، سود سرمایه‌گذاری‌هایش را ثبت می‌کرد. این حساب‌سازی‌ها بزرگ‌ترین لذت زندگی‌اش محسوب می‌شد.

شرکتی برای استخراج نفت در سالیناس تأسیس شد تا چاهی در بخش جنوبیِ مونته‌ری حفر کند. خبر که به گوش گرگ رسید، رفت به مزرعهٔ جان وایتساید تا دربارهٔ ارزش سهام آن مشورت کند.

گرگ گفت: «چند وقتی است به شرکت نفتِ ساوت کانتی فکر می‌کنم.»

جان وایتساید گفت: «برآورد زمین‌شناس‌ها مثبت است. شنیده بودم می‌گفتند ناحیه نفت‌خیز است. خیلی سال پیش شنیدم.» موضوع‌هایی از این دست را با جان وایتساید در میان می‌گذاشتند. «البته به این حرف‌ها زیاد توجه نمی‌کردم.»

گرگ با انگشت لب پایینی‌اش را جمع کرد و به فکر فرو رفت. گفت: «فکرش به سرم افتاده. به گمانم پیشنهاد خوبی باشد. ده هزار تایی پس‌انداز دارم که سود چندانی برنمی‌گرداند. فکر کنم بهتر باشد جای مناسب‌تری برای سرمایه‌گذاری پیدا کنم. خواستم با تو هم مشورت کنم و نظرت را بدانم.»



معرفی نویسنده
عکس جان اشتاین‌بک
جان اشتاین‌بک

جان ارنست استاین‌بک که در ایران با نام جان اشتاین بک نیز شناخته می‌شود، نویسنده‌ای آمریکایی است که در ۲۷ فوریه سال ۱۹۰۲ در کالیفرنیا متولد شده و در ۲۰ دسامبر ۱۹۶۸ به علت بیماری قلبی چشم از جهان فروبست.

Mohammad
۱۴۰۱/۰۷/۲۵

(۷-۲۹-[۱۷۲]) این کتاب هم همچون اکثر آثار جان اشتاین بک نگاهی ناتورالیستی به جهان داره، داستان به صورت خطی روایت نمیشه و هر بخش به ماجراهای یکی از خانواده هایی که در دشت بهشت زندگی می کنند اختصاص داده شده و

- بیشتر
Ali
۱۴۰۰/۰۵/۰۱

من همیشه عاشق قلم جان اشتاین بک بودم این کتاب هم مثل بقیه اثار عالیه

reyhaneh
۱۴۰۲/۱۲/۰۲

علیرغم قلم قوی نویسنده من خوشم نیومد و ادامه ندادم چون جذاب نبود و یه سری توضیحات به درد نخور

محمد جواد
۱۴۰۲/۱۱/۱۳

شماره 41 : مجموعه داستان هایی از سرگذشت اهالی «دشت بهشت» در کالیفرنیا این جور رمان ها علاوه بر خود داستان و جنبه سرگرمی یه جورایی جنبه تاریخی هم داره. مثلاً این کتاب در ضمن داستان هاش میتونه شما رو با فرهنگ و

- بیشتر
نون صات
۱۴۰۲/۰۴/۲۰

بسمه کتاب در نوع خودش بدیع، زیبا، روان و دوست داشتنیه. شامل ۱۲ فصل که هر کدام در عین کامل بودن با فصول دیگر در ارتباطن. نمونه دوست داشتنی از داستانک های رئال با فضای دوست داشتنی "دره سالیناس" ِ اشتاین

- بیشتر
Sajjad Malekzadeh
۱۴۰۲/۱۲/۱۱

ماجراهای مختلف و از دیدگاه های مختلف درباره منطقه‌ای به اسم دشت بهشت. من حس خوبی می‌گرفتم از داستان ها چون از زندگی واقعی صحبت میکرد و متوجه میشوید حتی در دشت بهشت هم مصایب بسیار است

mehdik2017
۱۴۰۲/۰۸/۲۱

مجموعه چند داستان کوتاه و به هم پیوسته درباره روستای کوچکی به نام دشت بهشت است باتشکر

artam
۱۴۰۱/۰۷/۳۰

قشنگ‌ بود ، برداشت های متفاوتی میشه از هر داستانش کرد ولی اینکه یک داستان دنبال نمیکرد جذاب نبود به نظر من.

عبدالرضا
۱۴۰۱/۰۸/۰۷

داستان بی سر و تهی بود. خواندنش هدر دادن وقت بود.

من از دیدن چیزهای نزدیکم همیشه عاجز بوده‌ام. مثلاً دربارهٔ معبد پارتنون اطلاعاتی دارم که بیشتر از خانهٔ خودم است.
Mohammad
مباحثه نمی‌کردند، بذر موضوعی را رها می‌کردند تا خودبه‌خود جوانه بزند، آن‌گاه با تعجب رشدِ آن را به تماشا می‌نشستند. از حاصل حرف‌هایشان که میوه‌ای غریب بود شگفت‌زده می‌شدند، چون مثل باقی مردم، تفکراتشان قالبی و باسمه‌ای نبود.
artam
پانصد دلار داشت، نه که فکر کنید پس‌انداز می‌کرد، یادش رفته بود خرجش کند. گفت: «با این همه پول یا خوب می‌شوم و زندگی جدید و درست حسابی راه می‌اندازم یا می‌میرم و خلاص.»
محمد جواد
همه‌چیزِ مراسمِ اعدام حس تجربه‌ای شگرف به او می‌بخشید، حسی روحانی که هیچ‌چیز با آن برابری نمی‌کرد. ریموند محکوم را در نهایت چیزی در حد یک مرغ می‌دید که تیغهٔ تیز چاقو را در مخش فرو می‌کرد، نه بیشتر. سنگدلی و لذت ناشی از عبرت نبود که او را به سوی جایگاه تماشاگران چوبهٔ دار می‌کشاند. شوق احساسی عمیق را در خود پرورانده بود که قوهٔ تخیل ضعیفش از عهدهٔ آن برنمی‌آمد. در زندان، رعشهٔ دیگران را حس می‌کرد. اگر در محل اعدام فقط او بود و رئیس زندان و مأمور اعدام، تأثیری بر او نمی‌گذاشت.
کاوشگر
پس از آنکه مرگ محکوم را اعلام می‌کردند، ریموند از جمع شدن دوباره در دفتر رئیس زندان لذت می‌برد. آدم‌های پریشان و به‌هم‌ریخته سعی می‌کردند با استفاده از فرصت لحظاتی نشاط‌انگیز، روح آزردهٔ خود را تسلی دهند و روحیهٔ خود را بازیابند. این بار شوخ‌طبع‌تر بودند و صدای خنده‌هایشان بلندتر از معمول به گوش می‌رسید. به شاهدی اتفاقی می‌خندیدند که معمولاً خبرنگاری جوان بود که یا غش می‌کرد یا گریه‌کنان از اتاق مرگ بیرون می‌آمد. ریموند کلاً لذت می‌برد. باعث می‌شد سرزنده‌تر شود.
کاوشگر
به نظر من، خیرها یا مهربان‌ها باید خیلی گنده باشند تا بمانند. خیرهای ضعیف همیشه پامال شرهای ضعیف می‌شوند.
محمد جواد
ریموند دوست داشت شب پیش از اعدام به خانهٔ دوست زندانبانش برسد. با رفیقش می‌نشستند و از روزهای مدرسه می‌گفتند، از خاطراتی که هر دو خیلی خوب به یاد داشتند. همیشه خاطراتی همسان بازگو می‌کردند. بعد، صبح که می‌رسید، ریموند از هیجان و جنون فروخوردهٔ سایر شاهدان حاضر در دفتر زندان لذت می‌برد. گام‌های سنگین محکوم به اعدام حسی عجیب در او برمی‌انگیخت و لرزه به جانش می‌انداخت. صرفِ دار زدن بخش مهم ماجرا نبود، بیشتر حال و هوای تندوتیز و تکان‌دهندهٔ مراسم او را تحت تأثیر قرار می‌داد.
کاوشگر
فرش‌ها را سالی دو بار جمع می‌کردند و می‌تکاندند؛ هر سال پاییز در زیرزمین خانه ترشی، مربا و رب می‌انداختند. مزرعه رونق گرفت، گاو و گوسفندها زیاد شدند و توی باغچه، حُسنِ یوسف، ختمی و گل میخک کاشت. آلیشیا هم حامله بود.
محمد جواد
"آدمی پس از رفع نیازهای اولیهٔ حیاتی و تولیدمثل، اغلب می‌خواهد ردّ و نشانه‌ای از خود بر جای بگذارد، شاید مدرکی دال بر اینکه واقعاً وجود داشته است. این نشانه را روی چوب، سنگ یا زندگی دیگران به جا می‌گذارد. این میل شدید در همه هست، از پسری که در مستراح عمومی کلمات رکیک می‌نویسد تا بودایی که تصویرش را در حافظهٔ جمعی یک ملت حک می‌کند. زندگی بسیار غیرواقعی است. به گمانم ما شک داریم که هستیم و می‌خواهیم وجودمان را اثبات کنیم."
ا.م

حجم

۲۰۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۲۰۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان