کتاب قلهی فریاد
۵٫۰
(۲)
خواندن نظراتمعرفی کتاب قلهی فریاد
محمدعلی آقامیرزایی( -۱۳۴۹) نویسنده است و این کتاب را از مجموعه کتابهای قصه فرماندهان که درباره شهید ذبیحالله عاصیزاده(۱۳۶۷-۱۳۴۰) از فرماندگان دفاع مقدس تالیف کرده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«صدای یکریز شلیک تیربارها، سلاحهای انفرادی، شلیک مستقیم تانکها و انفجار توپ و خمپارهها کرکننده بود و بند دلمان را پاره میکرد. چسبیده بودیم به سینۀ خاکریز نعلیشکلی که جلوترین نقطۀ برخورد با دشمن بود. خورشید مستقیم میتابید روی ما و مغز سرمان توی کلاه آهنی میجوشید. هوا پر بود از بوی باروت و دود و گردوخاکی که پس از هر انفجار، مثل مه، با باد از روی ما میگذشت و لایهای از خاک را، مثل ملافۀ چرکی، همهجا میکشید.
فرماندۀ محور از اینسو به آنسوی خاکریز میدوید و به نیروها سرکشی میکرد. با امدادگران مجروحان را پشت سنگر میآورد و بچهها را تشویق به مقاومت میکرد. هجوم به سمت دشمن فقط از محور ما کامل شده بود و دیگر نیروها نتوانسته بودند جناحین را پر کنند و به این دلیل، از سه طرف در محاصره قرار داشتیم. اگر عراقیها ما را قیچی میکردند، کاملاً در چنگال آنها گرفتار میشدیم و شهادت یا اسارت، سرنوشت ما میشد. ازاینرو، عاصیزاده، فرماندۀ محور، تمام توان خود را به کار میبست تا دشمن نتواند ما را دور بزند.
میگفتند عملیات والفجر مقدماتی از مدتها قبل لو رفته و دشمن هوشیار شده و با تمام قوا خودش را آمادۀ مقابله با ما کرده است. از زمین و زمان آتش میریخت. ما به چشم، جهنمی را میدیدیم در آن خاکریز. از هرسو گلولهای زوزهکشان یا ترکشی پرپرکنان بر سرورویمان میبارید.
تانکها از دشت به سوی خاکریز جلو میآمدند. لودرها و بولدوزرها مشغول ترمیم و مرتفع کردن خاکریز بودند ولی گلولههای مستقیم تانکهای تی ـ ۷۲ از توی تودۀ خاک میگذشت و به ادوات و نیروها آسیب میرساند.
یک گلولۀ تانک شلیک شد و درست نشست توی سینۀ بولدوزر قرمزرنگی که داشت خاک میریخت وسط خاکریز. انفجار چنان شدید بود که راننده پرت شد آنسوی خاکریز و بولدوزر تبدیل شد به آهنپارهای شعلهور.»
روزگاران: کتاب اسارت
لیلا قلیپوراسکویی
عطر شببوهاحمید حسام
نبرد کرخهکور: تاریخنامه دفاع مقدس استان کرمان در حماسه ثارالله: مهر ۱۳۵۹ تا شهریور ۱۳۶۰عباس میرزایی
مسافرداوود بختیاری دانشور
درست یک پا روی زمین؛ خاطرات ناخدا یکم تکاور سلیمان محبوبیمحمداسماعیل حاجیعلیان
عباس دست طلا: داستانی از زندگی حاج عباسعلی باقریمحبوبه معراجیپور
مرد ابرپوشحمید نوایی لواسانی
آن روز سه و نیم بعد از ظهرسیدسعید غیاثیان
زندگی در مه؛ خاطرات اسیر آزاد شده ایرانیداوود بختیاری دانشور
۱۳۳ نفر آخر: خاطرات اسیر آزادشده ایرانی شریف صابریمحسن سنچولی پردل
شبهای بیمهتاب: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی سرهنگ شهابالدین شهبازیمحسن کاظمی
یاس در قفس (داستان زندگی و شهادت غریبانه محمدجواد تندگویان)جواد کامور بخشایش
یکی از این روزها به بلوغ رسیدممحمود نجیمی
توفان سرخ؛ خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعظیم الشکرچیعبدالعظیم الشکرچی
جهنم تکریت؛ خاطرات سرگرد آزاده مجتبی جعفریمجتبی جعفری
کتیبه ای بر آسمانمیرعمادالدین فیاضی
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۵۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۵۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
یاد و خاطره سرداران و 420 شهید شهرستان اردکان یزد مخصوصا سردار ش6ید ذبیح الله عاصی زاده را گرامی می داریم