کتاب رستگاری در جزیره
معرفی کتاب رستگاری در جزیره
کتاب رستگاری در جزیره نوشتهٔ محمدعلی آقامیرزایی است و نشر شاهد آن را منتشر کرده است. این کتابْ روایت زندگی شهید کاظم نجفی رستگار فرمانده لشکر ده سیدالشهدا (ع) است.
درباره کتاب رستگاری در جزیره
کاظم رستگار سوم فروردین ماهِ سالِ ۱۳۳۹ در اشرف آباد شهرری متولد شد. در زمینهای کشاورزی این منطقه مثل باد چرخید و آزادانه نمو یافت. بعدها در کوچه پس کوچههای شهرری قد کشید و پس از انقلاب، در کسوتِ پاسداری خوش درخشید. او تمام مراحل رشد در سپاه را تا فرماندهی تیپ ۱۰ سید الشهدا، با تکیه بر توان و هوش و شهامت فوقالعادهای که داشت، طی کرد. از خدمت در قالب یک نیروی سپاهی ساده در پادگان توحید، خدمت در فیروزکوه به عنوان مسئول فرهنگی، خدمت در کردستان به عنوان نیروی رزمی گرفته تا معاونت یک گروهان، بعد از جنگ در بازیدراز؛ لیاقت و کاردانیاش باعث شد تا بهسرعت به فرماندهی گردان در فتحالمبین و بیتالمقدس برسد. فرماندهی گردان میثم در مرحله دوم تا چهارم عملیات بیتالمقدس، از او چهرهای درخشان به نمایش گذاشت تا بتوان روی توان و مدیریت او حساب ویژهای گشود.
رستگار بلافاصله پس از تشکیل تیپ ۱۰ سیدالشهدا، به عنوان فرمانده عملیات تیپ انتخاب شد و بعد از جدایی موحد دانش، به پیشنهاد خود حاج علی، فرماندهی تیپ را برعهده گرفت و بسیار درخشید. میگویند عراقیها هم روی توان او حساب ویژهای باز کرده بودند. هر جا که کاظم مقابلشان بود، حریف او را تنها ماهر عبدالرشید میدیدند. در عملیات والفجر ۱، تیپ سید الشهدا به فرماندهی او، تنها یگانی بود که به شکل کامل به اهدافش رسید و با موفقیت عراق را عقب راند.
کاظم رستگار در عین صلابت و شجاعت از روحی لطیف برخوردار بود. نسبت به اطرافیان و دوستانش چهرهای احساسی و پر مهر داشت. قصه عشق او و همسرش بُعد دیگری از نقاط برجسته انسانی او را برایم روشن کرد. رفتارش بسیار انسانی و مهربان بود و با دیگران احساسات عمیق عاطفی برقرار میکرد. کاظم نمیتوانست نسبت به جان دوستان و نیروهایش بیتفاوت باشد و اصل را آموزش و برنامهریزی میدانست. حاضر نبود بدون محاسبه، شناخت دقیق و آموزش، جان بسیجیان را به خطر بیندازد. دوستی بیدریغش نسبت به بسیجیان و نیروهایش، دلسوزی برای جان و توان بچهها، بیادعایی و پُر کاریش همه و همه شخصیت او را جذاب و دوستداشتنی میکرد.
خواندن کتاب رستگاری در جزیره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران خواندن کتابهای خاطرات شهدا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رستگاری در جزیره
«سوم دی ماه ۱۳۹۶
در روزهای نخست سال ۱۳۳۹ در اشرفآباد شهرری، که آن روزها یکی از روستاهای اطراف تهران محسوب میشد، خانواده رستگار در انتظار تولد فرزندی بودند. «علی اصغر نجفی رستگار» پدر خانواده، باغ و قطعه زمین حاصلخیزی داشت که در آن کشاورزی میکرد. علی اصغر در آرامش زندگی ساده و بیپیرایه روستایی، کنار همسر و چهار فرزندش زندگی آرام و بیدغدغهای داشت و رزق و روزی خانواده را با تلاش فراوان از دل خاک بیرون میکشید.
مادر خانواده حاجیه خدا مراد، فرزند پنجم را باردار بود. پسر اولش قاسم و پس از آن سه دختر به زندگیاش شور و نشاط بسیاری بخشیده بود. درست مثل بیشتر خانوادههای روستا، آنها هم زندگی آرام و بی فراز و فرودی داشتند. سیرِ مدامِ زندگی پدر و مادر با کار در مزرعه به آرامی میگذشت، نمیدانستند با تولد کودکی که در راه است، زندگی چهره دیگری را برای شان هویدا خواهد ساخت. چهرهای سراسر هیجان و دلواپسی، پر از ماجراهای شیرین و تلخ، پر از دلتنگی و داغ و دوری از عزیزترین هدیهای که خداوند به آنها عطا میکرد. فرزندی که در آینده موجب افتخار و سربلندی بسیاری برایشان میشد و مسیر سرنوشت خانواده را بهکلی تغییر میداد. سرنوشت بازیهای بسیاری برای آنها در آستین داشت. سالروز ولادت امام موسی کاظم (ع) نزدیک بود. پدر و مادر آرزو میکردند نوزادشان در چنین روز مبارکی چشم به جهان بگشاید.
«هر زیارتگاهی میرفتم، میگفتم: یا امام موسیابن جعفر (ع)، اگر خدا به من پسر بدهد اسم پسر تو را روی او میگذارم. بالاخره روز سوم فروردین ماه ۱۳۳۹ متولد شد. تولدش درست روزِ ولادت امام موسی کاظم (ع) بود. برای همین، اسمش را کاظم گذاشتیم.»
پسر متولد سوم فروردین، درست مانند بهار، آرام به زندگی آنها پا نهاد، به تدریج بالید و رشد کرد تا مانند ماه تولدش آبستن انقلابی در زندگی این خانواده باشد. تغییر و دگرگونی در وجود این پسر بهاری نهادینه شده بود تا در زندگی یکنواخت این خانواده، شوری به پا کند. سالهای خردسالی کاظم در کوچه پس کوچههای خاکی و میان دیوارهای کاهگلی روستای اسلامآباد با شادی و بیخبری کودکانهای گذشت. او نیز مانند دیگر همسن و سالانش سعی میکرد در کنار بازی با بچهها، به بزرگترها هم یاری برساند. با وجود سختیها و دشواریهایی که مردم حاشیه شهر تجربه میکردند، کاظم و خواهر و برادرانش در شادی ناب کودکی، رشد میکردند و در مسیر زندگی به پیش میرفتند.
کاظم دومین پسر خانواده نجفی رستگار بود. خانوادهای که با وجود مشکلات زندگی، با سادگی و یکنواختی معمول زندگی میکردند. کاظم در همین محیط رشد کرد. مثل تمام کودکانی که والدینشان زمینهای کشاورزی داشتند، او هم در کار، یار و یاور پدر بود. چیز زیادی از روزهای قبل از مدرسه او در یادها نمانده جز شیطنتهای کودکانه و دویدن در زمینهای کشاورزی پی باد و ابر و پروانهها...
«از آن دوران سالها میگذرد و چیز زیادی به یاد ندارم. در زمان تولدِ کاظم، محل سکونتمان در روستای اشرف آباد شهرری، نزدیک به زمینکشاورزیمان در مسیر جاده خاوران (خراسان) بود. کاظم در دوران کودکی بچه ساکتی بود. از همان کودکی نماز و روزه را به او یاد دادم. مینشاندمش کنار خودم و اصول دین و طریقه نماز خواندن و روزه گرفتن را برایش میگفتم. با وجود سن کم، روزهاش را تمام و کمال میگرفت. میگفتم: بابا جان واجب نیست روزه بگیری. جواب میداد: میخوام روزه بگیرم بابا، روزه گرفتن رو دوست دارم.
هرروز بعد از پایان کار کشاورزی، به مسجد روستا میرفتیم. کاظم را هم که تازه راه افتاده بود با خود میبردم. از کودکی به مسجد و نماز علاقه پیداکرد. چون روستای اشرف آباد مدرسه نداشت، هر روز باید برای رسیدن به مدرسه مسافت زیادی را تا روستای ذوبِ مس پیاده میرفت. خیلی به تحصیل علاقه داشت. حتی روز اول مهر با خوشحالی به مدرسه رفت. از وقتی خواندن را یاد گرفت، مطالعه کتابهای غیر درسی را هم شروع کرد، خیلی از کتابهای مسجد روستا که مربوط به تاریخ و زندگی ائمه اطهار و وقایع صدر اسلام بود را درمدت تحصیل خواند.»
کاظم پسری پر انرژی و فعال بود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان روستای ذوب مس گذراند که راهی نسبتاً طولانی تا خانهشان داشت. دوره راهنمایی را در مدرسه سپهبد طوفانیان که نام فعلی این مدرسه بهار آزادی است گذراند، دوران دبیرستان را هم در دبیرستان رضا شاه کبیر که پس از انقلاب به نام شهید مدرس تغییر یافت، تحصیل کرد. در همین دوران، پسری به نام ناصر شیری در شهرری زندگی میکرد. سرنوشت زندگی این دو را در آیندهای نه چندان دوری به هم پیوند زد. او لهجه آذری داشت و شیرین سخن میگفت. بعدها پس از انقلاب، در پادگان توحید سپاه با هم آشنا شدند. رابطهشان عمیقتر شد و دوستیشان وسعت گرفت.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۳۴ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۳۴ صفحه