کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم
معرفی کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم
کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم اثر دانیل کلاین و توماس کتکارت، کتابی دربارهی فهم فلسفه از طریق کاریکاتور است. مهدی نمازیان این اثر را به فارسی ترجمه کرده است.
دربارهی کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم
دانیل کلاین و توماس کتکارت که هر دو در رشتهی فلسفه در دانشگاه هاروارد تحصیل کردهاند، در کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم مفاهیم فلسفه را از طریق کاریکاتور توضیح دادهاند. این اثر هم مانند دیگر آثارشان رگههایی از طنز ظریف در خود دارد. بنابراین در کنار آموختن مفاهیم فلسفی متعدد، لبخند را هم به لبانتان میآورد. مولفان در کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم به مباحث مختلفی از معنای زندگی گرفته تا مرگ پرداختهاند. در نتیجه کتاب تبدیل به یک معرفی کامل از مباحث فلسفی شده است. آنها همچنین از آثار بزرگترین و مشهورترین کاریکاتوریستهای دوران خود برای توضیح مباحث استفاده کردهاند.
کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به فلسفه از خواندن کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم لذت میبرند.
بخشی از کتاب میاندیشم، پس طراحی میکنم
بهطورِ کلی، پرسش دربارهٔ معنای زندگی، مهمترین پرسش فلسفی محسوب میشود و اگر جوابی برای آن وجود نداشته باشد، هر پرسش فلسفی دیگری بیمعنا خواهد بود.
البته در روزگار مدرن، بیشتر فلاسفهٔ تحلیلی پرسش دربارهٔ معنای زندگی را بهکلی احمقانه میپندارند. آنها میپرسند: «هِی رفیق! معنیِ معنا چیست؟» پرسش خوبی است، فقط نکته اینجاست که استفاده از لفظ «رفیق» از طرفِ فیلسوفی تحلیلی بعید است.
اگزیستانسیالیستهای قرن بیستم (بالاخص ژان پل سارتْر، آلبر کامو و ساموئل بکت (بر این باور بودند که زندگی نهتنها بیمعنا، بلکه پوچ است. عقیدهای که به طنز بزرگ کیهانی شبیه است، البته طنزی که شاید خنده را از لبان آدمی محو کند.
به عقیدهٔ سارتر، انسان برخلاف اشیا از «ماهیتی ازپیشتعیینشده» برخوردار نیست. در حقیقت هیچگونه معنای عینی را نمیتوانیم برای زندگیهایمان متصور شویم و مثلاً نمیتوانیم مثل زیرسیگاری باشیم که دلیل وجودیاش نگه داشتن خاکسترها و تهسیگارهاست. البته میتوانیم خاکسترها و تهسیگارها را نگه داریم، اما در این کار صاحباختیاریم، اینکه به انتخاب خود یک زیرسیگاری انسانی باشیم. (شاید از خود بپرسید که آخر کدام انسان است که زیرسیگاری بودن را انتخاب کند. البته در این زمینه کسی را نمیشناسیم، اما میتوانیم از شخصی به نام رگی نام ببریم که به انتخاب خود تصمیم گرفت، پادری باشد.) لکن به همین نحو میتوانیم انتخاب کنیم که هیپی یا مأمور مالیاتی باشیم. سارتر میگوید ازآنرو که «هستی ما مقدم بر ذات ماست»، معنای زندگی را درنمییابیم و از همین روست که ناگزیریم تا آن را برای خود انتخاب کنیم.
این اظهارنظر که حتی بهرغم میل خود، ناگزیر به انتخاب هستیم، بُعد منفی عقیدهٔ سارتر است. بنابراین از یکسو کاملاً آزاد هستیم، اما از سوی دیگر هیچگونه دستورالعمل عینی برای چگونگیِ استفاده از آن اختیار نداریم. حالا چه کسی میتواند بهیقین بگوید که هیپی بودن یا مأمور مالیات بودن بهتر است؟ و بااینحال بایستی دست به انتخاب بزنیم و مسئولیت آن انتخاب را هم به گردن بگیریم و چهبسا ناگهان از آن انتخاب هم چندان احساس خشنودی نکنیم.
اگر هیچ دستورالعمل عینی در اختیار نداشته باشیم، چنین انتخابی سَرسَری و مندرآوردی از کار در خواهد آمد که مضحک و در اصل پوچ است. آیا این مسئله بدین معنا نیست که زندگی ما نیز پوچ است؟ گویا چنین است. لیکن به همین نحو پوچ است که گمان کنیم در دنیایی با ماهیت ازپیشبرنامهریزیشدهای، چیز مجزایی هستیم.
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه