کتاب زنی میان ما
معرفی کتاب زنی میان ما
کتاب زنی میان ما نوشته مشترک گریر هندریکس و سارا پکانن، یک داستان پیچیده و هیجان انگیز عاشقانه را روایت میکند. کتاب زنی میان ما با ترجمه روان و جذاب مینا بیگی منتشر شده است.
درباره کتاب زنی میان ما
ونسا (نلی) و ریچارد زن و شوهری جوانند که ظاهرا زندگی عاشقانه و خوبی دارند اما ریچارد با زن دیگری هم در ارتباط است. یک مثلث عشقی اما نه از نوع همیشگی آن که تصور کنید تمام ماجرا را تا به آخر حدس خواهید زد.
این کتاب در لیست پرفروشهای ۲۰۱۸ نیویورک تایمز قرار دارد. داستان دو راوی و دو زمان دارد. یکی دانای کل که زمان گذشته و رابطه ریچارد و ونسا را روایت میکند و دیگری ونسا که زمان حال را روایت میکند، گاهی از گذشته و از خاطراتش با ریچارد میگوید و گاهی در حال توصیف صحنههایی است که از رابطه ریچارد با رقیبش دیده یا شنیده است. او میگوید از مرور این خاطرات متاسف است. اما آیا او واقعاً متأسف است یا پیروز میدان؟
ونسا متعجب و مبهوت است که چرا همسرش با وجود عشق میانشان وارد رابطه دیگری شدهاست، غافل از این که دردسرها و سرگردانیها و عذابهایش ریشهای عمیقتر از رابطه او و ریچارد دارد. گریر هندریکس و سارا پکانن در این داستان پیچیدگیهای مخفی ازدواجی رشکبرانگیز و حقایقی خطرناک از زندگی را برملا میکنند که به نام عشق شاید بارها آنها را انکار کردهایم.
خواندن کتاب زنی میان ما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زنی میان ما
نِلی نمیدانست چه چیزی او را از خواب بیدار کرده است. زمانیکه چشمانش را گشود، زنی را دید که لباس عروسی توری و زیبای او را بر تن کرده و کنار تختش ایستاده و نگاهش میکند. میخواست فریاد بزند و چوب بیسبالش را که کنار پاتختی قرار داشت بهسویش پرتاب کند که چشمش به روشنایی سپیدهدم افتاد و قلبش آرام گرفت.
هنگامیکه فهمید خطری تهدیدش نمیکند، خندهٔ بلندی سرداد. آن توهّم، درواقع پیراهن عروسیاش بود که داخل پوششی قرار داشت و پشت درِ کمد لباسهایش آویزان بود. خود نلی دیروز آن را از مزون لباس عروس گرفته و به خانه آورده و آنجا آویزان کرده بود. داخل لباس با اسفنج و پارچه پر شده بود تا حالت خود را حفظ کند. نلی دوباره در بالش خود فرورفت. تنفسش که به حالت عادی بازگشت، به شمارههای آبیرنگ ساعت رومیزیاش نگاه کرد. باز هم زود از خواب بیدار شده بود. دستش را دراز کرد تا ساعت را قبل از اینکه به صدا درآید خاموش کند. حلقهٔ ازدواجی که ریچارد به او داده بود، سنگین و گرانبها بود.
نلی حتی زمانیکه بچه بود، خوب به خواب نمیرفت. مادرش حوصلهٔ انجام وظایف پیش از خواب را نداشت، درعوض، پدرش شبها پشتش را میخاراند و با انگشتانش کلماتی روی لباس نِلی مینوشت. مثلاً دوستت دارم یا تو خیلی خوبی و... او مینوشت و نِلی هم پیام آن را حدس میزد. گاهی هم این پیامها به اشکالی مانند دایره، ستاره و مثلث تغییر حالت میدادند. تا اینکه در سن نُهسالگی، پدر و مادرش از هم جدا شدند و پدر ترکشان کرد. از آن زمان بهبعد نلی تنها در تخت دونفرهای که با ملافهٔ صورتی و بنفش پوشانده شده بود، دراز میکشید و به لکّههای آبی سقف، خیره میشد.
درنهایت، زمانیکه به خواب میرفت، بهراحتی هشت یا نُه ساعت میخوابید و آنقدر غرق در خواب و رؤیا میشد که مادرش مجبور میشد با تکان دادن از خواب بیدارش کند.
اما پس از یکی از شبهای اکتبر، در سال اول دانشگاه، ناگهان همهچیز تغییر کرد.
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۴۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
نظرات کاربران
من نسخه چاپی این رو خریدم و حدود 70 درصد از کتاب رو خوندم . خب این کتاب خوبی بود 👌 عشق نفرت خیانت. کتاب برای کسایی که سنشون بالای 18 هست پیشنهاد میکنم که بخونن.
کتاب خیلی خوبی بود،واقعا غافلگیر کننده بود جوری که تا وسطهای کتاب آدم واقعا شخصیتها رو اشتباه درک میکنه و بعد کم کم کارکترها و پتانسیلهاشون مشخص میشه،خیلی خیلی توصیه میکنم
کتابی که ممکن است نظر نوجوانان را جلب کند و برای رده سنی بالای ۳۰ سال واقعا کسل کننده است
زنی میان ما....داستانی بس طویل...اندکی خسته کننده و البته توضیحاتی که تکرار مکررات بود. کتابی که 400 صفحه به درازا کشیده شده بود ... در حالیه که اگر این ایده به نویسنده ی باتجربه ی دیگری داده شده بود میتونست
با تعریف دیگران مشتاق شدم به خوندنش اما نصفه نیمه رهاش کردم ،نتونست جذبم کنه،طبق انتظارم پیش نرفت شاید بعدا دوباره ادامه شو بخونم! با اینکه آدمی هستم که دنبال جزییاتم اما بنظرم بیش از حد به جزییات پرداخته یا اینکه چرا یک
برای سرگرمی بد نیست ۱جاهاییش جذابه داستانش ولی در کل بخوام بگم شبیه رمان آبکی هاست
جالب بود ولی خیلی اطناب داشت
در واقع با خواندن این کتاب انسان میفهمد که چقدر فاصله است بین آن چیزی که میبیند و آن چیزی که نمیتواند ببیند که همان واقعیت است و حقیقت....و اینکه قضاوت کردن و نظر مطلق دادن ....به ندرت میتواند درست
عالیه واقعا
کتاب سرگرم کننده و جالبی بود