دانلود و خرید کتاب چه کسی لباس مرا پوشید؛ خاطرات آزاده محسن فلاح محبوبه شمشیرگرها
تصویر جلد کتاب چه کسی لباس مرا پوشید؛ خاطرات آزاده محسن فلاح

کتاب چه کسی لباس مرا پوشید؛ خاطرات آزاده محسن فلاح

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چه کسی لباس مرا پوشید؛ خاطرات آزاده محسن فلاح

«چه کسی لباس مرا پوشید» خاطرات رزمنده آزاده سرافراز محسن فلاح است که محبوبه شمشیرگرها آن را تنظیم و تدوین نموده است. این اثر نمونه‌ای از عزم و روایتی از خیزش نسل نوخاسته انقلاب اسلامی برای بسیج و مقاومت و پیوستن به بدنه مردمی دفاع مقدس است. محسن فلاح در چهارم فروزدین سال ۱۳۶۱ و در منطقه عملیاتی فتح المبین به اسارت نیروهای دشمن درآمد و پس از تحمل هشت سال و چهار ماه و بیست و نُه روز رنج در کُنج اسارتکده‌های عراق، در اول شهریور ۱۳۶۹ به آغوش ایران بازگشت. در بخشی از کتاب می‌خوانید: «غروب آن روز، تعداد زیادی از اسیران بیمارستان را سوار اتوبوس کردند. پس از مدتی معطلی برای شمارش و آمارگیری، بالاخره اتوبوس‌ها به سوی مقصد، که باز برایمان نامعلوم بود، حرکت کردند. نگرانی همه وجودم را فراگرفته بود که باز این‌دفعه کجا قرار است برویم؟! این سفرهای مکرر تا کجا ادامه دارد؟!... اتوبوس‌ها ساعت‌ها در تاریکی شب روی جاده‌های سیاه پیچ و تاب می‌خوردند و به بچه‌ها فرصت می‌دادند با وجود همه ضعف، خستگی، گرسنگی، و تشنگی زیاد، حداقل برای چند ساعت هم که شده، به دور از آزار و اذیت عراقی‌ها، چشم بر هم بگذارند. این فرصت وقتی بیشتر شد که یکی از اتوبوس‌ها پنچر و کاروان مجبور شد یک ساعتی در میان بیابان‌ها معطل شود. اتوبوس‌ها کنار یک دژبانی متوقف شدند.»
سید آسایشگاه ۱۵: خاطرات اسیر آزادشدۀ ایرانی سید جمال ستاره‌دان
ساسان ناطق
من، داود، علی
عباس شهریاری
سنگ‌ریزه‌هایی که شمارش نشدند (خاطرات سرتیپ قیس صبیح الزیدی)
فاطیما فاطری
چهار موزائیک ۲۰ در ۲۰
میلاد فتاحی
دشت عباس
محمدرضا خلیلی
بادهای برفی؛ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮﻭﺍﻥ ﻋﺮﺍقی ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺎﻧﻢ ﺍﻟﺮبیعی
محمد نبی ابراهیمی
فتاح
میترا رفیعی
آزاده
زهرا یگانه
از جماران تا تکریت
سیدابوالقاسم امیرعلی‌اکبری
سال های خوش جوانی
حیدر مالمیر
رمل‌های تشنه
جعفر ربیعی
همه چیز درباره جنگ (جلد اول)
مرتضی سرهنگی
وری وقت جنگه؛ خاطرات شفاهی اکبر کمالی
سیدقاسم یاحسینی
اروند ما را با خود می برد
ساسان ناطق
واگویه‌های سید
سیداحمد قشمی
حاج عمران؛ خاطرات اولین فرمانده لشکر ۲۵ کربلا سردار حاج عبدالعلی عمرانی
سیدولی هاشمی
یکی از این روزها به بلوغ رسیدم
محمود نجیمی
مرد
داوود امیریان
و ناگهان باران
سیدیوسف رضوی
عبور از آخرین خاکریز (خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن)
احمد عبدالرحمن
mojtaba mahmoudi
۱۳۹۹/۱۲/۰۱

درد آور بود. به این آزادگان افتخار میکنم

بچه‌ها را هم در همان وضع و حال خودم دیدم. سرهای بعضی‌شان روی زانو بود؛ بعضی دمر روی زمین افتاده بودند؛ بعضی به پهلو دراز کشیده و رو به دیوار و دور از چشم بقیه اشکشان را فرومی‌خوردند. از چشم‌های قرمز و پُف‌کرده و برق مژگان خیس بعضی‌شان هم می‌شد فهمید که حسابی گریه کرده‌اند. آن شب حال غریبی داشتیم. واقعاً دلمان می‌خواست وقتی سر بر زمین می‌گذاریم دیگر بیدار نشویم. چهره بچه‌ها را که نگاه می‌کردی، گرد مرگ را می‌دیدی که بر سر و صورتشان نشسته
در جستجوی معمای هستی

حجم

۳٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

حجم

۳٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۷۶ صفحه

قیمت:
۱۷۲,۰۰۰
۸۶,۰۰۰
۵۰%
تومان