کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم؟
معرفی کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم؟
مت هیگ رمان جذاب و فانتزی چگونه زمان را متوقف کنیم را در سال ۲۰۱۷ منتشر کرد. در این اثر یک داستان عادی درباره یک ادم غیر عادی میخوانید که عمری به درازای تاریخ دارد. مت هیگ در این اثر درباره عشق، انتظار، زمان و تمام دغدغه های ساده بشری حرف میزند.
خلاصه کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم.
تام هازارد مردی است که چهل و یک ساله به نظر میرسد اما او یک چهل ویک ساله معمولی نیست. تام تازه به لندن و خانه قدیمیاش برگشته و قصد دارد معلم تاریخ یک مدرسه شود. در روز اول مدرسه با یک خانم معلم جوان فرانسوی آشنا میشود که ظاهرا به او علاقهمند است اما تام رازی دارد که خطرناک است. اولا این که او چهل و یک سال ندارد، عمر او به دلیل شرایط خاص و نادری که داشته به درازای چند قرن است و تاریخ را زندگی کرده است؛ دو م این که جامعه آلباتروس که از افرادی مثل تام محافظت میکنند، عاشق شدن را برای او ممنوع کرده است. اما حالا تام دچار چالشی بزرگ در زندگی شده، آیا به قانون عمل کند یا از فرمان دلش پیروی کند.
خواندن کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم را به چه کسانی پیشنها میکنیم؟
علاقهمندان به داستانهایی درباره زندگی و عشق از نوع فانتزی را به خواندن این داستان دعوت میکنیم.
درباره مت هیگ
مت هیگ متولد ۱۹۷۵ در شفیلد انگلستان است. او هم در حوزه کودکان و هم بزرگسالان داستاننویسی میکند. ویژگی آثار او آمیختن فضاهای فانتزی با دنیاهای اولیه است. رمانهای هیگ تاکنون به ۲۸ زبان ترجمه شدهاند.
بخشی از کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم
نزدیک به سه روز بود که مدام راه رفته بودم. پاهایم سرخ و تاول زده بود و از درد ضربان داشت. به خاطر دورههای کوتاهی که توانسته بودم کنار کوره راههای جنگلی و روی سبزههای حاشیهٔ بزرگراه بخوابم، چشمهایم خشک و سنگین بودند. اگرچه، در واقعیت به زحمت اصلاً خوابیده بودم. پشتم به خاطر حمل لوت زخم بود. در تمام عمرم آنقدر احساس گرسنگی نکرده بودم، در سه روز گذشته به جز توت و قارچ و ته نان کوچکی که اربابی موقع عبور با اسبش از سر ترحم برایم انداخته بود، چیزی نخورده بودم.
اما همهٔ آنها خوب بود.
در واقع، همهٔ آنها برای هیجان ذهنیام حواسپرتی خوبی بودند. هیجان انگار از من بیرون میریخت، سبزه و درخت و هر جویبار و رودخانه را آلوده میکرد. هربار چشمهایم را میبستم به مادرم در آن آخرین روز فکر میکردم، بالا در هوا، با موهایش که در باد به سوی من میوزیدند. و فریادهایش هنوز در گوشهایم طنین داشت.
تا سه روز شبح خودم بودم. به ادوارداستون به عنوان آدمی آزاد برگشتم، اما نتوانستم آنجا بمانم. آنها قاتل بودند. تک تک آنها. به کلبه برگشتم و لوت مادرم را برداشتم و دنبال مقداری پول گشتم اما هیچ چیز نبود. بعد رفتم. فقط دویدم. نمیتوانستم در ادوارداستون باشم. نمیخواستم هرگز امثال بِس اسمال یا والتر اِرنشاو را دوباره ببینم، درست همانطور که نمیخواستم هرگز قدم به کلبهٔ گیفورد بگذارم. میخواستم از این احساس وحشت و از دست دادن درونم فرار کنم، از تنهایی بیانتها، اما البته برای فرار از آن هیچ راهی وجود نداشت.
حجم
۳۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۳۸ صفحه
حجم
۳۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۳۸ صفحه
نظرات کاربران
اگه کتابخانهی نیمهشب این نویسنده رو خوندید، این کتاب رو هم دوست خواهید داشت و اگه سر اون کتابش هم نرفتید، باز هم این کتاب رو دوست خواهید داشت.😁 داستان حول محور زندگی مردی ۴۰۰ و خورده ساله میگذره به نام تام.
نمونه رو خوندم ترجمه بدک نیست! ایراد چندانی ندیدم ،اگه به ای سبک علاقمندید پیشنهاد می کنم کتاب همه میمرند اثر سیمون دوبوار رو بخونید، ارزشمندتره
حیفِ یه کتاب خوب با ترجمه ضعیف😪😪😪 خانم گیتا گرکانی انگار اصلا وقت نذاشته برا ترجمه ی درست این کتاب. هر چی که در نگاه اول فهمیده رو ترجمه کرده.سن شخصیت اصلی داستان رو هر بار یه عدد متفاوتی ذکر کرده
کتاب جالبی بود از نویسنده ی کتابخانه ی نیمه شب. از نظر من این کتاب باعث میشه به درک بهتری از فرصت ها و زمان برسیم. چه اتفاقی میفته اگر قرن ها زندگی کنیم و در این مدت تمام عزیزانمون رو از
من این کتاب رو زبان اصلی خوندم و موضوع داستان رو خیلی دوست داشتم و برام جدید بود تنها ایرادش این بود که مت هیگ کارکتر اصلی رو خیلییی تو خاطراتش و گذشتهش غرق میکرد و بیشتر کتاب به گذشته طرف
ایده داستان قشنگ بود، ولی ترجمه روانی نداشت
یک ستاره رو نه به خاطر داستان، بلکه ویرایش بد یا بهتره بگم؛ عدم ویرایش داستان کم کردم. به نظرم ارائه چنین داستانی با این کیفیت، کم از جنایت نیست! این داستان رو بخونید، نه یک بند و بی وقفه؛
من این کتاب رو مطالعه نکردم اما از روی توضیحات متوجه شدم که شبیه رمان ″همه میمیرند″ از ″سیمون دوبووار″ هست اگر کسی هردو رو مطالعه کرده ممنون میشم نظرش رو اعلام کنه