کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
معرفی کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
دختر جوان و همسر خیالیاش داستانی نوشته جولیا کوئین است که سرگذشت جالب دختری را روایت میکند که مجبور میشود خود را همسر مردی معرفی کند که تا به حال او را ندیده است.
خلاصه کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
داستان در دوران جنگ میگذرد. سیسلیا هارکورت که به تازگی پدرش را از دست داده از شهری کوچک به نیویورک آمده تا برادرش را پیدا کند که اتفاقی از یک سرباز میشنود که دوست برادرش، ادوارد رکسبی را به بیمارستان شهر آوردهاند. او ادوارد را میشناسد و میداند صمیمیترین دوست توماس، برادرش است، اما تابه حال او را ندیده است. جالب این جا است که در طول جنگ هر زمان توماس برای خواهرش نامه مینوشت، ادوارد هم چند خطی از طف خودش به نامه اضافه میکرد و برای او میفرستاد. بنابراین سیسلیا تصمیم میگیرد به دیدن او در بیمارستان برود. در بیمارستان وقتی سیسلیا می خواهد ادوارد را ببیند نگهبانان اجازه نمیدهند و میگویند تنها پرسنل ارتش و خانوادههایشان حق دیدن سروان رُکسبی را دارند و این مانع باعث میشود سیسلیا ناگهان خود را همسر ادوارد معرفی کند و همین موضوع اتفاقات جالبی را برایش رقم میزند.
خواندن کتاب دختر جوان و همسر خیالیاش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمانهای خارجی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
جملاتی از کتاب دختر جوان و همسر خیالیاش
ادوارد تقلا میکرد نفس بکشد. انگار قلبش میخواست از قفسه سینهاش بیرون بزند و تنها چیزی که میتوانست به آن فکر کند این بود که باید از روی این تختهخواب بلند شود. باید میفهمید اطرافش چه میگذرد. باید...
سیسیلیا برای آنکه او را آرام کند، جیغ زد: «بس است. باید خودت را آرام کنی.»
ادوارد جواب داد: «بگذار بلند شم.» با وجود این، منطقش به او یادآوری میکرد که نمیداند کجا برود.
سیسیلیا مچهای ادوارد را گرفت و گفت: «خواهش میکنم. کمی صبر کن تا نفست تازه شود.»
ادوارد درحالی که نفس نفس میزد، به سیسیلیا نگاه کرد و گفت: «چه اتفاقی دارد میافتد؟»
حرفش را خورد و سریع دور و برش را نگاهی کرد. سپس گفت: «فکر میکنم بهتر باشد منتظر دکتر باشیم.»
اما ادوارد عصبانیتر از آن بود که گوش دهد. پرسید: «امروز چند شنبه است؟»
سیسیلیا که انگار غافلگیر شده بود، پلکی زد و گفت: «جمعه.»
ادوارد سریع گفت: «تاریخ دقیق»
سیسیلیا بلافاصله جوابش را نداد. سپس کلماتش را با دقت انتخاب کرد و آهسته گفت: «امروز بیست و پنجم ژوئن است.»
ادوارد قلبش دوباره شروع به تپیدن کرد. «چی؟»
«اگر فقط منتظر...»
ادوارد خودش را کمی صافتر کرد و گفت: «نمیشود. اشتباه میکنی.»
سیسیلیا سرش را آرام تکان داد. «اشتباه نمیکنم.»
حجم
۲۵۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۲۵۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب جلد دوم مجموعه خاندان روکسبی است ولی این نشر به این قضیه اشاره نکرده ومثل یک رمان تک جلدی معرفیش کرده. اسم اصلیش "همسر رویایی من" است و اسم جلد های دیگه اش "به خاطر دوشیزه بریجرتون" و
داستان بامزه ای داشت و خوشم اومد پیشنهاد میشه بخونیدش. اینکه یک دروغ پایان شیرینی داره...
کتاب، جلد دوم از مجموعه داستانیست که ترجمه های دیگه اش هم توی طاقچه هست. داستان دختر جوان و همسر خیالی اش، روایتی ست قدیمی و کلاسیک. دقیقا همانطور لطیف و پر از عاطفه ی معصومانه که منو یاد قصر
یک داستان عاشقانه با پیرنگ قدیمی خود داستان رو دوست داشتم اما متن کتاب غلط های تایپی زیادی داشت. گذشته از آن مترجم از واژه ی مچکرم به جای متشکرم استفاده کرده بود که من نمی فهمیدم چرا؟ شخصیتهای داستان از
بدک نیس
این یک ترجمه دیگه جلد دوئه...همون برادر دومی!
این کتاب فوق العاده کشش و تعلیق بالایی داره و جزو زیباترین کتابایی محسوب میشه که تا حالا خوندم 👌👌👌
کتاب هیچ چیز آموزنده ای نداره، هدفی از نگارشش وجود نداره و قرار نیست چیزی به شما اضافه بشه و به درک بالاتری برسبد، صرفا تفننی آن هم از نوع ضعیفش. به درد توی اتوبوس و قطار میخوره، در آنصورت
داستان قابل باور و پر کشش بود ترجمه هم خوب بود خیل جالبتر از جلد قبل بود ، اما چون بازهم بعضی جاها می باست سانسور شه دوستش نداشتم و توصیه نمی کنم.