«آنچه را که میتوانی تغییر بده و آنچه را که نمیتوانی، بپذیر.»
دختر کتابخوان
هدف امروز: عاشق نشدن.
هیچ یک از اهداف کوچکش به این اندازه دستنیافتنی و محکوم به دلشکستگی به نظر نمیرسید.
دختر کتابخوان
جنگ فقط به میدان نبرد محدود نمیشود.
M@hs@.T729
خواهر بیچارهات میترشد.
هاها، نگران نباش. کاملا راضیام. یا دستکم، بسیار راضیام. چنین چیزی است؟ به نظر من که باید باشد.
دختر کتابخوان
آنچه را که میتوانی تغییر بده و آنچه را که نمیتوانی، بپذیر.
قاصدک
دستان سیسیلیا– خُب، دیگر آنقدر سفید و لطیف نبودند اما به پینههای تازه دستانش افتخار میکرد. به نظر میرسید نشان دهنده تواناییاش بودند، اینکه میتواند افسار سرنوشت خود را به دست بگیرد. در دستانش قدرت میدید، قدرتی که پیش از این از داشتنش آگاهی نداشت.
sama rhm
او فهمیده بود جنگ از آدمها فیلسوف میسازد.
M@hs@.T729
آنچه را که میتوانی تغییر بده و آنچه را که نمیتوانی، بپذیر.
M@hs@.T729
بعضی کارها را بهتر بود بدون حرف زدن آدم انجام دهد.
M@hs@.T729
وقتی آدم کسی را دارد که میتواند در سختیها با او شریک شود، جهان برایش جای خوشایندتری میشود.
قاصدک
اینگونه جنگ قابلتحمل شده بود. دوستی و علم به این که حداقل یک نفر را داری که زندگیات را به اندازه زندگی خود ارزشمند بداند.
قاصدک