کتاب ازسرگذشت
معرفی کتاب ازسرگذشت
کتاب ازسرگذشت نوشتۀ علیرضا رعیت حسنآبادی در نشر خاموش به چاپ رسیده است.
درباره کتاب ازسرگذشت
کتاب ازسرگذشت، مجموعهٔ یادداشتهای علیرضا رعیت حسنآبادی از دورۀ دانشجویی خود در مقطع دکتری است. او از مهر ۱۳۹۱ تا آذر ۱۳۹۵ دورهٔ روزانه دکتری خود را در دانشگاه فردوسی مشهد و در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی گذراند. دورهای که ابتدای آن تحت تأثیر سیاستهای دولت احمدینژاد بود و با تغییر دولت در ۱۳۹۲ ادامهٔ آن با حوادث متعددی همراه بود. نشانههای این سیاستها و نمونههایی از آن در این خاطرات دیده میشود.
نویسنده میگوید در نوشتن خاطرات ملاحظهٔ هیچچیزی را نکرده و در گفتن واقعیت کاملاً صادق و بیمحابا است و اهل خودسانسوری و چاپلوسی نیست. او میگوید در این نوشتهها قضاوتهای شخصی هم داشته است. با خواندن این خاطرات علاوه بر اینکه میتوانید اتفاقات روزمرۀ دانشگاه محل تحصیل و محیط اطراف او را لمس کنید، بهطور ضمنی یک دورهٔ ۳سالهٔ پژوهشی را مرور خواهید کرد.
نوشتههای کتاب ازسرگذشت در دو فصل ارائه شدهاند. فصل نخست یادداشتهای نویسنده از ترم اول دورهٔ دکتری تا روز تصویب پیشنهاده (پروپوزال) را شامل میشود (از مهر ۱۳۹۱ تا آذر ۱۳۹۳) و فصل دوم یادداشتهای از روز پس از تصویب پیشنهاده تا روز دفاع از رساله (از آذر ۱۳۹۳ تا آذر ۱۳۹۵) را در بردارد.
خواندن کتاب ازسرگذشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران ژانر خاطرهنویسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ازسرگذشت
کلاس دستور که تمام شد رفتم سمت دفتر گروه. گروه ادبیات فارسی دانشگاه، در انتهای راهرویی تاریک و مخوف و تنگ قرار دارد. آنقدر تنگ است که اگر دو نفر روبروی هم بایستند و نفر سومی بخواهد از بین آنها رد شود، احتمالاً سایش و مالشی اتفاق میافتد. اتاقهای اساتید پیش از اتاق گروه است. به هر دو استاد یک اتاق دادهاند. همه را رد کردم تا به دری شیشهای رسیدم. وارد شدم. کمی شلوغ بود و چند نفر نشسته بودند منتظر به اذن تفقدی مسئول دفتر گروه.
تفقدی مردی میانسال است که نهایت صرفهجویی را در پاسخگویی دارد. هر سؤال یا درخواست را با یک نمیدانم یا بله و خیر رفعورجوع میکند. خیلی سخت پاسخ میدهد. ارتباط برقرار کردن با او پروژهای زمانبر و دشوار. بچههای ترمهای بالاتر میگویند درواقع مدیر گروه اوست و انتخاب اساتید و کلاسها و دیگر امور گروه را او به خاطر تجربه و سابقهاش در دفتر گروه، به مدیران گروه پیشنهاد میکند. حتی برخی به شوخی میگفتند که داوران جلسات دفاع را هم او انتخاب میکند و مدیر گروه فقط امضا میکند.
مدیر گروه دکتر مرتضایی است. خوشاندام و چهارشانه و متخصص ادبیات کلاسیک بهویژه حافظ و سعدی و خاقانی. برای مصاحبه که آمده بودم، یکی از مصاحبهکنندگان بود و شناختی نسبی از من داشت. کتاب رباعی فراکتالم همراهم بود. بسیار خوشبرخورد بود و حسابی تحویلم گرفت. از وضعیت کلاسها پرسید و وضع علمی همکلاسیها. ماجرای رفتارهای سطحی بچهها را برایش گفتم و شکایت کردم از اینکه مانند دانش آموزان ابتدایی دنبال نمرهاند و از این ماجراها. سری به تأسف تکان داد و حقیقتی را برایم برملا کرد که خیلی جالب بود. به من گفت که از مجموع شرکتکنندگان در مصاحبه دکتری تنها پنج نفر امتیاز لازم برای حضور در دوره دکتری را کسب کردهاند ولی وزارت علوم دانشگاه را اجبار کرده است که حتماً باید ۱۲ نفر بهعنوان دکتری ادبیات پذیرش کنند!
کامران دانشجو رسماً گند ماجرا را بالا آورده. آن از شیوهٔ مزخرف جذب دکتری که داد همه را بالا آورده بود این هم از این. مرتضایی گفت که اسم من جزو نفرات اول آن پنج نفر بوده است و هفت نفر دیگر درواقع شایستگی حضور در دورهٔ دکتری را نداشتهاند اما سیاست وزارت علوم و فشار از بالا کار خودش را کرده بود. میتوانم حدس بزنم کدامان جزو این هفت نفرند. البته این را هم بگویم که به نقل و روایت سال بالاییها، مرتضایی تنها مدیر گروهی بود که بدون انتخاب اعضای هیئتعلمی گروه و با نظر مستقیم رئیس دانشگاه مدیر گروه شده بود و گویا همین انتصابی بودن وی باعث ناراحتی دیگر اعضای هیئتعلمی گروه شده بود.
کتاب رباعی فراکتال را به او دادم و از کاربرد ریاضیات در ادبیات گفتم. برایش جالب آمد و پیشنهاد داد اگر تمایل دارم رساله دکتریام را در همین زمینهها کارکنم. پیشنهاد بدی نیست.»
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۹۰ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۹۰ صفحه
نظرات کاربران
از مقداری که بود مطالعه کردم ارزش ادبی ندارد و خاطراتی است که برای فرزندان نویسنده به درد می خورد.اگر شخصیت مطرحی بود باز لطفی داشت اما حیف از کاغذی که هدر دادند