دانلود و خرید کتاب شب ققنوس نازیلا نوبهاری
تصویر جلد کتاب شب ققنوس

کتاب شب ققنوس

انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شب ققنوس

نازیلا نوبهاری یکی از نویسندگان توانای ایرانی است که از سال ۱۳۸۳ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و تا کنون پانزده کتاب نوشته است. مهمترین آثار نوبهاری رمان‌های «یک فنجان قهوه تلخ»، «شب ققنوس»،«دوشیزه مهتاب»، «پیاده‌روهای ناهموار» و چند داستان کوتاه مثل «ریحانه» و «فرکانس سکوت» هستند. نوبهاری تا کنون موفق به دریافت چندین تقدیرنامه و جایزه ادبی شده است. داستان «شب ققنوس» در شهر گنجه آذربایجان و در سال‌های آغازین جنگ جهانی دوم می‌گذرد. نادیا، دختر جوان ۱۷ ساله، طبق رسوم خانوادگی در ۱۴ سالگی به خانه بخت می‌رود و دو سال بعد همسرش را بر اثر بیماری حصبه از دست می‌دهد و به خانه پدر برمی‌گردد. او جوان و پرشور است اما بر اساس آداب و رسوم خانوادگی مجبور است همچنان با وجود گذشت بیش از یک سال از مرگ شوهر، لباس سیاه بپوشد. نادیا با پریشانی‌ها و تنهایی‌های خود و غم بزرگش از این که نمی‌تواند مثل دختران و زنان دیگر رفتار کند، دست به گریبان است و از تبعیض جنسی‌ هم گاه و بیگاه شکایت می‌کند تا این که روزی بوی آتش جنگ به شهر آنها هم می‌رسد و هراس و اضطراب به جان همه می‌افتد. در این میانه پدر نادیا که اهل تبریز است تصمیم می گیرد بهوطنش برگردد، بی‌خبر از اینکه در ایران هم اوضاع بهتری انتظار او و خانواده‌اش را نمی‌کشد. این رمان علاوه بر روایت کردن یک داستان رئال از یک خانواده درگیر جنگ با شخصیت‌هایی ملموس و باورپذیر، روایتگر بخشی از تاریخ ایران در زمان جنگ جهانی دوم است که تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان در تبریز یکی از پرنگ‌ترین وقایع آن است. نوبهاری برای نگارش این اثر، ۷ ماه تحقیق و مطالعه کرده است.
بیژن دوران
۱۳۹۸/۰۱/۰۸

رمان شب ققنوس رمان پرکشش و آ ای بود. واقعا باید به نویسنده خانم نوبهاری تبریک گفت. داستان قشنگی رو تو دل تاریخ جا داده بود. من واقعا از کتاب راضی بودم. امیدوارم نویسنده های جوون ما بیشتر اژز این

- بیشتر
بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۷/۰۷/۰۳

کسی خونده این رمان رو؟

Gisoo
۱۳۹۷/۰۶/۱۰

دوستان کسی این کتاب رو خونده؟

Mersana
۱۴۰۱/۱۲/۰۸

این کتاب یه داستان تاریخی در مورد جنگ جهانی دوم و استقلال آذربایجان و حوادث قبل و بعد از این واقعه رو روایت می کنه. نویسنده سعی کرده با نثر روان و در قالب قصه این واقعه تاریخی رو روایت

- بیشتر
سما
۱۳۹۹/۰۵/۰۶

بسیار زیبا فقط شاید اگه ادامه داشت زیباترم بود اما به زیبایی فصلی از تاریخ پر از درد این سرزمین بازگو کرده بود

کاربر ۱۰۶۸۲۱۸
۱۳۹۸/۰۹/۰۵

بسیار زیبا بود،داستانی پرفرازو نشیب از دل یک واقعه تاریخی کمتر پرداخته شده یعنی تشکیل و فروپاشی حکومت مستقل اذربایجان،تنها اشکال به نظرم این بود که گاهی حالت گزارش گونه پیدا میکرد که شاید به خاطر واقعی بودن حوادث بود

- بیشتر
یا محمد مصطفی
۱۴۰۳/۰۵/۱۸

عالی بود خیلی جالب

داتیس
۱۴۰۳/۰۵/۰۲

داستان ذکر مختصری از حزب دموکراتیک آذربایجان وتلاشی های که برای استقلال آذربایجان وجدا سازی آن صورت گرفت ولی موفقیت آمیز نبودوفشاروسختی های که به اعضا و خانواده آنها وارد شد.داستان که در ابتدا خیلی با ریزه کاری نقل میشد

- بیشتر
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
۱۴۰۲/۰۷/۳۰

خیلی خوب بود، کاش ادامه داشت شعر های خیلی قشنگی داشت، علاوه بر مسائل تاریخی که اومده بود، تشبیهات و جملات زیبایی از زبان راوی کتاب اومده

.
۱۴۰۰/۱۱/۲۸

این کتاب درباره جدا سازی آذربایجان از ایران در دوره قوام بوده من به شخصه تا قبل از اینکه این کتاب رو بخونم نمیدونستم واگه تو کتاب درسی اگه بهش برخوردم سرسری رد شدم که این چنین اتفاقی در دوران

- بیشتر
- مراقب باشین. اما وحشت نکنین.
-Dny.͜.
از نظر من در روزگاری که حتا خوردن یک دل سیر نانِ تازه تبدیل به یک رویا شده بود به دنیا آوردن یک بچه گناهی بزرگ و غیرقابل بخشش بود.
-Dny.͜.
من یک زنم! عشق را من زاده‌ام و تو بی‌آن‌که خود بدانی از من متولد شده‌ای!»...
-Dny.͜.
- فشار بغض و تنهایی داشت خفه‌ام می‌کرد. خوب شد که آمدی! ای جان شیرینم.
-Dny.͜.
دنیای پیرامون ما با چرخشی جنون آمیز در حال فروپاشی است!...
نیتا
با اشارهٔ انگشت ستاره‌ای را نشانم داد و گفت:‌ - اون ستاره رو می‌بینی. مال منه. مال خودِ خودمه. مامانم می‌گه هر چی من بزرگ تر بشم ستارمم پر نورتر می‌شه.
-Dny.͜.
آنا با وسواس تمام درز در و پنجره‌ها را پوشانده بود. او نگران گرم نگه‌داشتن خانه بود و من نگران نشنیدن صدای شب!...
-Dny.͜.
برای انجام هر کاری همیشه یه عده تو صف موافقا جا می‌گیرن. یه عده هم تو صف مخالفا. مهم اینه که تو بخوای کدوم طرف صف بایستی!...
-Dny.͜.
- در حریر شبانگاهان از پس ابرهای تیره تو را من، به انتظار نشسته‌ام...
mozhgan
امروز را پشت سر خواهم گذاشت بار دیگر مچ غم را باز خواهم کرد و دوباره و دوباره بغض را خواهم خنداند!...
گل سرخ
مردم چه می‌دونن!... فکر کردن اگه اعتراض کنن مقامات محلی یه کاری براشون می‌کنن. کسی چه می‌دونست که نیروی نظامی دخالت می‌کنه و با شلیک گلوله جوابشون رو می‌ده.
نیتا
- ای دلبرخانگی! عشق سرزمین‌مادری من پشت به کوه‌های استوارت دارم... چون من! روشن‌تر از آنم که در سایه بمانم چون تو! سبزتر از آنی که بی‌رنگ بمانی...
Maysa
با تو باید مثل صبح همهٔ شب را سحرکرد... با تو باید مثل شبنم عطرگل‌ها را بغل کرد... با تو باید مثل باران بوی خاک و یاس را تقسیم کرد...
Maysa
- زندان‌های تبریز دیگه جا نداره. خب آسون‌ترین و راحت‌ترین کار ممکن هم برای خلاصی از این وضعیت، اعدام زندانیا ست!...
-Dny.͜.
ما زنا که همیشه فکر می‌کنیم مورد ظلم مرداییم! پس چرا خودمون نسبت به هم این‌قدر بی‌رحم و نامهربونیم؟
Mersana
امروز را پشت سر خواهم گذاشت بار دیگر مچ غم را باز خواهم کرد و دوباره و دوباره بغض را خواهم خنداند!...
Mersana
روز به پایان نرسیده، شهر به راحتی جولانگاه نیروهای ارتش سرخ شد. اشغال ایران ظرف سه روز به اتمام رسید...
Mersana
می‌خوان مردم رو تو قحطی و گرسنگی نگه‌دارن تا دیگه کسی فکر نکنه که چی داره به سر این مملکت می‌یاد...
گل سرخ
«باز باران خواهد بارید... هم‌چنان که بهار زیبا دوباره از میان سیاهی زمستان سر برون خواهد زد.... باز در کنار آتش دور هم جمع خواهیم شد و نغمه‌های مستانه‌مان گوش فلک را کر خواهد کرد... ما دوباره و دوباره!... در جویبار جنگل آب‌تنی خواهیم کرد... و برای آمدن پرستوهای مهاجر تمام درختان را آذین خواهیم بست»..
fariba
سخت بود به دنیا آوردن یک نوزاد!... آیا خدا مرد بود؟... آیا نمی‌توانست راه ساده‌تری برای تولد انسان‌ها بیافریند؟... آیا این حق زن‌ها بود که اجتماع به آنان زور بگوید؟ مردها زور بگویند و خدا هم؟!...
دریا

حجم

۲۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان