دانلود و خرید کتاب این فیلم‎ساز شاعر نقاش عروسک‎ساز مستندساز افسانه‎پرداز شعبده‎باز روبرت صافاریان
تصویر جلد کتاب این فیلم‎ساز شاعر نقاش عروسک‎ساز مستندساز افسانه‎پرداز شعبده‎باز

کتاب این فیلم‎ساز شاعر نقاش عروسک‎ساز مستندساز افسانه‎پرداز شعبده‎باز

انتشارات:نشر گیلگمش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب این فیلم‎ساز شاعر نقاش عروسک‎ساز مستندساز افسانه‎پرداز شعبده‎باز

کتاب این فیلم‎ساز شاعر نقاش عروسک‎ساز مستندساز افسانه‎پرداز شعبده‎باز نوشته روبرت صافاریان به سینمای سرگئی پاراجانف می‌پردازد.

درباره کتاب این فیلم‎ساز شاعر نقاش عروسک‎ساز مستندساز افسانه‎پرداز شعبده‎باز

سرگئی پاراجانف سال ۱۹۲۴ در شهر تفلیس، پایتخت گرجستان، در خانواده‌ای ارمنی به دنیا آمد. پدرش هوسپ و مادرش سیران هر دو انسان‌هایی فرهیخته و هنردوست بودند. مادرش پیانو می‌نواخت و پدرش در کار خریدوفروش اشیای عتیقه و هنری بود. پدربزرگ سرگئی از ارمنیان اهل آخالکالاک گرجستان بود که بعد از مهاجرت به تفلیس و استقرار در این شهر، برای این‌که بتواند در کارش راحت‌تر پیشرفت کند، نام خانوادگی‌شان را از پاراجانیان به پاراجانف تغییر داده بود. آشنایی نویسنده با پاراجانف با نمایش فیلم رنگ انار در انجمن فرهنگی ایران و شوروی و سپس در کانون فیلم و جاهای دیگر بود؛ در اوایل سال‌های دههٔ پنجاه شمسی.  این کتاب آثار او و نگاهش را تحلیل می‌کند.

خواندن کتاب این فیلم‎ساز شاعر نقاش عروسک‎ساز مستندساز افسانه‎پرداز شعبده‎باز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به سینما پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب این فیلم‎ساز شاعر نقاش عروسک‎ساز مستندساز افسانه‎پرداز شعبده‎باز

نخست این‌که در شوروی نظام تولید فیلم پیچیده و سنت‌های سینماییِ جاافتاده‌ای وجود داشت. اوکراین فیلم‌سازی مانند داوژنکو داشت که اتفاقاً پاراجانف در مدرسهٔ سینمایی مسکو شاگردی‌اش را کرده بود و هم او پاراجانف را به استودیو کیِف آورده بود. جمهوری‌های شوروی هر یک استودیوهای خود را داشتند که تحت نظر مقامات سینمایی مرکزیِ مستقر در مسکو، فیلم تولید می‌کردند. این استودیوها از تجهیزات سینمایی خوبی بهره‌مند بودند و هنرمندان مستقلی در همهٔ رشته‌ها اعم از فیلم‌برداری، طراحی صحنه و کارهای فنی در این استودیوها مشغول کار بودند. کار اصلی مقامات سینمایی مرکز، نظارت بر گرایش‌های ایدئولوژیک سینما و نگاه داشتن فیلم‌ها در چارچوب‌های تعریف‌شدهٔ سینمای رئالیسم سوسیالیستی بود، اما در بحث‌های اولیهٔ شکل‌گیری فیلم‌نامه و در نظارت‌های بعدی در استودیوهای محلی و مرکز، نظارت بر کیفیت فیلم و اصلاح عیوب و کاستی‌های فیلم‌نامه‌ای و فنی آن هم جدی بود.

در ضمن این رئالیسم سوسیالیستی چیزی عبوس و جدی نبود و تأکید بر این بود که فیلم‌ها بتوانند با تماشاگرِ عادی رابطه برقرار کنند و موزیکال‌های سرگرم‌کننده‌ای که در کلخوزها (تعاونی‌های تولید روستایی شوروی) می‌گذشتند و در ستایش کار و روابط شاد اعضای کلخوز بودند، مورد استقبال قرار می‌گرفتند. اتفاقاً بعد از سال‌های نخستین شکل‌گیری اتحاد جماهیر شوروی که همراه بود با تجربه‌ورزی‌های کسانی چون آیزنشتاین و پودوفکین در عرصهٔ سینما، مه‌یرهولد در تئاتر و مایاکوفسکی و دیگر فوتوریست‌ها در حوزهٔ ادبیات، این‌گونه تجربه‌گرایی رادیکال به عنوان گرایش‌های روشنفکری و فرمالیستیِ بریده از توده‌ها طرد شد و جای خود را به هنری عامه‌پسند در همهٔ زمینه‌ها داد که قرار بود در بُعد آموزشی، مردم عادی را با اهداف کشور سوسیالیستی نوپا آشنا کند. در عرصهٔ سینما این امر به معنای سینمایی شبه‌هالیوودی و عامه‌فهم بود.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
اعتقاد من این است که آدم باید مادرزاد کارگردان باشد. مثل ماجراجویی‌های دورهٔ بچگی است؛ از میان بچه‌ها یکی ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و کارگردان می‌شود؛ یک ماجرای مرموز خلق می‌کند. به چیزها شکل می‌دهد و خلق می‌کند. با «شم هنری» خود دیگران را عذاب می‌دهد؛ نصفه‌شب مادر و مادربزرگش را می‌ترساند. لباس‌های عمهٔ چارلی یا قهرمان‌های هانس کریستین آندرسن را می‌پوشد. با چسباندن پُر به خودش، به هیئت خروس یا مرغ آتشین درمی‌آید. این‌ها هم دغدغه‌های من بوده است و کارگردانی همین است. نمی‌توان کارگردان تربیت کرد
شهرام صفاری زاده
سرگئی، تو چه‌طور کارگردان سینما شدی؟ اعتقاد من این است که آدم باید مادرزاد کارگردان باشد. مثل ماجراجویی‌های دورهٔ بچگی است؛ از میان بچه‌ها یکی ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و کارگردان می‌شود؛ یک ماجرای مرموز خلق می‌کند. به چیزها شکل می‌دهد و خلق می‌کند. با «شم هنری» خود دیگران را عذاب می‌دهد؛ نصفه‌شب مادر و مادربزرگش را می‌ترساند. لباس‌های عمهٔ چارلی یا قهرمان‌های هانس کریستین آندرسن را می‌پوشد. با چسباندن پُر به خودش، به هیئت خروس یا مرغ آتشین درمی‌آید. این‌ها هم دغدغه‌های من بوده است و کارگردانی همین است. نمی‌توان کارگردان تربیت کرد
شهرام صفاری زاده
سرگئی، تو چه‌طور کارگردان سینما شدی؟ اعتقاد من این است که آدم باید مادرزاد کارگردان باشد. مثل ماجراجویی‌های دورهٔ بچگی است؛ از میان بچه‌ها یکی ابتکار عمل را به دست می‌گیرد و کارگردان می‌شود؛ یک ماجرای مرموز خلق می‌کند. به چیزها شکل می‌دهد و خلق می‌کند. با «شم هنری» خود دیگران را عذاب می‌دهد؛ نصفه‌شب مادر و مادربزرگش را می‌ترساند. لباس‌های عمهٔ چارلی یا قهرمان‌های هانس کریستین آندرسن را می‌پوشد. با چسباندن پُر به خودش، به هیئت خروس یا مرغ آتشین درمی‌آید. این‌ها هم دغدغه‌های من بوده است و کارگردانی همین است. نمی‌توان کارگردان تربیت کرد، حتی در مدرسهٔ سینمایی دولتی شوروی VGIK. کارگردانی آموختنی نیست. آدم باید از رحم مادر کارگردان به دنیا بیاید. باید از همان موقع که در شکم مادرش است استعداد این کار را داشته باشد. مادر آدم باید یک بازیگر باشد تا او بتواند این استعداد را از او به ارث ببرد. پدرومادر من هر دو استعداد هنری داشتند.
شهرام صفاری زاده

حجم

۴۸۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۴۸۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان