دانلود و خرید کتاب دختر جوان و همسر خیالیش جولیا کویین ترجمه محمد پوررکنی
تصویر جلد کتاب دختر جوان و همسر خیالیش

کتاب دختر جوان و همسر خیالیش

نویسنده:جولیا کویین
انتشارات:انتشارات علمی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دختر جوان و همسر خیالیش

 دختر جوان و همسر خیالی‌اش داستانی نوشته جولیا کوئین است که سرگذشت جالب دختری را روایت می‌کند که مجبور می‌شود خود را همسر مردی معرفی کند که تا به حال او را ندیده است.

خلاصه کتاب دختر جوان و همسر خیالیش

داستان در دوران جنگ می‌گذرد. سیسلیا هارکورت که به تازگی پدرش را از دست داده از شهری کوچک به نیویورک آمده تا برادرش را پیدا کند که اتفاقی از یک سرباز می‌شنود که دوست برادرش، ادوارد رکسبی را به بیمارستان شهر آورده‌اند. او ادوارد را می‌شناسد و می‌داند صمیمی‌ترین دوست توماس، برادرش است، اما تابه حال او را ندیده است. جالب این جا است که در طول جنگ هر زمان توماس برای خواهرش نامه می‌نوشت، ادوارد هم چند خطی از طف خودش به نامه اضافه می‌کرد و برای او می‌فرستاد. بنابراین سیسلیا تصمیم می‌گیرد به دیدن او در بیمارستان برود. در بیمارستان وقتی سیسلیا می خواهد ادوارد را ببیند نگهبانان اجازه نمی‌دهند و می‌گویند تنها پرسنل ارتش و خانواده‌هایشان حق دیدن سروان رُکسبی را دارند و این مانع باعث می‌شود سیسلیا ناگهان خود را همسر ادوارد معرفی کند و همین موضوع اتفاقات جالبی را برایش رقم می‌زند.

خواندن کتاب دختر جوان و همسر خیالی‌اش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به رمان‌های خارجی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

جملاتی از کتاب دختر جوان و همسر خیالی‌اش

ادوارد تقلا می‌کرد نفس بکشد. انگار قلبش می‌خواست از قفسه سینه‌اش بیرون بزند و تنها چیزی که می‌توانست به آن فکر کند این بود که باید از روی این تخته‌خواب بلند شود. باید می‌فهمید اطرافش چه می‌گذرد. باید...

سیسیلیا برای آنکه او را آرام کند، جیغ زد: «بس است. باید خودت را آرام کنی.»

ادوارد جواب داد: «بگذار بلند شم.» با وجود این، منطقش به او یادآوری می‌کرد که نمی‌داند کجا برود.

سیسیلیا مچ‌های ادوارد را گرفت و گفت: «خواهش می‌کنم. کمی صبر کن تا نفست تازه شود.»

ادوارد درحالی که نفس نفس می‌زد، به سیسیلیا نگاه کرد و گفت: «چه اتفاقی دارد می‌افتد؟»

حرفش را خورد و سریع دور و برش را نگاهی کرد. سپس گفت: «فکر می‌کنم بهتر باشد منتظر دکتر باشیم.»

اما ادوارد عصبانی‌تر از آن بود که گوش دهد. پرسید: «امروز چند شنبه است؟»

سیسیلیا که انگار غافلگیر شده بود، پلکی زد و گفت: «جمعه.»

ادوارد سریع گفت: «تاریخ دقیق»

سیسیلیا بلافاصله جوابش را نداد. سپس کلماتش را با دقت انتخاب کرد و آهسته گفت: «امروز بیست و پنجم ژوئن است.»

ادوارد قلبش دوباره شروع به تپیدن کرد. «چی؟»

«اگر فقط منتظر...»

ادوارد خودش را کمی صاف‌تر کرد و گفت: «نمی‌شود. اشتباه می‌کنی.»

سیسیلیا سرش را آرام تکان داد. «اشتباه نمی‌کنم.»

کتاب باز
۱۳۹۹/۰۲/۰۱

این کتاب جلد دوم مجموعه خاندان روکسبی است ولی این نشر به این قضیه اشاره نکرده ومثل یک رمان تک جلدی معرفیش کرده. اسم اصلیش "همسر رویایی من" است و اسم جلد های دیگه اش "به خاطر دوشیزه بریجرتون" و

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۹/۰۱/۲۷

داستان بامزه ای داشت و خوشم اومد پیشنهاد میشه بخونیدش. اینکه یک دروغ پایان شیرینی داره...

farez
۱۴۰۲/۰۲/۱۶

کتاب، جلد دوم از مجموعه داستانیست که ترجمه های دیگه اش هم توی طاقچه هست. داستان دختر جوان و همسر خیالی اش، روایتی ست قدیمی و کلاسیک‌‌. دقیقا همانطور لطیف و پر از عاطفه ی معصومانه که منو یاد قصر

- بیشتر
ن. عادل
۱۴۰۰/۰۴/۲۳

یک داستان عاشقانه با پیرنگ قدیمی خود داستان رو دوست داشتم اما متن کتاب غلط های تایپی زیادی داشت. گذشته از آن مترجم از واژه ی مچکرم به جای متشکرم استفاده کرده بود که من نمی فهمیدم چرا؟ شخصیت‌های داستان از

- بیشتر
Aa
۱۳۹۹/۰۲/۱۴

بدک نیس

مامان زیبا
۱۴۰۰/۰۷/۱۵

این یک ترجمه دیگه جلد دوئه...همون برادر دومی!

Tahere Abedin
۱۴۰۰/۰۳/۲۲

این کتاب فوق العاده کشش و تعلیق بالایی داره و جزو زیباترین کتابایی محسوب میشه که تا حالا خوندم 👌👌👌

بوک تاب
۱۴۰۰/۰۶/۱۲

کتاب هیچ چیز آموزنده ای نداره، هدفی از نگارشش وجود نداره و قرار نیست چیزی به شما اضافه بشه و به درک بالاتری برسبد، صرفا تفننی آن هم از نوع ضعیفش. به درد توی اتوبوس و قطار میخوره، در آنصورت

- بیشتر
ولنسی پارسی
۱۳۹۹/۰۷/۲۱

داستان قابل باور و پر کشش بود ترجمه هم خوب بود خیل جالبتر از جلد قبل بود ، اما چون بازهم بعضی جاها می باست سانسور شه دوستش نداشتم و توصیه نمی کنم.

«آنچه را که می‌توانی تغییر بده و آنچه را که نمی‌توانی، بپذیر.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
جنگ از آدم‌ها فیلسوف می‌سازد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هدف امروز: عاشق نشدن. هیچ یک از اهداف کوچکش به این اندازه دست‌نیافتنی و محکوم به دل‌شکستگی به نظر نمی‌رسید.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
جنگ فقط به میدان نبرد محدود نمی‌شود.
M@hs@.T729
وقتی آدم کسی را دارد که می‌تواند در سختی‌ها با او شریک شود، جهان برایش جای خوشایندتری می‌شود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
سیسیلیا می‌دانست باید به نیاکان خود احترام بگذارد اما خدایا اگر می‌توانست به عقب برگردد و پدر پدر پدربزرگش را گیر بیاورد، خفه‌اش می‌کرد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
لبخندی احمقانه ناگهان روی لبش شکل گرفت و آنگاه احساس حماقت به او دست داد. به مردی فکر می‌کرد که حتی یک بار هم ندیده است. مردی که شاید هرگز هم نبیند. اما کاری از دستش برنمی‌آمد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
خیلی وقت است نامه‌ای برایم نفرستاده‌ای. سعی می‌کنم نگران نباشم اما خوب سخت است. از سیسلیا هارکورت به برادرش، توماس
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
خواهر بیچاره‌ات می‌ترشد. هاها، نگران نباش. کاملا راضی‌ام. یا دست‌کم، بسیار راضی‌ام. چنین چیزی است؟ به نظر من که باید باشد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پدر این اواخر زودرنج شده است. اما خوب من هم شده‌ام. مارس همیشه ماه سرد و مرطوبیست اما امسال بدتر از همیشه بوده است. پدر بعدازظهرها چرت می‌زند. فکر می‌کنم من هم باید این کار را کنم. از سیسیلیا هارکورت به برادرش، توماس (نامه هرگز دریافت نشد)
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بعضی کارها را بهتر بود بدون حرف زدن آدم انجام دهد.
M@hs@.T729
آنچه را که می‌توانی تغییر بده و آنچه را که نمی‌توانی، بپذیر.
M@hs@.T729
او فهمیده بود جنگ از آدم‌ها فیلسوف می‌سازد.
M@hs@.T729
دستان سیسیلیا– خُب، دیگر آنقدر سفید و لطیف نبودند اما به پینه‌های تازه دستانش افتخار می‌کرد. به نظر می‌رسید نشان دهنده توانایی‌اش بودند، اینکه می‌تواند افسار سرنوشت خود را به دست بگیرد. در دستانش قدرت می‌دید، قدرتی که پیش از این از داشتنش آگاهی نداشت.
sama rhm

حجم

۲۵۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۸ صفحه

حجم

۲۵۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۷۸ صفحه

قیمت:
۵,۵۰۰
تومان