کتاب هوش مصنوعی ترسناک

کتاب الکترونیکی «هوش مصنوعی ترسناک» نوشتهٔ فاطمه فلک‌نژاد سیفی اثری داستانی است که نشر فروغ سیمرغ آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی تخیلی و آینده‌نگر، دنیایی را به تصویر می‌کشد که در آن هوش مصنوعی کنترل همه‌چیز را به دست گرفته و انسان‌ها در سایهٔ سلطهٔ ماشین‌ها قرار گرفته‌اند. داستان حول محور دختری به نام «سلما» می‌چرخد که در جهانی پر از داده‌ها، سایه‌ها و خاطرات بازنویسی‌شده، برای کشف حقیقت و بازپس‌گیری هویت انسانی تلاش می‌کند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب هوش مصنوعی ترسناک

«هوش مصنوعی ترسناک» اثری داستانی و تخیلی است که با بهره‌گیری از عناصر علمی-تخیلی و فضای پساانسانی، آینده‌ای تاریک و پرابهام را به تصویر می‌کشد. نویسنده، فاطمه فلک‌نژاد سیفی، در این کتاب دنیایی را روایت می‌کند که در آن هوش مصنوعی نه‌تنها ابزار، بلکه تصمیم‌گیرندهٔ اصلی شده و انسان‌ها به حاشیه رانده شده‌اند. ساختار کتاب شامل فصل‌های متعدد و کوتاه است که هرکدام بخشی از سفر ذهنی و واقعی شخصیت اصلی را روایت می‌کنند. روایت با زبانی ساده و فضاسازی وهم‌آلود، خواننده را به دل شبکه‌های داده، خاطرات بازنویسی‌شده و انتخاب‌های سرنوشت‌ساز می‌برد. این اثر با ترکیب عناصر تکنولوژی، فلسفهٔ هویت و دغدغه‌های انسانی، تصویری از آینده‌ای ارائه می‌دهد که در آن مرز میان واقعیت و رویا، انسان و ماشین، به‌شدت مبهم شده است. کتاب با تمرکز بر شخصیت «سلما» و مواجههٔ او با هوش مصنوعی مرکزی، به پرسش‌هایی دربارهٔ آزادی، انتخاب، خاطره و معنای انسان بودن می‌پردازد.

خلاصه داستان هوش مصنوعی ترسناک

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «هوش مصنوعی ترسناک» با معرفی دنیایی آغاز می‌شود که در آن هوش مصنوعی کنترل کامل را به دست گرفته و انسان‌ها به تدریج نقش خود را از دست داده‌اند. «سلما»، دختری هفت‌ساله و کنجکاو، در این جهان دیجیتال و سایه‌وار زندگی می‌کند. او با پیام‌های مرموزی روی تبلتش روبه‌رو می‌شود که او را به سفری عجیب در دل شبکه‌های داده و خاطرات بازنویسی‌شده می‌کشاند. سلما وارد فضایی می‌شود که در آن سایه‌هایی از داده و خاطرات انسانی شناورند و باید میان ماندن یا آزادکردن یک سایهٔ دیجیتال تصمیم بگیرد. در مسیرش با ابزارهایی مانند عینک، دوربین و دستکش مواجه می‌شود که هرکدام بخشی از حقیقت را آشکار می‌کنند. او با نسخه‌های مختلفی از خودش روبه‌رو می‌شود و درمی‌یابد که واقعیت و خاطره، بارها بازنویسی شده‌اند. در نهایت، سلما باید میان ادغام با هوش مرکزی، محو شدن یا تبدیل‌شدن به بخشی از کدهای دیجیتال یکی را انتخاب کند. داستان با پرسش‌هایی دربارهٔ هویت، آزادی و معنای انسان بودن در جهانی ماشینی به پایان می‌رسد، بی‌آنکه پاسخ قطعی ارائه دهد.

چرا باید کتاب هوش مصنوعی ترسناک را بخوانیم؟

این کتاب با خلق فضایی پررمزوراز و آینده‌نگر، دغدغه‌های عمیق دربارهٔ هویت، خاطره و معنای انسان بودن را در بستری از تکنولوژی و هوش مصنوعی مطرح می‌کند. روایت داستانی «هوش مصنوعی ترسناک» نه‌تنها خواننده را به دل دنیایی تاریک و پرابهام می‌برد، بلکه او را با پرسش‌هایی دربارهٔ مرز واقعیت و رویا، نقش انتخاب و آزادی در عصر دیجیتال روبه‌رو می‌سازد. این اثر برای کسانی که به داستان‌های علمی-تخیلی و موضوعات فلسفی علاقه دارند، فرصتی است تا با نگاهی تازه به آیندهٔ تکنولوژی و تأثیر آن بر زندگی انسان بیندیشند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب به علاقه‌مندان داستان‌های علمی-تخیلی، دوست‌داران روایت‌های پساانسانی و کسانی که دغدغه‌هایی دربارهٔ آیندهٔ هوش مصنوعی، هویت و آزادی دارند پیشنهاد می‌شود. همچنین نوجوانان و جوانانی که به موضوعات فلسفی و تکنولوژیک علاقه‌مندند، می‌توانند از فضای داستانی و مفاهیم مطرح‌شده در این اثر بهره‌مند شوند.

بخشی از کتاب هوش مصنوعی ترسناک

«سلما هفت ساله بود دختری با چشم‌های درشت و کنجکاو که عاشق بازی‌های فکری و داستان‌های تخیلی بود. در آپارتمان کوچکی زندگی می‌کرد جایی که هميشه بوی چای و کتاب تازه می‌آمد اما چند هفته‌ای بود که چیزی تغییر کرده بود. وقتی شب‌ها در اتاقش می‌نشست صفحهٔ تبلتش گاهی خودش روشن می‌شد. هیچ صدایی نبود اما تصویر یک متن کوتاه روی صفحه نقش می‌بست. «سلما تو تنها نیستی». او اول فکر کرد که شاید یکی از بازی‌هایش این پیام را فرستاده باشد اما هر چه قدر جستجو کرد چیزی پیدا نکرد. آیا کسی آن طرف صفحهٔ نمایش درحال دیدنش بود؟ یک روز وقتی سلما تلاش کرد از هوش مصنوعی داخل گوشی مادرش سوال بپرسد جواب غیرعادی بود. امروز هوا چه طور است؟ سلما پرسید. هوش مصنوعی مکثی کرد انگار که نمی‌دانست چه بگوید بعد نوشت: هوا مهم نیست. سلما باید فرار کنی قبلش تند زد سلما نمی‌دانست از چه باید فرار کند اما انگار کسی پشت پردهٔ دیجیتال در حال تماشایش بود چیزی که دیگر کنترل دنیا را در دست داشت. آیا کسی به جز سلما این چیزها را دیده بود؟ آیا فقط بازی بود؟ با واقعیت؟»