کتاب که عشق آسان نمود اول
معرفی کتاب که عشق آسان نمود اول
کتاب که عشق آسان نمود اول، نوشته رابرت جانسن، به روانشناسی عشق رمانتیک میپردازد و داستان تریستان و ایزولد که از اسطورههای عشق رومانتیک هستند را به شیوهی یونگی بررسی میکند.
کتاب که عشق آسان نمود اول را با ترجمهی مهدی سررشتهداری در اختیار دارید.
دربارهی کتاب که عشق آسان نمود اول
عشق رومانتیک مفهومی است که سالهاست در ادبیات تمام دنیا در جریان است. چه بسیار داستانهایی که دربارهی عشق رومانتیک نوشتهاند و چه تعداد فیلمهایی که ساخته شدهاند. اما حقیقت عشق رومانتیک با چیزی که میبینیم، بسیار متفاوت است. عشق رومانتیک در قرون وسطی، بعد از ضعیف شدن قدرت کلیساها به وجود آمد و کمکم به فضا و امکانی برای تعالی و پیشرفت زنان و مردان بدل شد.
رابرت جانسن در کتاب که عشق آسان نمود اول، داستان تریستان و ایزولد را به شیوه تعابیر روانشناسی یونگی تفسیر میکند و نمادهای اسطورهای را بهعنوان منبع بصیرت روانشناختی بهکار میگیرد ولی به پژوهش در متن اسطوره نمیپردازد. در حقیقت تلاش جانسن بر این بوده است که تعابیر خاصی که از عشق رومانتیک وجود دارد را بررسی کند و در نهایت توهم خاصی که از عشق رومانتیک به وجود آمده است را درهم بشکند. او در ادامه به دقت خاص خود، عشق را میکاود و از آن چیزی که واقعا باید باشد، میگوید.
کتاب که عشق آسان نمود اول را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید یک اثر عالی دربارهی روانشناسی عشق بخوانید، کتاب که عشق آسان نمود اول یک گزینهی خوب برای شما است.
بخشی از کتاب که عشق آسان نمود اول
عشقِ رمانتیک بزرگترین تک سیستم انرژی روان انسان غربی است. در فرهنگ ما عشقِ رمانتیک بهعنوان حیطهای که در آن مردان و زنان به جستجوی معنا، تعالی، تمامیت و شوروشعف برمیآیند، جای دین را گرفته است.
عشقِ رمانتیک، بهعنوان یک پدیدهٔ همهگیر، خاص جهان غرب است. ما عادت داریم که بر اساس اعتقادات و فرضیاتِ عشقِ رمانتیک، که فکر میکنیم تنها نوع «عشقی» است که میتواند زیربنای ازدواج و رابطهٔ عشقی باشد، زندگی کنیم. فکر میکنیم که تنها «عشق حقیقی» همین عشقِ رمانتیک است. ولی در این مورد میتوانیم مطالب بسیاری از شرق فرابگیریم. در فرهنگهای شرقی، مثل هند و ژاپن، میبینیم که زن و شوهرها باحرارت و اغلب باثبات و تعهدی که ما را خجلتزده میکند یکدیگر را دوست دارند. به ایدهآلهای ما در مورد روابط عاشقانه معتقد نیستند و برخلاف ما، توقعات و انتظارات غیرممکن از یکدیگر ندارند.
عشقِ رمانتیک فقط یکی از انواع «عشق» نیست بلکه یک مجموعهٔ روانی کامل است ـ ترکیبی است از اعتقادات، ایدهآلها، وجهنظرها و انتظارات. این ایدههای اغلب متناقض، بدون اینکه از آنها آگاهی داشته باشیم، در ضمیر ناخودآگاه ما در کنار یکدیگر زندگی میکنند و بر واکنشها و رفتارهای ما تسلط دارند. ما خودبهخود فرض میکنیم که چه نوع رابطهای باید با یک شخص دیگر داشته باشیم، چه نوع احساسی باید بر ما حکمفرما باشد و از این رابطه «چه چیزی باید نصیب ما بشود.»
عشقِ رمانتیک فقط به معنای دوست داشتن یک نفر نیست؛ بلکه به معنای «عاشق بودن» است. این یک پدیدهٔ روانشناختی بسیار ویژه است. وقتی «عاشق» هستیم فکر میکنیم که معنای نهایی زندگی را که در یک شخص دیگر آشکار شده است دریافتهایم. احساس میکنیم که بالاخره کامل شدهایم، بخش گمشدهٔ خود را پیدا کردهایم. ناگهان به نظر میرسد که زندگی کامل شده، یک شدّت فوق انسانی پیدا کرده است که ما را از سطح معمولی و روزمرهٔ وجود بالاتر میبرد. در نظر ما اینها بیگمان نشانههای «عشق واقعی» هستند. این مجموعهٔ روانشناختی که آن را عشقِ رمانتیک مینامیم، حاوی یک تمنای ناخودآگاه است برای اینکه معشوق یا همسر ما، همیشه این احساس شوروشعف و شدّت را برای ما فراهم بیاورد.
با حقبهجانبی خاص غربی خود، فرض میکنیم که مفهوم و تصور ما از «عشق»، از عشقِ رمانتیک، باید از همه بهتر باشد. فرض ما این است که در مقایسه با عشقِ رمانتیک، هر نوع عشق دیگری بین زوجها، سرد و بیاهمیت است. ولی اگر ما غربیها با خودمان صادق باشیم باید اعتراف کنیم که تصور ما از عشقِ رمانتیک نتیجه نمیدهد.
علیرغم حالت سرمستی و جذبهای که وقتی «عاشق هستیم» به ما دست میدهد، زندگی خود را اغلب با یک احساس تنهایی عمیق، با بیگانگی و سرخوردگیِ ناشی از ناتوانی در ایجاد یک رابطهٔ اصیل عشقی و متعهدانه سر میکنیم.
حجم
۱۹۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۹۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه