دانلود و خرید کتاب گزارش یا یادداشت‌های یک کارمند اکبر رادی
تصویر جلد کتاب گزارش یا یادداشت‌های یک کارمند

کتاب گزارش یا یادداشت‌های یک کارمند

نویسنده:اکبر رادی
انتشارات:نشر خاموش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گزارش یا یادداشت‌های یک کارمند

اکبر رادی از معدود نمایش‌نامه‌نویسان شاخص، جریان‌ساز و حرفه‌ای ایرانی است.

نثر او نثری ویژه است پخته و سرشار از مایه‌های فرهنگ عامه مردم که کاملا متناسب با شخصیت‌هایی است که می‌آفریند.

رادی ۵۰ سال مداوم نمایش‌نامه نوشت و نسل بعد از خود را وامدار شیوه نمایش‌نامه‌نویسی خود کرد. او با نمایش‌نامه «روزنه آبی» به طور حرفه‌ای نمایش‌نامه‌نویسی را شروع کرد اما پیش از ان دل‌نوشته‌ها و داستان‌های زیادی نوشته بود که در زمان خودش هرگز به چاپ نرسیدند اما امروز همسر استاد رادی دوازده متن منتشر نشده او را به دست چاپ سپرده که شامل یک نمایش‌نامه، پنچ داستان بلند و چهار داستان کوتاه است. بیشتر نوشته‌های منتشر نشدهٔ او به سال‌های پایانی دههٔ ۱۳۳۰ بازمی‌گردند، یعنی دورانی که رادی جوانی نوخاسته و در اوایل دههٔ دوم زندگی بود.

«گزارش یا یادداشت‌های یک کارمند» از همین نوشته‌های پیش از «روزنه آبی» رادی هستند که بهروز محمودی بختیاری آنها را تصحیح و منتشر کرده است.

«۱۲ اردیبهشت:

«قوقولی... قو... قوقولی... قو... قوقولی...»

آی، آی، آی... بر خرمگس معرکه لعنت! کجا بودم؟... گودبای پارتی، منزل آقای کوچک‌زاده رئیس اداره‌مان. والس «دانوب آبی» توی رادیوگرام غوغا می‌کرد. توی پیست، سرم را گذاشته بودم روی سینهٔ آن زَنَک، و هی از زیر پایش را لقد می‌زدم. زنک روس بود. پیراهن شب‌نمای یقه‌گلابی و یک‌چیزی مثل پوست ببر تنش بود، که جلوی روشنائیِ سرخ چراغ‌ها یک حالت خماز و خیره‌کننده داشت. اسمش را که ازش پرسیدم، یک‌چیزی گفت: ماریا، کاتیا، سونیا، آنا، لیوبا، کارتینا... نمی‌دانم. یکی از این‌ها بود. بعد سرم را پیش بردم و روی چانه‌اش را بوسیدم. همینجا بود که آقای کوچک‌زاده با آن قد دیلاق مثل تاپو سررسید و کِیفِمان را کور کرد:

«آقا، لباس رسمیتان کو؟ اتیکت را مراعات کنید.»

نخیر، هیچ توفیر نکرده بود. با همان قیافهٔ کِنِفت توی اراده، با همان ایرادهای بند تنبانی. چه فرق می‌کند، یا بگوید: «آقا، آستین بندتان کو؟» یا اینکه بگوید: «آقا، لباس رسمی‌تان کو؟»

این را که گفت، بنا به عادت، نرمکِ گوش خودش را گرفت کشید، و نگاهش بدجوری توی چشم من ماند. بعد هم تکه را از دستمان قاپید، و توی فراک قیژقیژکنان رفت و لای آن‌های دیگر قایم شد...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

حجم

۶۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۰ صفحه

قیمت:
۱۳,۰۰۰
تومان