کتاب تنهایی الیزابت
معرفی کتاب تنهایی الیزابت
کتاب تنهایی الیزابت نوشته ویلیام ترور است که فرحناز حائٰری آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب داستان چند زن میانسال است که در بیمارستانی به گذشته خود میپردازند. و آن را برای هم تعریف میکنند. نویسنده برنده جایز دیوید کوئن برای یک عمر فعالیت ادبی است.
درباره کتاب تنهایی الیزابت
ویلیام ترور را نه میتوان روانشناس خواند نه کارآگاه، اما میتوان گفت که خصلتهای هر دو را دارد. او در این رمان بستریشدن چهار زن را در بخش چهار اتاقهی «بیمارستان زنانهی لیدی اوگاستا هپتری» بهانه قرار میدهد تا در زندگیشان سرک بکشد و از بیمها و شکستها، رازها و کابوسهایشان بگوید. ترور عاشق شخصیتهایی است که جامعه به آنها پشت کرده، آنها که نه به موفقیت دندانگیری دست یافتهاند نه دیگر جوانی و زیبایی برگ برندهشان است. ترور در این رمان تصویری واضح و پر از جزئیات از زندگی در لندن دههی هفتاد میلادی ارائه میدهد. این کتاب جذاب خواننده را تا انتها با خودش همراه میکند.
خواندن کتاب تنهایی الیزابت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب تنهایی الیزابت
الیزابت گریهکنان گفته بود طلاق میخواهد و سرش داد کشیده بود: «تو دلمُردهای.» آن موقع مردی پنجاهویکساله بود، بلندقد و راستقامت، همچنان صورتعقابی، ولی دیگر الیزابت را برای صرف چای بیرون نمیبرد. وقتی به او گفته بود طلاق میخواهد، مرد همانطور بیحرکت ایستاده بود، بعد پشتش را به او کرده و از پنجرهٔ قدی به حیاط چشم دوخته بود. الیزابت گفته بود: «فقط طلاق میخوام.» ولی همانوقت که داشت این را میگفت میدانست که قضیه خیلی بیش از این حرفها بود؛ موضوع این نبود که کس دیگری را دوست داشت یا میخواست با کس دیگری ازدواج کند: بابت تمام سالهایی که کنار این مرد تلف کرده بود سرشار از خشم و نفرت بود، این مردی که بهخاطر زیبایی و جوانیاش با او ازدواج کرده بود، با این تصور که الیزابت با حرفشنویهایش او را سرشار از غرور خواهد کرد. عمری که از سر گذرانده بود به برگهایی بیحاصل میماند، برگهایی که حالا پژمرده شده بودند، بیاینکه خاطراتی دلنشین به بار آورده باشند. با توپوتشر فریاد کشیده بود ثمرهٔ نوزده سال ازدواج باید بیش از سهبچه باشد. او هم پریده بود وسط حرف الیزابت و با سردی، مثل کوهی از یخ، گفته بود که الیزابت فقط دارد با حرفهای قلنبهسلنبه و بیسروته آخرهفتههای مزخرفش را توجیه میکند. الیزابت باز هم سرش فریاد کشیده و گفته بود آدم دلمُردهای است. او هم گفته بود: «شاید. ولی تو هم کاری به کارم نداشتی.»
حجم
۷۳۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۱۵ صفحه
حجم
۷۳۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۱۵ صفحه
نظرات کاربران
اول از همه ممنون از اپلیکیشن طاقچه بابت قرار دادن این کتاب در طاقچه بی نهایت.باعث شد که این کتاب را بخونم و خوشحال باشم که نخریدمش..واقعا اون چیزی که فکر میکردم و اونقدر که روش مانور داده بود انتشاراتش،اصلا
کتاب خوبی است.روایت زندگی روزمره زنان، رنجها و تنهاییهایشان. ای کاش پانویسها در خود صفحات کتاب فعال بودند.
داستان، روایت بخشهایی از زندگی معمولی چندتا آدم معمولیه. و بهنظرم هنر ویلیام ترور هم توی روایت همین چیزهای «معمولی» مشخص میشه. ترجمهٔ کتاب نسبتاً خوب بود. کیفیت ظاهری متن توی نسخهٔ epub اصلاً خوب نبود؛ و چون من فقط همین
من حوصله ام سر رفت وسط خوندنش اولش جذاب شروع میشه،ولی از یه جایی به بعد کاملا قابل حدس هست که به چه صورت پیش میره، البته باز هم اواسط داستان غافلگیر میشیم، ولی خیلی زندگی روزمره ای روایت میشه، انگار