دانلود و خرید کتاب پلک ماهی حامد حبیبی
تصویر جلد کتاب پلک ماهی

کتاب پلک ماهی

نویسنده:حامد حبیبی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پلک ماهی

کتاب پلک ماهی، مجموعه داستان‌های کوتاه نوشته حامد حبیبی است که در فضای بین خیال و واقعیت و رئال و سورئال جریان دارد و از زندگی و اتفاقات آدم‌های معمولی روایت می‌کند. 

درباره‌ی کتاب پلک ماهی

کتاب پلک ماهی چهارمین اثری که از حامد حبیبی منتشر شده است، مجموعه داستان‌های کوتاه او است که از لحاظ درونمایه بهم ارتباط دارند. داستان‌های کتاب پلک ماهی در فضایی میان خیال و واقعیت رخ می‌دهند و کلمات، روی مرز رئالیسم و سورئالیسم می‌رقصند. حامد حبیبی دغدغه‌های اگزیستانسیالیستی‌اش را در داستان‌ها مطرح کرده است. داستان‌ها از زندگی‌های معمولی آدم‌های عادی روایت می‌کند و نگاه تیزبین حامد حبیبی به خوبی کنش‌ها و واکنش‌های همه‌ی افراد را دیده و ساخته و پرداخته. انسان‌های شبه مدرن داستان‌های پلک ماهی با یک اتفاق ساده واکنش‌هایی غیرعادی و عجیب نشان می‌دهند که رگه‌های ظریف طنز را نمایان می‌کند. راوی داستان‌ها اول شخص و دوم شخص است و موضوع داستان‌ها، رفتن، گم شدن در زمان، گرفتاری‌های انسان‌های سنتی در فضای مدرن، مهاجرت و ... است.

کتاب پلک ماهی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به داستان کوتاه از خواندن کتاب پلک ماهی لذت می‌برند. 

درباره‌ی حامد حبیبی

حامد حبیبی در سال ۱۳۵۷ متولد شد. او نویسنده و شاعر است که هم در زمینه ادبیات کودکان و هم ادبیات بزرگسالان فعالیت دارد. از میان آثار حامد حبیبی می‌توان به مجموعه داستان‌های پلک ماهی، بودای رستوران گردباد، مجموعه اشعار: پرسه، مرگی به اندازه و داستان‌های کودک: نمی خوام قد دراز شم!، بوقی که خروسک گرفته بود و کرمی که می‌خواست عکاس شود اشاره کرد. 

بخشی از کتاب پلک ماهی

به پیرمرد همسایه نزدیک می‌شود. پیرمرد که موی سفیدش را روبه‌عقب شانه کرده و پیژامه به پا دارد، می‌گوید «وقتی شنیدم خیلی ناراحت شدم. از دست دادن همسایه‌ای مثل شما...» می‌گوید «چه می‌شود کرد؟» پیرمرد می‌گوید «خلاصه اگر دیگر ندیدم‌تان هر بدی و خوبی‌ای که از ما دیدید...» و سه‌بار گونه‌های‌شان را به‌هم می‌سایند.

به سرِ کوچه می‌رسد. کیفش را دست‌به‌دست می‌کند. یک لحظه نوشتهٔ روی شیشه توجهش را جلب می‌کند، فقط یک لحظه و تمام. وارد مغازه می‌شود. بیشتر قفسه‌ها خالی هستند. در یکی از قفسه‌های بالایی یک بسته چای به‌پهلو افتاده. فروشنده یک باکس از سیگار هرروزه برایش کنار گذاشته؛ می‌گوید «امیدوارم تا وقتی که... وقتی که... خلاصه بس‌تان باشد.» صدایش را پایین می‌آورد؛ «تا بوده همین بوده. آدم‌ها می‌آیند و می‌روند. من به خاطر شغلم به این چیزها عادت دارم. می‌دانید در روز چند نفر از این در وارد و خارج می‌شوند؟ من مشتری ثابت کم نداشته‌ام ولی مشتری ثابتی مثل شما...» می‌پرد وسط حرفش؛ «ممنون. می‌دانم. من همیشه ثابت... بگذریم به‌هرحال...» و اسکناس‌ها را روی پیشخان می‌گذارد و باکس را داخل کیف فرو می‌کند و بیرون می‌آید.

به سر چهارراه می‌رسد. همان جماعت هرروزه منتظر تاکسی هستند و از هم جلو می‌زنند. دورتر می‌ایستد و به این صحنه خیره می‌شود؛ از فردا دیگر این نمایش را نخواهد دید. نفس عمیقی می‌کشد. هیچ‌کس نمی‌داند ناراحت است یا خوشحال. این از آن بارهایی است که «هیچ‌کس» درست و بجا استفاده شده چون حتا خودش هم نمی‌داند که ناراحت است یا خوشحال و برای همین کمی عصبی است، چون آدم باید دست‌کم از حال خودش باخبر باشد تا بداند چه وضعیت دفاعی‌ای به خود بگیرد و پشت کدام خاک‌ریز مخفی شود.

توی تاکسی، بین دو نفر عقب می‌نشیند، کاملاً تصادفی. شاید هم همه‌چیز روی برنامه است تا او را بسنجند، توانش را و آستانهٔ تحملش را. ولی اشتباه کرده‌اند؛ امروز بدش نمی‌آید شانه‌هایش را بیشتر به آن‌ها بچسباند. احساس امنیت می‌کند. بین آن‌ها سنگر گرفته و هیچ توفانی نمی‌تواند او را از آدم‌ها جدا کند. به عابرانی که تندتند می‌گذرند آخرین نگاه‌هایش را می‌اندازد، امروز انگار عابران پیاده بیشتر دیرشان شده و بیشتر عجله دارند.

توی اداره همکارها برای خداحافظی به اتاقش می‌آیند. همه با تأسف یا حسرت یا ریشخند سر تکان می‌دهند. به‌هرحال هر چه باشد قرعه به نام او افتاده. روی همه را می‌بوسد. هر کس سعی می‌کند در حد توان خود به او روحیه و قوّت قلب بدهد. یک نفر می‌گوید «روزهای اول شاید برایت سخت باشد ولی عادت می‌کنی.» دیگری که انگار دارد از رو می‌خواند ادامه می‌دهد «اگر عادت نبود یک نفر هم روی این سیاره زنده نمی‌ماند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

حجم

۷۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

قیمت:
۱۹,۰۰۰
۹,۵۰۰
۵۰%
تومان