کتاب مه لقا
معرفی کتاب مه لقا
کتاب مهلقا، اثری نوشتهی حمزه سردادور نویسندهی برجسته و ماهر ایرانی است. مهلقا رمان تاریخی با متنی روان، ماندگار و خواندنی است. این کتاب از عشق و سودای آن سخن میگوید.
دربارهی کتاب مهلقا
داستان مهلقا روایتگر زندگی دختری است به نام «مهلقا»، دختر «سـ الممالک»، یکی از ملاکان تهران. مادر او «تاجالملوک» بعد از مرگ پدر، دلباختهی «قدیربیک» میشود و مهلقا را مانع وصال میبیند و...
کتاب مهلقا نیز همچون دیگر آثار حمزه سردادور،کتاب جذابی است که از قلم سلیس و گیرای او بیبهره نمانده. حمزه سردادور داستانی کاملا ایرانی نوشته است؛ داستانی که روحیهی ایمان و وطندوستی را در خوانندگان آثار خود تقویت مینماید.
کتاب مهلقا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب مهلقا، یکی از رمانهای تاریخی است. اگر به کتابهای داستانی تاریخی علاقه دارید، از خواندن کتاب مهلقا لذت میبرید.
دربارهی حمزه سردادور
حمزه سردادور نویسندهی کتاب مهلقا از پاورقینویسان قدیمی ایرانی است که در سال ۱۲۷۵ هجری شمسی در تبریز به دنیا آمد. رمانهای تاریخی فراوانی از حمزه سردادور در چند دهه اخیر منتشر شده است. تجدید چاپهای متعدد این آثار نشانگر محبوبیت و عامهپسندی آنها است. حمزه سردادور از دهه بیست تا اواخر دهه چهل در مجله «اطلاعات هفتگی» پاورقی نوشت و از عوامل جذابیت و فروش آن مجله، داستانهای پرآب و تاب سردادور بود که پس از پایان چاپ آنها در مجله، به شکل کتاب در اختیار مخاطبین قرار میگرفت. برخی از این آثار عبارتند از: زندانی قلعه قهقه، شاخه نبات، از صید ماهی تا پادشاهی، در پس پرده، مهلقا، آزاد زنان، کیمیاگران، دختر قهرمان، افسانهی قاجار، بانوی سربدار و..
جملاتی از کتاب مهلقا
معروف است میوه که ممنوعه شد حرص انسان برای تصرف بلع آن بیشتر میشود، تاجالملوک وقتی متوجه شد که وجود دخترش مهلقا یگانه مانعی است که او را از وصل یار یعنی عروسی با قدیربیک باز میدارد حرص و شتابش برای نیل به مقصود یک بر هزار شد و چنانکه گفتیم آخرین چاره را در این دید که اگر نتواند مهلقا را با زبان خوش و دلیل و نصیحت به ازدواج با ورشوخان راضی کند متوسل به قدیربیک شده تا همانطوری که زن آن تاجر را ربودند و از قزوین به رشت بردند مهلقا را هم به نحوی بریابند و از تهران به رشت و در صورت لزوم از رشت هم به بادکوبه ببرند. این فکر با این که عملی به نظر میرسید و راه وصال و کامیابی را برای تاجی باز میکرد معهذا یک فکر دردناک و بیرحمانه بود. راست است که محبت و علاقه به قدیربیک جلوی چشمهای تاجی را گرفته و بر سراپای وجودش مستولی شده و فکر و ذکرش را به خود مشغول داشته بود با این حال تاجالملوک هر چه بود مادر بود، فرزندش مهلقا را دوست میداشت و خود متحیر و پریشان که چگونه دست از یگانه دخترش بردارد و او را به دست قضا و قدر بسپارد، آن چه کرده نتوانسته مهلقا را قانع سازد. گاهی با خشم و ملالت، گاهی با مهر و محبت با مهلقا سخن گفت ولی نفس گرمش در آهن سرد دختر خودسر اثری نکرد. حرف مهلقا یک کلام بود. از سالها پیش با حبیب عزیزم عهد و پیمان بستهام، و به عهد خود وفادار خواهم بود.
حجم
۱۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
نگارش متن طوریه که گویی یکی داره همین الان قصه میگه، همینقدر صمیمی و دلنشین... کاملا از همه جهت و اشخاص، وقایع رو بیان میکنه و مطلب نگفته و مبهم باقی نمیگذاره، هر جایی داستان قطع میشد و مطلبی اضافه
روایت عاشقانه ای جذاب از زبان نویسنده ای توانا از تاریخ پر رمز و راز قاجار، خواندنی است.
واقعا جالب و جذاب بود با نثری دلنشین پر از ماجراهای جذاب و پر کشش تاکید میکنم حتما بخونیدش
بیشتر وقت تلف کردن بود
انگار داشتی فیلم سینمایی می بینی یا یکی قصه تعریف میکنه..جالب بود نحوه نگارشش
مثل فیلم بود
داستان نسبتا خوبی داشت ولی کتاب اسمش مه لقا بود ولی نقش شخصیت های دیگه خیلی پر رنگ تر از مه لقا بود انقدر که از حالات آفاق و غلام گفته بود اصلا از مه لقا نبود چون برای مه
کتاب بدی نیست خیلی کشش و جذابیت نداشت ولی ارزش خوندن داره
عین فیلم فارسی بود
کتاب جالبی بود در واقع بد نبود و قلم جالبی داشت اما کل کتابو میشد نهایت تو صد صفحه جا داد ن ۳۶۶ صفحه ! اکثر متن تکراری بود و اون واقعه ایی ک ۴ خط بالاتر گفته شده بود