دانلود و خرید کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟ مری ایبرشتات ترجمه محمد معماریان
تصویر جلد کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟

کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟

معرفی کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟

کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟ نوشته مری ایبرشتات است که با ترجمه محمد معماریان منتشر شده است. این کتاب نظریه‌ای جدید درباره‌ی سکولاریزاسیون است.

درباره کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟

مری ایبرشتات جستارنویس، داستان‌نویس و نویسندهٔ کتاب‌های متعددی در زمینهٔ مردم‌شناسی، تاریخ تفکر، فلسفه، فرهنگ عمومی، جامعه‌شناسی و الهیات است. نوشته‌های او در نشریاتی از قبیل تایم، وال‌استریت ژورنال و واشنگتن پست منتشر می‌شود. او بیش از هر چیز دربارهٔ فرهنگ و فلسفهٔ تمدن غربی، و آرمان‌ها و سرنوشت انسان پست‌مدرن پژوهش کرده است. ایبرشتات در سال ۲۰۱۴ سخنران مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه سِتون هال بود که نشریهٔ یو.اس.ای تودِی آن را در کنار سخنرانی جان کِری در میان سخنرانی‌های برگزیدهٔ سال قرار داده است. 

این کتاب قصد دارد به این سوال پاسخ دهد که مسیر سکولار شدن غرب چکونه بود و از چه زمانی شروع شد.

خواندن کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به جامعه‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟

یا محض یک مصداق مهم‌تر از فروپاشی درونی خانواده، به آن بحران اقتصادی بنگرید که هم‌اکنون دولت‌های رفاه را در سراسر جهان توسعه‌یافته تهدید می‌کند، آن نمونه‌های تظاهرات که از سال ۲۰۰۸ از آتن تا مادرید، لندن، بارسلونا و بالعکس مکرراً تیتر اخبار شده‌اند. سال‌هاست که بازارهای مالیْ ملتهب از این ترس بوده‌اند که اقتصادهای یونان، ایتالیا، اسپانیا فرو بپاشند یا ناتوان از بازپرداخت بدهی‌های خود شوند و دیگر اعضای اتحادیهٔ اروپا را هم زمین بزنند. این اضطراب، دربارهٔ آنچه «سرایت» نامیده می‌شود، صرفاً مسئلهٔ حسابداری مالی نیست. اروپایی که تصاویرش روی کارت‌پستال‌ها می‌نشست اکنون پُر از آتش‌بازی‌ها، اوباش و ماسک‌های ضد گاز اشک‌آور شده است؛ و نرخ‌های بیکاری در برخی کشورها از ۲۵ درصد می‌گذرند. چرا؟

گرچه، حداقل هنوز، درست فهمیده نشده است، اما افول خانواده به یک بحران زیربنایی و چندوجهی دامن زد که اگر این بحران نبود، آتش زیر خاکستر بحران اقتصادی اروپا نیز شکل نمی‌گرفت. به علت کوچک‌شدن آماری خانواده در سراسر غرب، در اقتصادهای غربی کمتر می‌توان کارگر جوانی را یافت که حامی مسن‌ترها باشد؛ ارقام این جوانان مطمئناً بسیار کمتر از آن چیزی است که در مخیلهٔ رؤیاپردازان و سیاست‌مداران دولت‌های رفاه می‌گذشت. این حقیقت که این دولت‌های رفاه عملاً به شیادی به‌سبک پانزی تبدیل شده‌اند اکنون در صدر واقعیت‌های دشوار دنیای سیاست‌ورزی قرار دارد و به‌نوبهٔ خود ریشه‌اش به تغییر خانوادهٔ غربی بازمی‌گردد.

کاربر ۱۴۰۶۲۸۱
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

این کتاب شاید یکی از شاهکار های جامعه شناسی باشه که تو سال های اخیر نوشته شده. واقعا نیازه که مسئولین کشور حتما این کتاب رو مطالعه کنن.

hmd.nsn
۱۴۰۰/۰۹/۰۴

در مقدمه ناشر، فوکویاما را به عنوان نویسنده برخورد تمدن ها معرفی کرده. این نظریه متعلق به ساموئل هانتینگتن هست نه فوکویاما.

سید حمید رضا تفتی
۱۴۰۰/۰۹/۲۸

در خصوص تبیین کارکردهای دین و خانواده خیلی نویسنده توانسته بود با آمارهایی که ارائه میکنه خوب عمل کنه اما در توضیح همبستگی و ارتباط تقویت دین با خانواده کمی نا توان ظاهر شده بود. در مجموع عالی بود

مجتبی
۱۴۰۱/۰۹/۱۱

به آدم های منطقی شدیدا توصیه می‌شود. میتونست ترجمه بهتری داشته باشه ولی در کل بد نیست.

hamed318
۱۴۰۲/۰۵/۱۱

کتاب در ابتدا تلاش است بگوید که در حرکت به سمت سکولاریسم افول مفهوم سنتی خانواده، همپای افول کلیسا پیش رفته است. سپس تئوری های مختلف را در باب اینکه چرا غرب سکولار شده، بررسی میکند. نویسنده به منابع بسیاری

- بیشتر
حسام
۱۴۰۲/۰۳/۰۲

کتاب روند تضعیف مسیحیت و نهاد خانواده در غرب را بررسی می‌کند، خیلی محتاطانه از تضعیف این دو نهاد انتقاد می‌کند و مشکلات ناشی از تضعیفشان را عنوان می‌کند.

محمدرضا
۱۴۰۲/۱۱/۲۹

همینکه از دریچه و زاویه جدیدی به مقوله افول نهاد دین در جوامع غربی پرداخته، کافیه تا بریم و نظراتش رو بخونیم. جای خانواده در تحلیل های سکولاریسم همیشه خالی بوده و این اثر، اولین قدم رو در این راستا برداشته.

- بیشتر
از منظر بسیاری از ناظران، نابودی حکومت‌های کمونیستی به‌نوعی نشانهٔ پایداری خدا بود.
حسن شراره
نخست به پرسشی بنیادی می‌پردازیم که برخی دانش‌پژوهان مطرح کرده‌اند: آیا اساساً مسیحیتِ غربی افول کرده است؟ این کتاب ادعا می‌کند تقریباً هر کسی که روی این معمای بزرگ کار کرده قطعه‌ای از حقیقت را یافته است و درعین‌حال آن قطعهٔ خاصی که باید بقیهٔ قطعات را کنار هم نگه دارد هنوز پیدا نشده است. شهرنشینی، صنعتی‌سازی، باورمندی و ناباوری، فناوری، کاهش جمعیت؛ صدالبته که همهٔ این عوامل با سکولاریزاسیون همبستگی آماری و غیرآماری دارند. ولی چنان‌که در فصل ۲ خواهید خواند، حتی با درنظرگرفتن همهٔ آن‌ها نیز تصویر ناقص می‌ماند. انگار که ذهن بشرِ مدرن همهٔ قطعات مختلف را روی میز ردیف کرده است، ولی آن‌ها را چنان به هم فشرده که از دور کامل به نظر می‌آیند، گرچه جای چیزی مهم همچنان خالی است. این کتاب تلاشی برای ارائهٔ آن قطعهٔ گم‌شده است. این کتاب، در این بحث که مسیحیت چرا و چگونه امروز نفوذی کمتر از سابق بر ذهن و قلب غربی دارد، خانوادهٔ انسانی را از حاشیه به مرکز بحث می‌کشاند.
دختر زهرا
به‌موازات کاهش نقش «خدا» در جوامع غربی نهاد خانواده نیز دستخوش زوال شد.
هدی✌
آشکار است که جنبش‌های «بدیل» اکنون خلائی را پُر می‌کنند که روزگاری دین سنتی برای بسیاری از اروپاییان (و آمریکاییان) پُر می‌کرد. تعهد و جدیت اخلاقی مردم در قبال این‌ها، بی‌تردید، ماهیت شبه‌دینی دارد. این نکته شاید به‌ویژه دربارهٔ محیط‌زیست‌گرایی صادق باشد. این جهان‌بینیْ اخلاقیات از گهواره تا گور را با همان جدیت کلیسای روستایی قرون‌وسطا در پیروانش تزریق می‌کند: از انتخاب پوشک‌های مناسب برای زیست‌بوم تا شیوهٔ درست زیست‌محیطیِ پخش خاکسترها در خاتمهٔ زندگی.
maryhzd
تعداد افراد بچه‌داری که خانه‌های دست‌نخوردهٔ با دو والد را برای رشد بچه‌هایشان حفظ می‌کنند کمتر شده است. چنان‌که در این کتاب دیدیم، تشکیل و انحلال خانواده‌ها به شیوه‌های مختلفی رُخ می‌دهد. به این‌همه خانواده‌ای نگاه کنید که سرپرستشان یک مادر مجرد است. آنچه پیش‌تر «نامشروع» خوانده می‌شد نه‌تنها دیگر انگ نمی‌خورد، بلکه در سراسر غرب چنان شایع شده است که خواه مبادی آداب باشیم یا نه، اصلاً به چشم نمی‌آید. فیلیپ لانگمن، در مقاله‌ای که دربارهٔ «اعانهٔ جمعیتی پایدار» نوشت، گفت «در بخش عمدهٔ اروپا و آمریکا، از انگلستان گرفته تا ایالات متحده، از مکزیک تا سوئد، تولد نوزاد خارج از ازدواج به هنجار جدید تبدیل شده است، چنان‌که رقم ۴۰ درصد یا بیشتر از بچه‌ها در دامن والدین غیرمتأهل به‌دنیا می‌آیند». (۷
کاربر ۱۸۸۴۵۵۰
بایرون جانسونِ جرم‌شناس در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد: خدای بیشتر، جُرم کمتر: چرا ایمان مهم است و چطور می‌تواند مهم‌تر شود. هدف جانسون این بود که همهٔ مطالعات دربارهٔ تأثیر دین‌داری بر جُرم را که بین ۱۹۴۴ تا ۲۰۱۰ انجام شده بودند بررسی کند، که مجموعاً ۲۷۳ پژوهش مختلف بودند. او نتیجه می‌گیرد که ۹۰ درصد اوقات دین‌داری بیشتر با جُرم کمتر همبسته است؛ و تعداد فراوان مطالعاتی که این یافته را به شیوه‌های مختلف تأیید می‌کنند هرگونه جدلی را، دربارهٔ اینکه دقیقاً کدام‌یک علت است و دیگری معلول، خنثی می‌سازند. (۲۰) مرحوم جیمز ویلسون، یکی از برجسته‌ترین جامعه‌شناسان آمریکا، هم بر پژوهش جانسون صحه گذاشته است
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
خود قرن بیستم -که گمان می‌شود روشنگری و فناوری مدرن در آن رسوخ کرد و آداب زندگی را همه‌جا عوض کرد- گویا نقطهٔ اوج شهادت بوده است، یعنی تعداد مسیحیانی که به‌خاطر ایمانشان کشته شدند وزنه‌ای بسیار سنگین مقابل آن ایده است که می‌گوید مسیحیت برای بیچاره‌هایی است که برای رهایی از واقعیت بشری در پی مخدری کاذب‌اند.
niloufar.dh
زوال خانوادهٔ سنتی، همانند زوال مسیحیت، یعنی همهٔ ما در غرب مدرن زندگی‌هایی را پیش می‌گیریم که در مخیلهٔ اجدادمان نمی‌گنجید. از جهات بسیار فراوانی، به‌مراتب قیدوبندهای ما کمتر از آن‌هاست؛ ما احتمالاً آزادترین مردم در تاریخ کل بشریت هستیم. درعین‌حال، تقریباً محروم از تسلاهای علقه‌های تنگاتنگ خانوادگی و ایمانی هستیم که تقریباً در اختیار همهٔ مردان و زنان پیش از ما بود، و نشان خواهیم داد که دلالت‌های این حقیقت به‌مراتب گسترده‌تر از آنی است که تاکنون درک شده باشد.
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
پژوهش‌های اخیر تفاوت جالب و شاید غیرمنتظره‌ای را میان اهل کلیسا و سکولارها در غرب مستندسازی کرده‌اند: یک «شکاف خیریهٔ» واضح و روشن. مثلاً در ایالات متحده ۹۱ درصد از کسانی که خودشان را «محافظه‌کار دینی» معرفی می‌کنند احتمالاً به خیریه پول می‌دهند؛ این رقم برای کسانی که خودشان را چنین معرفی نمی‌کنند ۶۷ درصد است. (۳) همچنین نرخ کار داوطلبانهٔ آن‌ها ۱۰ درصد بیشتر از کل جمعیت است. (۴) یا به‌جای معرفی خود معیار دیگری از دین‌داری را در نظر بگیرید: عبادت. آن‌هایی که هر روز عبادت می‌کنند، در مقایسه با آن‌هایی که هرگز عبادت نمی‌کنند، ۳۰ درصد بیشتر احتمال دارد که به خیریه کمک کنند. (۵
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
این آمار و ارقام نفس‌گیر مشابه را که بر وجود شکاف خیریه شهادت می‌دهند می‌توان در پژوهش‌های آرتور بروکزِ جامعه‌شناس یافت که احتمالاً مشهورترین کارشناس آمار ایالات متحده در این زمینهٔ رابطهٔ بین باور دینی و کمک به خیریه است. ولی منتقدان شاید بپرسند که آیا دین‌داران فقط به مؤسسات خودشان یعنی عبادتکده‌ها کمک نمی‌کنند؟ به قول بروکز، خیر، چنین نیست؛ و اگر معنای گسترده‌تری از «کمک» را در نظر بگیریم که فقط شامل کمک مالی نباشد، تفاوت میان مؤمنان و غیرمؤمنان فاحش‌تر می‌شود. به گفتهٔ بروکز، مذهبی‌ها «بسیار بیشتر از سکولاریست‌ها محتمل است که خون اهدا کنند، غذا یا پول به یک بی‌خانمان بدهند، پول‌خُردی را که صندوق‌دار اشتباهاً به آن‌ها داده است برگردانند و با افراد کم‌اقبال‌تر از خودشان همدلی کنند». (۶)
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴

حجم

۵۶۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۵۶۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۲۳,۷۰۰
۷۰%
تومان