بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مرد گمشده | طاقچه
تصویر جلد کتاب مرد گمشده

بریده‌هایی از کتاب مرد گمشده

انتشارات:نشر سنگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹۰ رأی
۳٫۷
(۹۰)
کسانی که درد زیادی می‌کشند دیگران را هم دچار درد می‌کنن
AS4438
کسانی که درد زیادی می‌کشند دیگران را هم دچار درد می‌کنن و امیدوارم، به خاطر خودت و کسانی که اطرافت هستند، به آرامش برسی.
Artin li
ناتان، مردم همیشه تظاهر می‌کنند حال‌شون خوبه. هر روز و تا پایان عمر.
Artin li
بعضی وقت‌ها آدم‌ها فقط دنبال راه فرار می‌گردن. و راه درست همیشه در دسترس نیست.
Narges
جایی که آن‌ها زندگی می‌کردند هیچ چیز حد وسط نداشت. مردم یا کاملاً خوب بودند یا کاملاً بد. به‌ندرت حد وسطی پیش می‌آمد.
M.Taha
زندگی این‌جا سخته. همه دنبال راهی هستیم تا به بهترین شکل زندگی کنیم. اما قبول کن، حتی یه نفر هم نیست که دربارهٔ چیزی به خودش دروغ نگفته باشه.
Narges
کسانی که درد زیادی می‌کشند دیگران را هم دچار درد می‌کنن
Pashmak Book
کسانی که درد زیادی می‌کشند دیگران را هم دچار درد می‌کنن و امیدوارم، به خاطر خودت و کسانی که اطرافت هستند، به آرامش برسی.
Narges
بعضی آدم‌ها بودن‌شان غنیمت است.
yasna
«ما همه به شما حسودی‌مون می‌شد، چون پسرهای زیادی اطراف‌مون بودند، ولی هیچ‌کدوم به درد نمی‌خوردن و اون این‌قدر زود یکی رو پیدا کرده بود. همیشه برامون تعریف می‌کرد چه‌قدر با هم خوش می‌گذرونین و تو می‌خندوندیش.»
zohreh
در طول سال‌ها، ناتان فهمیده بود کنار آمدن با تنهایی بعد از کمی ماندن در خانه به‌مراتب راحت‌تر می‌شد. بعد از چند روز، تنهایی تبدیل به روزمرگی می‌شد و گاهی در پس دردهای کوچک‌تر ناپدید می‌شد.
Artin li
بعضی آدم‌ها بودن‌شان غنیمت است.
Pashmak Book
رویکرد کمرون به زندگی همیشه همراه با نظم بود. هر کاری می‌خواست انجام دهد اول فکر می‌کرد به چه نتیجه‌ای می‌خواهد برسد، بعد خیلی منظم کارش را انجام می‌داد. ناتان اغلب تلاش کمی می‌کرد و انتظار زیادی داشت. هر بار راه حل کمرون موفق‌تر بود.
Mahsa🌙
صدها سؤال دیگر داشت، اما هیچ کدام را نپرسید. نمی‌شد پشت بی‌سیمی که هرکس دلش می‌خواست می‌توانست حرف‌های‌شان را بشنود، چیزی گفت.
zohreh
زاندر که بچه بود، ناتان عادت داشت در تاریکی کنار تختش بنشیند و آرام گیتار بزند. این یکی از تنها چیزهایی بود که انگار مدتی او را آرام می‌کرد و ناتان خیلی تعجب می‌کرد که از نظر ژاک این کار بیش‌تر آزاردهنده بود تا آرام بخش.
zohreh
ناتان سعی می‌کرد جلو زاندر با او دعوا نکند. تقصیر بچه نبود که آن‌ها با هم کنار نمی‌آمدند. این را هم قبول داشت که همه چیز تقصیر ژاک نبود.
zohreh
همه چیز با گذشت زمان درست می‌شد.
zohreh
نمی‌توانست کامل توضیحش بدهد. مثل ضربانی در سرزمینی خالی. سنگینی عجیبی که نشان می‌داد هوا را با کس دیگری شریک هستی. می‌دانست که باید توضیحی برای این احساس وجود داشته باشد. ادراکِ ناخودآگاه چیزی نامعلوم در چشم‌انداز. چیزی بیش‌تر از این نبود و البته دقیق هم نبود. و صدها بار در طول سالیان شخصی ناشناخته را در افق دیده بود.
zohreh
«کمرون فکر می‌کرد می‌تونه مثل پدرش نباشه. واقعاً فکر می‌کنم دوست داشت پدر و شوهر خوبی باشه و می‌تونست عالی باشه. واقعاً هم بود. اما یهو عوض می‌شد. بدون هیچ دلیلی. اصلاً یه آدم دیگه می‌شد. من مدت‌ها نگرانش بودم تا این‌که یه روز بیدار شدم و حس کردم ازش می‌ترسم.»
zohreh
جایی که آن‌ها زندگی می‌کردند هیچ چیز حد وسط نداشت. مردم یا کاملاً خوب بودند یا کاملاً بد.
Book
«زندگی این‌جا سخته. همه دنبال راهی هستیم تا به بهترین شکل زندگی کنیم. اما قبول کن، حتی یه نفر هم نیست که دربارهٔ چیزی به خودش دروغ نگفته باشه.»
Artin li
«زندگی این‌جا سخته. همه دنبال راهی هستیم تا به بهترین شکل زندگی کنیم. اما قبول کن، حتی یه نفر هم نیست که دربارهٔ چیزی به خودش دروغ نگفته باشه.»
Pashmak Book
بعضی آدم‌ها بودن‌شان غنیمت است.
Mary gholami
همیشه می‌گن وقتی جایی موندی از ماشین خارج نشو، مگه نه؟ بهش می‌گن قانون طلایی
hamtaf
یا از قبل برنامه‌ریزی کن یا هزینه‌اش را بده.
hamtaf
سوزش ناگهانی واقعیت را زیر قفسهٔ سینه‌اش احساس کرد. به‌سختی نفس عمیقی کشید. هوا گلو و شش‌هایش را گرم کرد. برای همه سخت بود.
zohreh
بالاخره کسی برای کمک آمد.
zohreh
تا زمانی که آب به اندازهٔ کافی هست، چراگاه خودش از خودش مراقبت می‌کنه.
zohreh
بیست دقیقه‌ای بود که با هم حرف نزده بودند،‌ ناگهان ناتان حس کرد پسرش بغض کرده و الان است که بزند زیر گریه. طوری که فقط از نوجوان‌ها برمی‌آید، گریه‌اش را می‌خورد و بغضش را نگه داشته بود، رنگ پریده و با صورتی منقبض سعی می‌کرد جلو سیلاب را بگیرد، اما ناراحتی تا لبه‌های سد بالا آمده بود.
zohreh
صدها سؤال دیگر داشت، اما هیچ کدام را نپرسید. نمی‌شد پشت بی‌سیمی که هرکس دلش می‌خواست می‌توانست حرف‌های‌شان را بشنود، چیزی گفت.
zohreh

حجم

۲۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان