کتاب زنان هیتلر
معرفی کتاب زنان هیتلر
زنان هیتلر نوشته اریش شاکه را مهشید میرمعزی ترجمه است. این کتاب در سال ۱۳۸۱ در انتشارات روزنه منتشر شده است.
درباره کتاب زنان هیتلر
مردی مثل هیتلر با چهره عوامفریبانهاش محبوب بسیاری از زنان بود به طوری که خیلی از زنها موقع دیدن او در سخنرانیها یا عبورش از خیابانها برایش غش و ضعف میکردند و خیلیها در زندگیخصوصیاش به او خدمت میکردند، آنها تحت تاثیر نیروی هیپنوتیکی چشمان، طنین صدا و حرکات ناپلئونی او قرار میگرفتند.
اریش شاکه که در مورد پدیده نیروی جذابیت بیاندازه دیکتاتور بزرگ تحقیق کرده است در این کتاب با به تصویر کشیدن ارتباط او با زنان جزئیات شگفتآوری از زندگیاش را فاش کرده است. در این کتاب شاکه به سوالات زیادی درباره زندگی هیتلر با زنان پاسخ داده است. مردی که به عقیده نویسنده کتاب، اگر امروز با همان ویژگیها زنده بود به هیچوجه نمیتوانست نظر زنان امروزی را به خود جلب کند.
درباره اریش شاکه
اریش شاکه به عنوان خبرنگار جنگی گزارشگر جنگ سوم-کیپور در اسرائیل، جریان ربودهشدن لندزهوت، ماجرای شلیر و جنگ افغانستان بوده است. او تاکنون چندین رمان انتقادی، کتابهای تخصصی و بیوگرافی نوشته است. اریش شاکه در نزدیکی بوردو در فرانسه زندگی میکند.
بخشی از کتاب زنان هیتلر
در نوامبر سال ۱۸۸۷، کلارا هیتلر در کنار تخت پسر خود نشسته و نگران او بود. زیرا گوستاو دو ساله به شدت سرفه میکرد. چشمهای او از شدت تب میدرخشید و هنگامی که مادرش از وی خواست زبانش را درآورد، مشاهده کرد که لایهای سفید و شیری روی گلوی کودک را پوشانده است.
در آن زمان کلارا نه ماهه حامله بود. او میبایست جز گوستاو به سه کودک دیگر و علاوه بر آن خواهر معلول خود و شوهری رسیدگی کند که تنها فعالیتاش در کارهای خانه محدود به این میشد که پشت میز آشپزخانه قوز کند و پیپ بکشد. کلارا خسته و کوفته بود، اما غذا میپخت، ظرفها را میشست و یونیفورم شوهر خود را میشست. شوهر او کارمند گمرک بود و مسافران مرز آلمان و اطریش را کنترل میکرد.
و درست حالا که نزدیک تولد فرزند بعدی بود، گوستاو بیمار شده بود. به عقیده آنان کاملاً واضح بود که او سرمای سختی خورده است. مادرش شیر گرم و عسل برای او درست میکرد و از او میخواست که حرفشنو باشد و در تخت بماند. نمیدانست که گوستاو اصلاً سرما نخورده است.
لایه روشن گلوی کودک در اثر سرماخوردگی نبود، بلکه نشانه یک بیماری بود.
کلارا پسری به دنیا آورد که احتمالاً درست پس از تولد، بیماری را از برادر خود گرفت. این پسر کوچک که قرار بود نام وی را اوتو۶ بگذارند، پس از سه روز از دنیا رفت. کمی پس از مراسم تدفین او، سرفههای ایدا هم شروع شد. دخترک دو ساله هم درست مانند برادر خود از تب شدیدی رنج میبرد.
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه
نظرات کاربران
فکر میکنم عنوان "زنان هیتلر"یکم برای این کتاب بزرگ باشه،چون وقتی متنو میخونید میبینید هیتلر با سه تا زن (اوا براون،گلی،لنی لینفنشتاین)رابطه عمیق داشته ،چون هیتلر معتقد بود تا زمانیکه رسالت تاریخیش رو به پایان نرسونده نمیتونه به ازدواج فکر
جالب نبود
در این کتاب ها کار های غرب انجام میدن میخوان با بد نشون دادن هیتلر کار های خودشون لا پوشالی بزارن