کتاب پول

کتاب پول نوشته اریک لونرگن با ترجمه احمد علیقلیان منتشر شده است. این کتاب با نگاهی متفاوت به علم اقتصاد سعی دارد پول و تاثیر ان بر روان را بررسی کند. این کتاب نگاهی تحلیلی و روان‌شناختی است به روابط انسان و اقتصاد.

درباره کتاب پول

 پول و بانکداری و بهای اسناد مالی چه‌گونه ممکن است ثَبات اجتماعی را به‌خطر بیندازد؟این کتاب سعی دارد به این سؤال پاسخ دهد. با این پاسخ چیزهای بسیار بیشتری را درباره پول آشکار خواهد شد. پول به‌رغم نقش محوری‌اش در زندگی و جوامع ما بسیار اندک شناخته شده است. بسیاری از نگرش‌ها و باورهای ما درباره وام و پس‌انداز و بازارهای مالی وضعی چندان بهتر از پیش‌داوری‌ها یا ارزش‌داوری‌های آشفته که به دلایلی صدها سال دوام آورده‌اند ندارد. علم اقتصاد بخشی از این آشفتگی را از بین می‌برد اما خود کاستی‌هایی دارد. علم اقتصاد بسیاری از مهم‌ترین ویژگی‌های پول را نادیده می‌گیرد: پول و قیمت‌ها چه‌گونه بر باورها و ارزش‌ها و احساسات ما تأثیر می‌گذارد؟ در علم اقتصاد، پول وسیله‌ای‌ست در خدمت اهداف ما و هرگز مستقلا بر ما تأثیری نمی‌گذارد.

خواندن کتاب پول را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به اقتصاد و روان‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب پول

ممکن است همه این‌ها را باور نکنید، به‌ویژه اگر از عقل و شعور عادی برخوردار باشید. جلوگیری از مصائب انسانی این‌قدر هم آسان نیست. درواقع می‌گویند فرانکلین د. روزولت، رئیس جمهور امریکا در سال‌های آخر رکود بزرگ، ابتدا با این راه‌حل یا شکل دیگری از آن دقیقآ به دلیل این‌که «بیش از حد آسان بود» مخالفت کرده بود. انسان‌ها به دلیلی در برابر این عقیده سخت مقاومت می‌کنند که چیزی به اهمیت پول را بتوان به این آسانی خلق کرد، آن هم بی‌هیچ هزینه‌ای، و نیز با این عقیده که در دوره هراس و رکود شدید ناشی از این هراس باید پول چاپ کرد و به مردم داد تا خرج کنند. اما این کار خطرناک یا غیرمسئولانه نیست، همان‌قدر که استفاده از آب برای خاموش کردن آتش خطرناک یا غیرمسئولانه نیست.

به گمانم به توصیه صاحب این قلم که پیشکش بی‌هزینه پول نقد به مردم ممکن است بتواند مشکلات اقتصادی جدی را حل کند بی‌اعتماد هستید. شاید بخواهید صلاحیت مرا بررسی کنید. شاید از خود بپرسید نویسنده دیوانه شده؟ از جمله خصوصیات بشر این است که دوست دارد از افراد مرجع قوت‌قلب بگیرد. ما همه سنت‌گراییم. پس شما را ارجاع می‌دهم به مقاله‌ای که بن‌برنانکی، رئیس فعلی هیأت مدیره بانک مرکزی امریکا، احتمالا قدرتمندترین نهاد سیاست‌گذار در جهان، منتشر کرده است. عنوان مقاله چندان قشنگ نیست: «سیاست پولی ژاپن: نمونه فلج خودانگیخته»۱. این مقاله را برنانکی در دسامبر ۱۹۹۰ که استاد دانشگاه پرینستن بود نوشت. آن‌وقت آدم مهمی نبود و حرفش را صریح‌تر و آزادانه‌تر از حالا می‌زد که هر کلمه‌اش زیر ذره‌بین است. در این مقاله، آخرین توصیه او به ژاپن در زمینه سرمایه‌گذاری، که گویا با رکود ظاهرآ بی‌پایانی دست و پنجه نرم می‌کرد، دقیقآ این بود که بانک مرکزی پول چاپ کند و آن را در اختیار مردم قرار دهد. درست می‌گفت، اما ژاپنی‌ها هرگز چنین کاری نکردند. چرا؟ یکی این‌که باور نمی‌کردند راه‌حل این‌قدر آسان باشد. دیگر این‌که ترسیده بودند.