کتاب فلسفهی معاصر ایران
معرفی کتاب فلسفهی معاصر ایران
فلسفه معاصر ایران کتابی نوشته رضا داوری اردکانی، فیلسوف و متفکر ایرانی و استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران است.
درباره کتاب فلسفه معاصر ایران
رضا داوری اردکانی در کتاب فلسفه معاصر ایران از گذشته درخشان فلسفه ایرانی میگوید و این که در زمان حال متاسفانه ایران نتوانسته است سهمی از فلسفه جهان داشته باشد و در حقیقت آنچه از فلسفه معاصر داریم ترجمه کارهای خارجی است که هر مترجم با توجه به علاقه خود، ترجمه کرده است. او معتقد است زبان ما چنانکه باید با فلسفه رسیده از جهان متجدد، آشنا و مأنوس نشده است و دیگر این که سایه ایدئولوژی بر سر آثار ترجمه شده سنگینی میکند. داوری اردکانی این دو موضوع را دو مشکل اصلی در فلسفه معاصر ایرانی میداند.
داوری در این کتاب به اعتبار نویسندگان و شهرت آثار آنان در فلسفه کاری ندارد. او در این اثر به عنوان یک ناظر و شاهد رد پای سخنان فلسفی را دنبال کرده است. این که از کجا آمده و چه جایگاهی دارند. در این راه مخصوصا به زبان گوینده توجه کرده است. او معتقد است که در زمان حال ما نیاز داریم زبان خاص فلسفه را پیدا کنیم و یادبگیریم زیرا فلسفه وقتی به زبانی بیگانه با ذات خودش بیان شود، هر چه باشد، فلسفه نیست.
داوری اردکانی در این کتاب وضع فلسفه ایرانی را بررسی کرده، توهم کارآمدی بعضی فلسفهها و خطرناک بودن بعضی دیگر را سنجیده، جایگاه فلسفه در ایران و جهان را یادآوری کرده، درباره نیاز به فلسفه اسلامی سخن گفته، فلسفه معاصر ایران را واکاوی کرده و در نهایت درباره ورود فلسفه جدید اروپایی به ایران و هرمنوتیک در فلسفه و ادبیات دینی معاصر ایران نوشته است.
خواندن کتاب فلسفه معاصر ایران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به مباحث فلسفی، فلسفه معاصر و تاریخ فلسفه ایرانی را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب فلسفه معاصر ایرانی
فلسفه در ایران از احترام خاصّ برخوردار است و در بیشتر دانشگاههای کشور و در حوزههای علمیه تدریس میشود. در سالهای اخیر ترجمه آثار فلسفی نیز رونق پیدا کرده و بعضی از آثار مهم فلسفه جدید بهزبان فارسی ترجمه شده است. جوانان هم اقبال نسبتآ خوبی بهفلسفه دارند، اما این ظاهر قضیه است و در جهان کنونی ظاهر همواره عنوان باطن نیست. در زمان ما تجدّد غربی، جهانی و همه جایی شده است و چنانکه میدانیم سهم همه مناطق از تجدد بهیک اندازه و یک نحو نیست. باطن تجدد در همان کانون خود هرچه را که در قوه داشته بهظهور و فعلیت رسانده است، چنانکه بعضی از اهل فلسفه آن دیار هم میگویند که فلسفه دیگر جایی ندارد و مثلا دموکراسی مبتنی برفلسفه نیست. اتفاقآ آن فیلسوف آمریکایی که این سخن را بهصورتهای مختلف تکرار کرده است اگر بهعنوان فیلسوف حق داشت که صرفآ بهکشور خود فکر کند، سخنش درست بود زیرا آمریکا محصول اروپا و صورتی از تحقق فرهنگ و تمدن اروپایی است.
در آمریکا دموکراسی ساخته نشده است بلکه اروپائیان دموکراسی را بهآمریکا بردهاند و البته در آنجا رنگ و رو و صفت خاص پیدا کرده و اهلیِ آمریکا شده است. در آمریکا همه چیز در سطح قرار دارد و بهاین جهت صریح و روشن و بی تکلّف است. آمریکا کشور بیابانهای وسیع و دشتها و دریاهای بزرگ است. اصلا با پدید آمدن آمریکا، جهانی شدن تمدن اروپایی آغاز شده است، مع هذا آمریکا را با کشورهای آفریقایی و آسیایی و آمریکای مرکزی و جنوبی قیاس نباید کرد. آمریکا علم و فرهنگ و تمدن اروپایی را اخذ نکرد بلکه قطعهای از تمدن اروپا بود که بهغرب اقیانوس اطلس مهاجرت کرد و علم و تکنولوژی و لیبرالیسم را با خود برد و در آنجا آنها را پرورد. مناطق دیگر جهان علم و تکنولوژی را از اروپا اخذ و اقتباس کردند و اگر سابقه تاریخی داشتند، میبایست آن دستاورد را در کنار سوابق و مآثر تاریخی خود قرار دهند و این قرار دادن و قرار گرفتن کار سادهای نیست.
علم را میتوان آموخت اما اگر میخواهیم رشد کند و ثمر بدهد باید در زمین مستعدّ تاریخ و فرهنگ ریشه بدواند. اقوام غیر غربی کمتر بهفکرشان میرسد که علم خریدنی نیست و آنچه از علم قابل خریداری است باید مصرف شود و اگر مصرف نشود پس از مدتی بههیچ کار نمیآید. علم خریداری شده شاید تا مدتی مثل یک شاخه گل بهعنوان زینت بهکار آید و البته برای اینکه همواره زینت باقی بماند باید با گلفروش قرارداد خرید دائم منعقد کنند. این علم تاریخی نیست و جزء اصلی و مقوّم تاریخ نمیشود. فلسفه را هم مثل هر علم دیگر میتوان آموخت و درس داد و مایه تکرار و تفنّن کرد بی آنکه با جان هیچ نسبتی پیدا کند. میدانیم که فلسفه دوبار از اروپا بهایران آمده است. متأسفانه کسانی که ترجمه و اخذ و آموزش فلسفه جدید را آغاز کردند، برخلاف مترجمان دوره اول یا بهآن علاقهای نداشتند و حتی نمیدانستند که چیست یا آن را از آثار و لوازم تمدن جدید و جزئی از آن تلقی کرده بودند.
حجم
۳۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۵۰۶ صفحه
حجم
۳۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۵۰۶ صفحه
نظرات کاربران
جالب طاقچه هر نوع دسته بندی از فلسفه داره جز دسته بندی فلسفه اسلامی و کتاب های فلسفه اسلامی ، چرا ؟!
مطالعه ی نمونه ی کتاب حس سرراستی، به خواننده نمی دهد و با این پرسش رو به رو هستیم که فلسفه و نگاه فلسفی چیست اما در مرتبه ی پاسخ گنگ و دررفته به نظر می آید.