دانلود و خرید کتاب داستان‌های دونفره آزاده حسینی تنکابنی
تصویر جلد کتاب داستان‌های دونفره

کتاب داستان‌های دونفره

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۲.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب داستان‌های دونفره

در کتاب داستان‌های دونفره، مجموعه داستان‌های آزاده حسینی تنکابنی را می‌خوانید.

فکرش را بکن حنا، بند ناف، سرزمین گوجه‌های قرمز، قرمز چرکمرد، لکه کوچک قهوه‌ای چسبناک، دریا در حباب، آسانسور، آبی کمرنگ، برد نهایی، خاکستری و فرانچسکو و چشم‌های بسته نام داستان‌هایی است که در این مجموعه می‌خوانید.

 داستان‌های این مجموعه همگی درباره دغدغه‌های ذهنی و درگیری‌های اجتماعی آدم‌های معمولی‌اند و از زبان راوی‌های مختلفی نقل می‌‌شوند. زبان داستان‌ها دلنشین ساده است و به راحتی مخاطب را جذب می‌کند.

خواندن کتاب داستان‌های دونفره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه فارسی را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم.

 بخشی از کتاب داستان‌های دونفره

آبی کمرنگ

هزار نفریم. کم‌تر یا بیش‌تر. همه آمده‌ایم تو را ببینیم. همه، حتا آن‌هایی که می‌گویند هنرپیشه بدی هستی. دختر بلوند خوشتیپی که کنار دست من نشسته است، یکریز قربان‌صدقه قد و بالایت می‌رود. طفلکی خیلی دوستت دارد. عیبی ندارد اگر سری هم برایش تکان بدهی یا توی صورتش لبخند بزنی. البته اگر بتوانی از آن‌جا که نشسته‌ای به صورت کسی توی جمعیت نگاه کنی. کار دختر بلوند کنار دستی‌ام با رفیقش سر طرفداری از تو بالا می‌گیرد. رفیقش می‌گوید تو آدم خودشیفته و ناراحتی هستی و اصلاً چیزی از هنر سرت نمی‌شود. اما دختر مثل اسفند روی آتش بالا و پایین می‌رود که تو کاریزمای ذاتی داری و خیلی‌ها به موقعیت درخشانت حسودی می‌کنند. دیگر طاقت نمی‌آورم که ساکت باشم. با لبخند مطمئنی خودم را می‌اندازم وسط بحثشان و می‌گویم که اگر تو خودشیفته به نظر می‌رسی و ادا و اطوارهایت زیاد است، علل روان‌شناسی دارد. بعد توضیح می‌دهم این‌جا جای باز کردن این بحث نیست، ولی به هر حال آدم تنهایی به نظر می‌رسی و برای فرار از تنهایی هیاهو می‌کنی.

دخترک می‌پرسد که از نزدیک می‌شناسمت یا نه و من خیلی خبره و کاربلد جواب می‌دهم که رفتارهایت را به سادگی می‌توان تحلیل کرد و نیازی به آشنایی نیست. دختر بلوند و رفیقش مجذوب حرف‌هایم شده‌اند، رفیقش وارد بحث شده که مجری پشت تریبون می‌آید و برنامه را شروع می‌کند. بعد از تو و کارگردانت دعوت می‌کند که روی سن بروید. نام تو را که می‌برد، هیاهوی جمعیت هزار نفری مثل گلوله آتش‌بازی شب سال نو، زیر سقف سالن می‌ترکد و باران جرقه‌های هزاررنگش تمام سالن را پر می‌کند. همه به سمتی که من نشسته‌ام برگشته‌اند، چشم‌هایشان خط ممتدی را از پشت سرم تا راهروی بین صندلی‌ها دنبال می‌کند. نه، باورم نمی‌شود که تو تمام این مدت این‌قدر نزدیک به من نشسته بوده‌ای!

صدای جیغ از جا به جای سالن می‌آید. موجی از جمعیت که توی پله‌ها روی همدیگر نشسته‌اند از جا بلند می‌شوند تا تو بتوانی عبور کنی. بعضی‌ها بی‌واهمه و وقیح توی صورتت بوس می‌فرستند. بعضی‌ها بلند بلند قربان‌صدقه‌ات می‌روند. یک دختر کمرو هم آن وسط ایستاده که وقتی از جلویش رد می‌شوی فقط سلام می‌کند و تو حتا زیر لب هم جوابش را نمی‌دهی. شال قرمزش مجبورم می‌کند که ببینمش. هر دومان فکر کرده‌ایم اگر قرمز بپوشیم شاید راحت‌تر بتوانی از بین هزار نفر پیدایمان کنی. کاش یادت باشد آخرسر از ابراز محبت همه تشکر کنی. اما من تو را خوب می‌شناسم. طوری از بینشان رد می‌شوی و آن بالا روی صندلی‌ات می‌نشینی که انگار تمام این هزار نفر وظیفه‌شان را انجام می‌دهند. همین وقت‌هاست که آدم‌ها از تو دلگیر می‌شوند و شایعه می‌سازند که خودت را گرفته‌ای.



نسیم سهیلی
۱۳۹۹/۱۰/۰۱

جالب بود

خيال‌ها هم مثل ويروس‌ها نيمه عمر معلوم دارند، بايد يك گوشه بيفتی و ولشان كنی تا دوره‌شان بگذرد، بايد عرق سرد كنی و تبت ببرد تا خلاص شوی. تا از جايت بلند شوی و به زندگی‌ات برسی.
نسیم سهیلی

حجم

۷۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۷۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
۵۳,۵۰۰
تومان