Name: مثبت
Rating: 4.32608695652174 (46 reviews)

با کد تخفیف Salam اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۵۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

متن روان

جذابیت

ترجمه

تاثیرگذاری

«مثبت» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/67237

ماجرای دختری که با HIV مبارزه کرد

مثبت

چاپی

الکترونیکی

<p>کتاب <b>مثبت</b> نوشته <b>پیج راول</b> و <b>الی بنجامین</b> با ترجمه <b>فاطمه عرفانی</b> توسط نشر اطراف منتشر شده است. کتاب مثبت درباره&nbsp;ماجرای دختری که با HIV مبارزه کرد و توانست به زندگی‌اش ادامه بدهد.</p><h2>درباره کتاب مثبت</h2><p>پیج راول نوزده ساله در این کتاب داستان زندگی‌اش را برای ما تعریف می‌کند. داستان کودکی که وقتی به دنیا آمد، ظاهراً فرقی با بقیهٔ بچه‌ها نداشت، جز این‌که یک ویروس کوچک نامرئی در بدنش خانه کرده بود. وقتی کوچک بود، روزهایش مثل همهٔ بچه‌های دیگر می‌گذشت. تا این‌که یک روز دوستانش در مدرسه از این ویروس باخبر شدند.</p><p>مثبت، داستان آشنا شدن پیج با نیمه نامهربان وجود انسان‌ها و تلاشش برای ساختن دنیایی است که در آن با انسان‌های متفاوت، مهربان‌تر باشند.</p><h2>خواندن کتاب مثبت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم</h2><p>کتاب <b>مثبت</b> برای تمام کسانی که در دنیای امروز زندگی می‌کنند پیشنهاد می‌شود، این کتاب نگاه شما را به دنیا تغییر خواهد داد.</p><h2>بخش هایی از کتاب مثبت</h2><p>این روزها وقتی به مردم می‌گویم تقریباً ده سال بدون این‌که حتی یک بار دلیلش را بپرسم هر روز دارو می‌خوردم، جوری نگاهم می‌کنند انگار یک آدم سه‌سر هستم یا احمق‌ترین آدم روی زمینم. البته من علت این همه تعجب‌شان را می‌فهمم اما از وقتی یادم می‌آید، دارو همیشه جزئی از زندگی‌ام بوده. وقتی خیلی کوچک بودم، چهارزانو می‌نشستم روی پیشخوان آشپزخانه و منتظر می‌شدم. بعد مادرم درِ یک ظرف پلاستیکی سفیدرنگ را باز می‌کرد، مقداری پودر در یک شیشه شیر می‌ریخت و آن را که روی شیر قلنبه‌قلنبه شده بود، هم می‌زد. بعد در شیشه را می‌بست و آن را دستم می‌داد. قیافه‌ام را یک طوری می‌کردم و آن را می‌خوردم. مزه‌اش افتضاح بود؛ اسمش را گذاشته بودم «شربت کوفتی». با این&nbsp;حال واقعاً بچهٔ خوبی بودم چون تا آخرین قطره‌اش را می‌خوردم. حتی اگر مادرم از نزدیک مراقبم نبود، هر بار چشم‌هایش طوری روی اجرای این مراسم متمرکز بود که انگار مرگ و زندگی من به آن وابسته بود. و البته واقعاً هم وابسته بود، هر چند که آن روزها این را نمی‌دانستم.<br></p>

کتابخانه نیمه شب

هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها

مغازه خودکشی

مردی به نام اوه

اثر مرکب

پاستیل‌های بنفش

چگونه کمال‌گرا نباشیم؟

معجزه سپاس‌گزاری ( معجزه شکرگزاری )

دختری که ماه را نوشید

جزء از کل

همهٔ کتاب‌های چاپی

چادر کردیم رفتیم تماشا

یادداشت‌هایی برای سیاره‌ی پراسترس

خوش‌شانس‌تر از همه بودیم

منم ملاله

وحشی

دعا برای ربوده‌شدگان

مغز در آتش

خالکوب آشوویتس

صوتی

زندگی بر شاهراه قدیم رم

اندوه به‌خصوص کیک لیمویی

ترانه‌ی مرغ اسیر

مدرسۀ زیبایی کابل

نقب زدن به آمریکا

در بند اعدام

زنی که مهم نبود

تحصیلکرده

سوپرمارکت شبانه روزی

نامه

حفره

دیگران دریافت کرده‌اند

سایر کتاب‌های پیج راول

خواهرها

روایت و روایتگری در سینما

پسری که فیل را بزرگ کرد

وقت چای در اطراف جهان

دختری که مزرعه را نجات داد

پسری که دور دنیا را رکاب زد (مجموعه سه جلدی)

حاشیه همان متن است

روزی روزگاری سازمانی

سفر به سرزمین های غریب

پسری که دور دنیا را رکاب زد؛ سفر به آمریکا

سایر کتاب‌های نشر اطراف

دانلود و خرید کتاب مثبت اثر پیج راول | نشر اطراف | طاقچه

آبریل خودکشی کرد.
نزدیک ترین دوستم رو از دست دادم. 
بعد از سال ها دست و پنجه نرم کردن با بیماری های روانی...
در بریده قبلی در مورد شخصیتش گفته بودم..
بدون شک از مهربون ترین ادم های جهان بود و یک فرشته بود.
اون دختری 25 ساله مکزیکی بود که قلب بزرگی داشت و قلبش برای تمام موجودات می تپید.
عاشق ایران بود و بهش هر روز فارسی یاد میدادم...
در اینستاگرامش نوشته بود "نیمی از قلبم برای ایران می تپد"
پیج اینستاگرامش پر بود از دلسوزی برای مردم خاورمیانه، بچه های جنگ زده سوریه و یمن...
به معنای واقعی کلمه یک انسان بود. 

مادرش اونو از خونه بیرون کرده بود و تنها در یک اتاق زندگی میکرد. 
بارها به ناچار دست به خودکشی زده بود که جان سالم به در برده بود. 
بعد از خودکشی های ناموفقش بهم میگفت که خیلی خوشحاله که هنوز زندست!! 
میگفت خدا منو دوست داره که هر بار زنده میمونم!
از حرفاش معلوم بود که مشتاق زندگیه و از روی ناچاری و فشار بیماری هاش گاهی صبرش لبریز میشد! 
میخواست زندگی خوبی داشته باشه اما نمیشد.
گاهی بیماری های روانیش اونو به سمت خودکشی میبرد.
اونم کاملا ناخواسته
تا اینکه یک از این خودکشی ها جان عزیز ترین دوستمو گرفت! 
یا بهتره بگم والدینش جانش رو گرفتن! 
در اکثر بریده هام به تاثیر عمیق والدین اشاره کردم.
آبریل مدت ها بود که توسط والدینش کشته شده بود.

ازتون خواهش میکنم اگر درک کافی برای پرورش فرزند ندارید هرگز بچه دار نشید.
کم نیستند والدینی که مدت هاست فرزند خودشون رو به قتل رسوندن.

(عکس پروفایل، از فرشته ایه که گفتم) 

خرید اینترنتی کتاب و دانلود مثبت اثر پیج راول ترجمه فاطمه عرفانی از نشر اطراف | خرید با تخفیف از فروشگاه آنلاین طاقچه

فاطمه عرفانی

نشر اطراف