کتاب جستارهایی درباره عقلانیت
معرفی کتاب جستارهایی درباره عقلانیت
کتاب جستارهایی درباره عقلانیت نوشته سید احمد موسوی خوئینی است. در این کتاب مقالههایی از جورجیو تونلی ،جوزف پی فل،یوانا کوچوردی،دانلد هچر، مریلین گای پیتی، کارسون چنگ، سیسیر کومار مایترا و رنه گنون گردآوری شده است.
درباره کتاب جستارهایی درباره عقلانیت
مقالات پیشِ رو، در سال ۹۲، به تدریج در قالب پروندهای دربارهٔ عقلانیت، بر روی وبگاه ترجمان قرار گرفتند. این مقالات پیوندی زنجیرهای با یکدیگر ندارند و هر مقاله ادامهٔ منطقیِ بحث مقاله پیش از خود نیست؛ اما پیوندی بافتاری میان آنها وجود دارد، بهگونهای که تمام مقالهها از مسائلِ مشترکی بحث میکنند و مجموعهٔ آنها گرایشی شبیه به یکدیگر دارند. بحث اصلی این مقالات دربارهٔ معضلات عقلانیت مدرن و سپس نقد عقلانیت پستمدرن است. کوشش نویسندگان این است که از طرفی مرزهای عقلانیت مدرن را نشان دهند و از طرف دیگر، اصولی برای بازسازی نظریهٔ عقلانیت ارائه کنند، به گونهای که نه گرفتار جزماندیشی شود نه گرفتار نسبیگرایی. بنابراین محتوای تمام مقالات در معارضه با مسائلی از قبیل خودبنیادی عقل، نسبیبودن عقلانیت و ناممکنبودن انتخاب عقلانی شکل میگیرد. با این توضیح، گرایش عمومی این مقالات بررسی ضعفهای عقلانیت مدرن و نقد نسبیگرایی پستمدرن است.
مقالههای این کتاب در دو دسته تنظیم شدهاند. دسته اول آنهایی است که درباره عقلانیت مدرن و معضلات آن، در چهارچوب فلسفهٔ غرب بحث میکنند؛ دسته دوم درباره برداشتهایی از عقلانیت است که خارج از چهارچوب اندیشهٔ فلسفیِ غربی شکل گرفتهاند.
خواندن کتاب جستارهایی درباره عقلانیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جستارهایی درباره عقلانیت
من به «روشنگری» بدون هیچ قیدی اشاره کردهام. درواقع، این اصطلاح معمولاً برچسبی کلی است برای فلسفهٔ قرن هجدهم یا دستکم برای بخشی که تفکرِ نوعیِ آن عصر شمرده میشود. بااینحال، اگر روشنگری به چیزی بیش از مفهوم صرفاً تاریخیِ «فلسفهٔ قرن هجدهم» اشاره کند و حتی اگر روندهای «واکنشی» و تا حدی واگرا (مانند گرایشهای «پیشارمانتیک») و تفاوتهای گاه مهم میان مکاتب فلسفی قرن هجدهمیِ درون یک ملت را نادیده بگیریم، باید توجه کنیم که دستکم دو روشنگری اساساً متفاوت وجود دارد: یکی از این دو ابتدا در انگلستان و هلند و سپس در فرانسه و ایتالیا و اسپانیا غالب بود و دیگری در آلمان و اسکاندیناوی. اگرچه ممکن است ویژگیهای مشترک معدود یا حتی متعددی میان این دو روشنگری وجود داشته باشد، بهنظر من تفاوتهای آنها چنان غالب و بنیادین است که بعید است بتوانیم حتی بهنحوی بسیار مبهم، از یک روشنگری صحبت کنیم. به برخی از این تفاوتها در ادامه اشاره خواهم کرد.
مشکل دیگر، تعیین تاریخ است. سؤال این است که با نادیدهگرفتن پرسشهای مربوط به دورههای درونی روشنگری، چه زمانی روشنگری آغاز شد؟ در بریتانیا، با نیوتن و لاک، یا با شافتسبری و برکلی و نیوتنیهای متأخر؟ در فرانسه، با بیل و فونتنل یا با ولتر، دیدرو، کندیاک و موپرتویی؟ در آلمان، با لایبنیتس و کریستیان توماسیوس یا با شاگردان توماسیوس و ولف؟ بهعبارت دیگر، آیا آنچه میتوان آن را «پیشاروشنگری» نامید (و چنین نیز نامیده شده است)، بخشی از روشنگری است یا خیر؟ مسئلهٔ مناقشهبرانگیزتر موضوع پایان روشنگری است که به آن نمیپردازم.قصد ندارم راهحلی عمومی برای این مسئله مطرح کنم. درواقع، حتی نمیدانم که آیا باید این مسئله را واقعی تلقی کنیم یا خیر. فکر میکنم که ارائهٔ راهحل فقط در صورتی ممکن خواهد بود که این مسئله را یک مسئلهٔ «اعتباری» تلقی کنیم، مسئلهای دربارهٔ تمرکز. بههرحال، روشنگری جز در ذهن مورخان و در تطابق با هدف تاریخی خاصی وجود ندارد. باید از نسبیبودن مفاهیم روششناختی بهکاررفته آگاه بود، نهتنها برای اجتناب از خلط و تعارضهای آشکار، بلکه برای مقاومت دربرابر اغوای هویتهای فراتاریخیِ اسطورهای.
بدینمنظور، بهصراحت میگویم که بهنظرم مقتضی است در این نوشته، «پیشاروشنگری» را از آنچه «روشنگری» تلقی خواهم کرد، کنار بگذارم. دلیل این کار باتوجهبه نکتهٔ بعدی روشن خواهد شد.
حجم
۲۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه