بریدههایی از کتاب چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟
نویسنده:مری ایبرشتات
مترجم:محمد معماریان
انتشارات:انتشارات ترجمان علوم انسانی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲۵ رأی
۴٫۰
(۲۵)
از منظر بسیاری از ناظران، نابودی حکومتهای کمونیستی بهنوعی نشانهٔ پایداری خدا بود.
حسن شراره
نخست به پرسشی بنیادی میپردازیم که برخی دانشپژوهان مطرح کردهاند: آیا اساساً مسیحیتِ غربی افول کرده است؟
این کتاب ادعا میکند تقریباً هر کسی که روی این معمای بزرگ کار کرده قطعهای از حقیقت را یافته است و درعینحال آن قطعهٔ خاصی که باید بقیهٔ قطعات را کنار هم نگه دارد هنوز پیدا نشده است. شهرنشینی، صنعتیسازی، باورمندی و ناباوری، فناوری، کاهش جمعیت؛ صدالبته که همهٔ این عوامل با سکولاریزاسیون همبستگی آماری و غیرآماری دارند. ولی چنانکه در فصل ۲ خواهید خواند، حتی با درنظرگرفتن همهٔ آنها نیز تصویر ناقص میماند. انگار که ذهن بشرِ مدرن همهٔ قطعات مختلف را روی میز ردیف کرده است،
ولی آنها را چنان به هم فشرده که از دور کامل به نظر میآیند، گرچه جای چیزی مهم همچنان خالی است.
این کتاب تلاشی برای ارائهٔ آن قطعهٔ گمشده است. این کتاب، در این بحث که مسیحیت چرا و چگونه امروز نفوذی کمتر از سابق بر ذهن و قلب غربی دارد، خانوادهٔ انسانی را از حاشیه به مرکز بحث میکشاند.
دختر زهرا
بهموازات کاهش نقش «خدا» در جوامع غربی نهاد خانواده نیز دستخوش زوال شد.
هدی✌
آشکار است که جنبشهای «بدیل» اکنون خلائی را پُر میکنند که روزگاری دین سنتی برای بسیاری از اروپاییان (و آمریکاییان) پُر میکرد. تعهد و جدیت اخلاقی مردم در قبال اینها، بیتردید، ماهیت شبهدینی دارد. این نکته شاید بهویژه دربارهٔ محیطزیستگرایی صادق باشد. این جهانبینیْ اخلاقیات از گهواره تا گور را با همان جدیت کلیسای روستایی قرونوسطا در پیروانش تزریق میکند: از انتخاب پوشکهای مناسب برای زیستبوم تا شیوهٔ درست زیستمحیطیِ پخش خاکسترها در خاتمهٔ زندگی.
maryhzd
تعداد افراد بچهداری که خانههای دستنخوردهٔ با دو والد را برای رشد بچههایشان حفظ میکنند کمتر شده است.
چنانکه در این کتاب دیدیم، تشکیل و انحلال خانوادهها به شیوههای مختلفی رُخ میدهد. به اینهمه خانوادهای نگاه کنید که سرپرستشان یک مادر مجرد است. آنچه پیشتر «نامشروع» خوانده میشد نهتنها دیگر انگ نمیخورد، بلکه در سراسر غرب چنان شایع شده است که خواه مبادی آداب باشیم یا نه، اصلاً به چشم نمیآید. فیلیپ لانگمن، در مقالهای که دربارهٔ «اعانهٔ جمعیتی پایدار» نوشت، گفت «در بخش عمدهٔ اروپا و آمریکا، از انگلستان گرفته تا ایالات متحده، از مکزیک تا سوئد، تولد نوزاد خارج از ازدواج به هنجار جدید تبدیل شده است، چنانکه رقم ۴۰ درصد یا بیشتر از بچهها در دامن والدین غیرمتأهل بهدنیا میآیند». (۷
کاربر ۱۸۸۴۵۵۰
بایرون جانسونِ جرمشناس در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد: خدای بیشتر، جُرم کمتر: چرا ایمان مهم است و چطور میتواند مهمتر شود. هدف جانسون این بود که همهٔ مطالعات دربارهٔ تأثیر دینداری بر جُرم را که بین ۱۹۴۴ تا ۲۰۱۰ انجام شده بودند بررسی کند، که مجموعاً ۲۷۳ پژوهش مختلف بودند. او نتیجه میگیرد که ۹۰ درصد اوقات دینداری بیشتر با جُرم کمتر همبسته است؛ و تعداد فراوان مطالعاتی که این یافته را به شیوههای مختلف تأیید میکنند هرگونه جدلی را، دربارهٔ اینکه دقیقاً کدامیک علت است و دیگری معلول، خنثی میسازند. (۲۰)
مرحوم جیمز ویلسون، یکی از برجستهترین جامعهشناسان آمریکا، هم بر پژوهش جانسون صحه گذاشته است
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
خود قرن بیستم -که گمان میشود روشنگری و فناوری مدرن در آن رسوخ کرد و آداب زندگی را همهجا عوض کرد- گویا نقطهٔ اوج شهادت بوده است، یعنی تعداد مسیحیانی که بهخاطر ایمانشان کشته شدند وزنهای بسیار سنگین مقابل آن ایده است که میگوید مسیحیت برای بیچارههایی است که برای رهایی از واقعیت بشری در پی مخدری کاذباند.
niloufar.dh
زوال خانوادهٔ سنتی، همانند زوال مسیحیت، یعنی همهٔ ما در غرب مدرن زندگیهایی را پیش میگیریم که در مخیلهٔ اجدادمان نمیگنجید. از جهات بسیار فراوانی، بهمراتب قیدوبندهای ما کمتر از آنهاست؛ ما احتمالاً آزادترین مردم در تاریخ کل بشریت هستیم. درعینحال، تقریباً محروم از تسلاهای علقههای تنگاتنگ خانوادگی و ایمانی هستیم که تقریباً در اختیار همهٔ مردان و زنان پیش از ما بود، و نشان خواهیم داد که دلالتهای این حقیقت بهمراتب گستردهتر از آنی است که تاکنون درک شده باشد.
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
پژوهشهای اخیر تفاوت جالب و شاید غیرمنتظرهای را میان اهل کلیسا و سکولارها در غرب مستندسازی کردهاند: یک «شکاف خیریهٔ» واضح و روشن.
مثلاً در ایالات متحده ۹۱ درصد از کسانی که خودشان را «محافظهکار دینی» معرفی میکنند احتمالاً به خیریه پول میدهند؛ این رقم برای کسانی که خودشان را چنین معرفی نمیکنند ۶۷ درصد است. (۳) همچنین نرخ کار داوطلبانهٔ آنها ۱۰ درصد بیشتر از کل جمعیت است. (۴) یا بهجای معرفی خود معیار دیگری از دینداری را در نظر بگیرید: عبادت. آنهایی که هر روز عبادت میکنند، در مقایسه با آنهایی که هرگز عبادت نمیکنند، ۳۰ درصد بیشتر احتمال دارد که به خیریه کمک کنند. (۵
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
این آمار و ارقام نفسگیر مشابه را که بر وجود شکاف خیریه شهادت میدهند میتوان در پژوهشهای آرتور بروکزِ جامعهشناس یافت که احتمالاً مشهورترین کارشناس آمار ایالات متحده در این زمینهٔ رابطهٔ بین باور دینی و کمک به خیریه است. ولی منتقدان شاید بپرسند که آیا دینداران فقط به مؤسسات خودشان یعنی عبادتکدهها کمک نمیکنند؟ به قول بروکز، خیر، چنین نیست؛ و اگر معنای گستردهتری از «کمک» را در نظر بگیریم که فقط شامل کمک مالی نباشد، تفاوت میان مؤمنان و غیرمؤمنان فاحشتر میشود. به گفتهٔ بروکز، مذهبیها «بسیار بیشتر از سکولاریستها محتمل است که خون اهدا کنند، غذا یا پول به یک بیخانمان بدهند، پولخُردی را که صندوقدار اشتباهاً به آنها داده است برگردانند و با افراد کماقبالتر از خودشان همدلی کنند». (۶)
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
احتمال شادی مؤمنان بیشتر است.
در مجموعهٔ همهٔ همبستگیهایی که جامعهشناسی سکولار میان دینداری و مزایای مشهودش برای مؤمن یافته است شاید این پیوند خاص بیشترین و گستردهترین مستندات را داشته باشد.
سازمان گالوپ، مرکز ملی افکارپژوهی و سایر مؤسساتی که مختص مطالعهٔ افکار عمومیاند مرتباً به این نتیجه رسیدهاند که افراد دیندار شادتر از سکولاریستها هستند. (۱۶) در کتاب دیگری که یک بررسی جدی دربارهٔ پژوهشهای موجود با موضوع شادی داشته است، دیوید مایرزِ پژوهشگر با جمعبندی وضعیت آمریکای شمالی و اروپای غربی میگوید «در پیمایشهای مختلف، یکی پس از دیگری، گزارش شده است افرادی که فعالانه دیندارند، در مقایسه با همتایان غیردیندار خود، بهمراتب شادتر و تا حدی راضیتر از زندگیاند». (۱۷) او اضافه میکند که اهل ایمان معمولاً قدری بهتر از افراد بیایمان با بحرانها کنار میآیند. همچنین در پی رویدادهای شوم زندگی -داغدیدگی، طلاق، بیکاری و بیماری جدی- آنها سریعتر خودشان را بازیابی میکنند. (۱۸)
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
بهرغم روند سکولار، برخی فرقههای تبشیری پروتستان در حال شکوفاییاند؛ همچنین برخی جنبشهای بسیار قدرتمند احیاطلب هم در هر دو شاخهٔ کاتولیک و پروتستان سر برآوردهاند.
Mohammad Ali Zareian
طلاق، تکوالدی، استفادهٔ گسترده از روشهای پیشگیری از بارداری، سقطجنین قانونی، و سقوط نرخ تولد در غرب؛ اینها فقط نمونههایی از دگرگونیهای شگرف در ساختار خانوادهاند که کارشناسان زیر نظر گرفتهاند. پژوهشگران و عموم مردم دربارهٔ خوب یا بد بودن این اتفاقات برای جامعه جبههگیری میکنند، اما هیچکس منکر آن نیست که تغییر بنیادینی در خانواده در دنیای غرب رخ داده؛ این اتفاق آشکارا رخ داده است.
Mohammad Ali Zareian
نرخ طلاق و تولدهای خارج از ازدواج به یک رقم بیسابقهٔ تاریخی رسیده است. این پدیدهٔ خانوادگی در غرب در همان سالهایی رشد زیادی کرده که نرخ تولد در حال افت بوده است.
Mohammad Ali Zareian
معرفی نویسنده
مری ایبرشتات جستارنویس، داستاننویس و نویسندهٔ کتابهای متعددی در زمینهٔ مردمشناسی، تاریخ تفکر، فلسفه، فرهنگ عمومی، جامعهشناسی و الهیات است. نوشتههای او در نشریاتی از قبیل تایم، والاستریت ژورنال و واشنگتن پست منتشر میشود. او بیش از هر چیز دربارهٔ فرهنگ و فلسفهٔ تمدن غربی، و آرمانها و سرنوشت انسان پستمدرن پژوهش کرده است. ایبرشتات در سال ۲۰۱۴ سخنران مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه سِتون هال بود که نشریهٔ یو.اس.ای تودِی آن را در کنار سخنرانی جان کِری در میان سخنرانیهای برگزیدهٔ سال قرار داده است. آثار ایبرشتات پیش از این به زبانهای اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی، لهستانی، عربی، هلندی، پرتغالی، لیتوانیایی و مجارستانی ترجمه شده است
بهار
تا مدتی قبل، اکثر مردمان ساکن آن قلمرو، که هنوز تسامحاً میتوان تمدن غربی نامید، به چیزهای خاصی باور داشتند: خدا جهان را خلق کرد؛ او برنامهای برای انسان دارد؛ به آنهایی که طبق حرفش زندگی کنند وعدهٔ زندگی ابدی میدهد، و سایر اصول ایمانی که یهودیت و مسیحیت به دنیا تقدیم کرد. امروزه، بهویژه در اروپای غربی، و البته نه منحصراً در آنجا، اکثریت قاطعی وجود ندارند که همچنان به این موارد خاص باور داشته باشند.
هدی✌
درصد مردمی که هیچ دینی ندارند در ایالات متحده هم روند افزایشی یکنواخت داشته است.
هدی✌
زوال خانوادهٔ سنتی، همانند زوال مسیحیت، یعنی همهٔ ما در غرب مدرن زندگیهایی را پیش میگیریم که در مخیلهٔ اجدادمان نمیگنجید. از جهات بسیار فراوانی، بهمراتب قیدوبندهای ما کمتر از آنهاست؛ ما احتمالاً آزادترین مردم در تاریخ کل بشریت هستیم. درعینحال، تقریباً محروم از تسلاهای علقههای تنگاتنگ خانوادگی و ایمانی هستیم که تقریباً در اختیار همهٔ مردان و زنان پیش از ما بود، و نشان خواهیم داد که دلالتهای این حقیقت بهمراتب گستردهتر از آنی است که تاکنون درک شده باشد.
سعید فتحعلی زاده
تا مدتی قبل، اکثر مردمان ساکن آن قلمرو، که هنوز تسامحاً میتوان تمدن غربی نامید، به چیزهای خاصی باور داشتند: خدا جهان را خلق کرد؛ او برنامهای برای انسان دارد؛ به آنهایی که طبق حرفش زندگی کنند وعدهٔ زندگی ابدی میدهد، و سایر اصول ایمانی که یهودیت و مسیحیت به دنیا تقدیم کرد. امروزه، بهویژه در اروپای غربی، و البته نه منحصراً در آنجا، اکثریت قاطعی وجود ندارند که همچنان به این موارد خاص باور داشته باشند. بنا به شواهدی که با فهم انسان حاصل میشود، ازجمله دادههای گستردهٔ پیمایشها، در تقریباً تمام کشورهای اروپایی باور و تقید دینی میان جمعیت مسیحیان رو به افول گذاشته است و این فقط مختص اروپا هم نیست. درصد مردمی که هیچ دینی ندارند در ایالات متحده هم روند افزایشی یکنواخت داشته است
فاطمه
چه اتفاقی افتاد؟ چرا حوالی مثلاً شش قرن پیش اکثر اروپاییان باور به خدای مسیحی و کردار کلیساییاش را مفروض میدانستند، درحالیکه امروزه حتی اشاره به امکان وجود همان خدا، در برخی محافلِ فرهیخته، برخی را چنان پریشان میکند که اعلام نارضایتی میکنند و جاهای دیگر هم خداباوری بهشدت به تمسخر گرفته میشود؟ روشنگری و خردگرایی و تفکر علمی چقدر در این تحول شگرف سهیم بودهاند، تحولی بزرگ از تمدنی که همگان خداترس بودند به تمدنی که غالباً خدا را دست میاندازد؟ عوامل تاریخیِ مختلف -مواردی مثل فناوری، جنگهای جهانی، سیاستورزی، رسواییهای کلیسا و تغییر جایگاه اجتماعی زنان- چقدر در تحول تمدن مشترکمان نقش داشتهاند؟
فاطمه
این نظریهٔ بدیل با آن حقیقت تاریخی سازگار است که افول خانواده و افول مسیحیت همپای یکدیگر بودهاند
فاطمه
چه اتفاقی افتاد؟ چرا حوالی مثلاً شش قرن پیش اکثر اروپاییان باور به خدای مسیحی و کردار کلیساییاش را مفروض میدانستند، درحالیکه امروزه حتی اشاره به امکان وجود همان خدا، در برخی محافلِ فرهیخته، برخی را چنان پریشان میکند که اعلام نارضایتی میکنند و جاهای دیگر هم خداباوری بهشدت به تمسخر گرفته میشود؟ روشنگری و خردگرایی و تفکر علمی چقدر در این تحول شگرف سهیم بودهاند، تحولی بزرگ از تمدنی که همگان خداترس بودند به تمدنی که غالباً خدا را دست میاندازد؟ عوامل تاریخیِ مختلف -مواردی مثل فناوری، جنگهای جهانی، سیاستورزی، رسواییهای کلیسا و تغییر جایگاه اجتماعی زنان- چقدر در تحول تمدن مشترکمان نقش داشتهاند؟
فاطمه
در سراسر قاره، خادمان سالخوردهٔ محراب در کلیساهایی خالی از کودکان پرسه میزنند که فقط مُشتی بازنشسته به آنجا میروند. جماعت گردشگران در نوتردام و سایر کلیساهای جامع اطراف نیمکتهای روزبهروز خالیتری میچرخند که دورشان طناب کشیدهاند تا فقط عبادتکنندگان رویشان بنشینند. صومعهها و دِیرها و خانقاههای سابق به هتلهای مجلل و حوضچههای تنآسایی تبدیل شدهاند. کلیساهایی که چندین دهه تعطیل بودهاند به آپارتمان یا دیسکو (یا حتی گاهی مسجد) تبدیل میشوند.
فاطمه
مصائب اقتصادی قاره در یکسو و رفتنش به پیشواز نرخهای باروری پایینتر و دیگر تغییرات مرتبط در سوی دیگر دقیقاً تا چه حد به یکدیگر گره خوردهاند؟ برای مثال، نیکلاس ایبرشتات، جمعیتشناس، استدلال کرده است که «طبق برآوردها، هزینههای مربوط به سالخوردگی جمعیت طی بیست سال گذشته حدود نیمی از انباشت بدهی عمومی اقتصادهای عضو سازمان همکاری و توسعهٔ اقتصادی را تشکیل دادهاند
فاطمه
این هم جالب است که اکنون نرخ ازدواج و فرزندآوری نزد زنان تحصیلکردهٔ نسبتاً مرفه آمریکایی گویا رشد اندکی داشته است. جامعهشناسان دربارهٔ علتش بحث میکنند و هیچکس جوابی ندارد. آیا واقعاً نمیشود خیال کرد که پسزمینهٔ این تغییر حداقل تا حدی به دلیل درسگرفتن از گذشته -بهویژه درسگرفتن از مسائل و مشکلات متعددی که اغلب در ساختارهای خانوادگی غیرسنتی رُخ میدهند- باشد؟ یا واقعاً نمیشود خیال کرد که بهمرور زمان، انباشت دانش و اطلاعات دربارهٔ آن مسائل بتواند به افزایش انگیزه برای تشکیل خانوادهٔ طبیعی منجر شود؟ مثلاً پدیدهٔ مادران مجرد، که فمینیستهای یک نسل قبل به اسم «رهایی» از آن استقبال میکردند، اکنون واقعیتش دیده میشود: وظیفهای چنان دشوار برای زن که اگر بگوییم بیرحمانه است بیانصافی نکردهایم، چه رسد به زنان فقیرتر و آسیبپذیرتری که این پدیده میانشان رایج شده است.
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
دینی که نمادش صلیب است، از ایرلندِ روزگاری مقید گرفته تا آلمان که پایتخت سابق امپراتوری مقدس روم بود، از اسکاندیناویِ سراسرسکولار تا قلعههای سابق مسیحیت در اسپانیا و فرانسه و حتی ایتالیا، در سراسر اروپای غربی امروزی، گویا در نظر بسیاری از مردم مطلع و آگاه یک گونهٔ تاریخی منقرضشده است، درحالیکه واقعاً هنوز منقرض نشده.
Mohammad Ali Zareian
خلوتیِ کلیساها شلوغی مساجد را نمایانتر میکند؛ جای تعجب نیست که اخیراً تعدادی کتاب دربارهٔ افول مسیحیت و اوجگیری اسلام به قفسههای کتابفروشیها و کتابخانهها راه یافته است.
Mohammad Ali Zareian
کاهش نفوذ مسیحیت در اروپا به ظهور جوّی در سراسر آن قاره منجر شد که مشخصاً متمایز از معنای صُلب عبارتِ «کشور قدیم» است. پایتختهایی مانند آمستردام و برلین، که به آزادی و بیقیدی مشهورند، میزبان مشهورترین محلههای سکس جهان شدهاند. دگرگونی آداب عمومی تا زمینیترین محافل هم رسیده است. نمایش هرزهنگاری در کیوسکهای مطبوعاتی بسیار مرسومتر از ایالات متحده است؛ برهنگی در ساحلهای محبوب رایج است و سیاهنمایی «پاکدینی» نسبی آمریکایی هم نُقل محفل سیاستمداران و روشنفکران و سلبریتیهاست، آنقدر که هر یانکیای که در این قاره قدمی بزند به این نکته میرسد.
Mohammad Ali Zareian
خویشاوندی، برخلاف نقشی که برای اجدادمان داشت، دیگر مرد و زن مدرن را تعریف نمیکند. نزد بسیاری، «خانواده»، حداقل تا حدی، سلسلهای از پیوستگیهای اختیاری است که، بسته به ترجیحات، میتوان داوطلبانه دور انداخت و گاهی نیز بهواقع چنین میشود. در مقایسه با گسترهٔ تاریخ بشر، با قدری مسامحه میتوان گفت این یک حقیقت جامعهشناختی نسبتاً جدید و پرتوان است.
Mohammad Ali Zareian
سالهاست که بازارهای مالیْ ملتهب از این ترس بودهاند که اقتصادهای یونان، ایتالیا، اسپانیا فرو بپاشند یا ناتوان از بازپرداخت بدهیهای خود شوند و دیگر اعضای اتحادیهٔ اروپا را هم زمین بزنند. این اضطراب، دربارهٔ آنچه «سرایت» نامیده میشود، صرفاً مسئلهٔ حسابداری مالی نیست. اروپایی که تصاویرش روی کارتپستالها مینشست اکنون پُر از آتشبازیها، اوباش و ماسکهای ضد گاز اشکآور شده است؛ و نرخهای بیکاری در برخی کشورها از ۲۵ درصد میگذرند. چرا؟
گرچه، حداقل هنوز، درست فهمیده نشده است، اما افول خانواده به یک بحران زیربنایی و چندوجهی دامن زد که اگر این بحران نبود، آتش زیر خاکستر بحران اقتصادی اروپا نیز شکل نمیگرفت.
Mohammad Ali Zareian
حجم
۵۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۵۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان