کتاب تراژدی تنهایی
معرفی کتاب تراژدی تنهایی
کتاب تراژدی تنهایی نوشتهٔ کریستوفر دوبلگ و ترجمهٔ بهرنگ رجبی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. این کتابْ زندگینامهٔ سیاسی محمد مصدق است. مزیت بزرگ این کتاب، بیغرضبودن نویسندهٔ آن در تحلیل تاریخ معاصر ایران و نگاه ریز و جزئیبین او به گذشته است.
درباره کتاب تراژدی تنهایی
تراژدیِ تنهایی زندگینامهٔ سیاسیِ محمد مصدق به قلم مستشرق انگلیسی کریستوفر دو بِلِگ است. کریستوفر دو بلگ در جایگاه یک نویسندهٔ انگلیسی و خبرنگار حوزهٔ خاورمیانه، در این اثر دیدگاه خود را نسبت به فعالیتهای سیاسی و شخصیت این نخستوزیر ایرانی که اتفاقا بیشترین درگیری و چالش را هم با دولت انگلیس داشت، بیان کرده است.
دو بلگ که چندسالی هم در ایران زندگی کرده است، تراژدی تنهایی را پس از سالها تحقیق و مطالعه در اسناد گوناگون مربوط به مصدق نوشته است. او در این اثر، روایتی از زندگی، دوران نخستوزیری، سقوط و مرگ مصدق را بازمیگوید. روایتی که بیش از تمرکز بر محبوبیت و جایگاه سیاسی این سیاستمدار، شخصیت او را واکاوی میکند. او از کودکی مصدق آغاز میکند، روابط او را در جوانیاش دنبال میکند، تأثیر، محیط و طبقه او و آدمهایش را بر شخصیت او میسنجد، تا مقاطع حساس و دشوار زندگیاش در مناصب حکومتی او را همراهی میکند و در نهایت، سیر زندگی پرکشش و مخاطره او را به دوران فترت و فرجام تلخ خانهنشینی ختم میکند و در کنار این روایت، اطلاعاتی هم از روشهای سیاستورزی و و دیدگاههای سیاسی و جنگی آن روزهای ایران به دست میدهد.
او خود در این باره نوشته است: «من نخستینبار وقتی سال ۱۳۷۹ برای زندگی به ایران رفتم، به اهمیتِ مصدق پی بُردم. در جمهوریِ اسلامی یخهای سیاست داشت آب میشد؛ آشتیناپذیرانِ حاکم چندان صَرفهای در حرف زدن پیرامونِ نخستوزیر غیرمذهبی و ملیگرای دههٔ سیشان نداشتند، اما برای بسیاری جوانانِ ایرانی او شخصیتی محبوب بود. دربارهٔ خودش و زمانهاش داشت شمارِ قابلتوجهی کتاب و مقاله به فارسی منتشر میشد. بهنظر میآمد چهرهٔ محجوبش همهجا هست. و بااینحال با افسوس و حتا حسِ گناه ــ و با احترام ــ دربارهاش حرف میزدند. آیا در بیست و هشتمِ مردادماهِ ۱۳۳۲ که کودتاچیان داشتند نزدیک میشدند، میشد کارِ بیشتری برای نجاتش انجام داد؟ آیا نهایتاً مردم در سرنگونیاش شریکجرم بودند؟ مهمتر از همه، چرا پندارش برای ایران جامهٔ عمل به خود نپوشید؟»
دو بلگ در این اثر توجه ما را از چهرهٔ اسطورهای مصدق برمیگرداند تا به خود مصدق نظر کنیم. مردی با شخصیتی پر از تضاد و فرو رفته در لاک تنهایی خویش با تصمیمگیریهایی گاه جنونآمیز و رادیکال که از نظر نویسنده، نمونهایترین شخصیت برای بدل شدن به قهرمان یک فیلم است؛ فیلمی تراژیک که قهرمانش با تصمیمها و بازیهایش همه را غرق تعجب میکند و سرنوشت محتومش از همان لحظهی پیروزیاش مشخصی میشود.
خواندن کتاب تراژدی تنهایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای تاریخ معاصر ایران، بهویژه کسانی که در حوزهٔ زندگی و فعالیتهای دکتر مصدق پژوهش میکنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تراژدی تنهایی
«مصدق ــ رقبایش بعدها قرار بود به رویش بیاورند ــ از خانوادهٔ شاهزادهای قاجار بود، منش و رفتارهایش، حتا وقتی داشت از روی تختِ بیمارستان ایدههای انقلابی میداد، نشانههایی از طبقهٔ خاستگاهش داشت. مادرش، نجمالسلطنه، که مصدق بیشتر از هر آدمِ دیگری در زندگی دوستش داشت، نتیجهٔ فتحعلیشاه بود، دخترعموی بزرگِ ناصرالدینشاه، و خواهرزنِ ولیعهد، مظفرالدینشاه. زنِ والامنش و بزرگی بود و زندگیِ طولانی و پُرحادثهاش را ارمغانِ این کرد که همینطور باشد و بماند.
ایران همچون سلسلههای اروپایی، طبقهٔ اشرافِ ممتد و مستمر نداشت. مشکلِ دوکِ لویِنس، کنتِ روشفوکود، در دههٔ ۱۸۹۰ این بود که خانوادهاش در سالِ ۱۰۰۰ میلادی «هیچکسِ خاصی» نبودند. قاجارها حتا تا اوایلِ سدهٔ سیزدهمِ شمسی هنوز در قبیلهٔ کوچکشان رییس داشتند، و خیلی راحت امکانش بود باز به سوی انحطاط بروند. تزلزل و احتیاط در تعیینِ جانشین آمیخته شده بود با شهوترانیِ عظیم و شاهانهٔ فتحعلیشاه. فتحعلیشاه میانِ نشستن و حالت گرفتن برای نقاشان، لذت بردن از شکار و از دست دادنِ قلمروها در جنگهایی نابخردانه، پدرِ تعدادِ زیادی اولاد شد که شمارشان از صد فرزند و بیشمار نوه هم فراتر رفت، فرزندان و نوههایی که با خواستههاشان برای مقرری و مقام کمابیش کشور را به ورطهٔ ورشکستگی کشاندند.
حتا اگر بحرانِ جانشینی هم نبود ــ و انگلیسیها و روسها هم اینجور مواقع معمولاً دستبهدستِ هم میدادند تا مطمئن شوند نباشد ــ مرگِ یک پادشاهِ قاجار بیم و ناآرامی حاصل میآورد. زنانِ شاهِ متوفا، بهخصوص آنها که بچه نداشتند، از حرمسرا بیرون و ملازمانِ شاه عوض میشدند. درباریان و مُفتخورهای تازه از شهرِ تبریز در شمالغربی کشور جمع میشدند که پایتختِ استانِ آذربایجان و اقامتگاهِ سنتیِ ولیعهد بود، و درباریانِ قدیمی را با رفتارهای گستاخانهشان و عجلهشان برای دستیابیِ خانههای بزرگِ پایتخت میرنجاندند.
نجمالسلطنهٔ ریزاندام و پریدهرنگ، جنگجو بود و نجات هم یافت. آن زمان زنها از همان بدوِ تولد مطیع بار میآمدند و به نسبت مردان همسنشان، بیشترین بخشِ عمر محدود به معاشرت با جمعِ نزدیکانِ خانواده، زنانِ همسانشان و خواجهها میماندند، اما نجمالسلطنه معدود فرصتهای پیشِ رویش را استفاده کرد و سرِآخر به جایی رسید که تأثیری بسیار بر شاهزادهها و وزرا گذاشت. او که زیاد تحصیلی نکرد، بسیار باهوش بود، از بیشترِ زنانِ همسانش بهتر فارسی مینوشت، و نامههایی که به برادرش، شاهزاده عبدالحسینمیرزا فرمانفرما، نوشت نشانگرِ صمیمیت و خودانگیختگی او و نیز دینداریاش هستند. میانِ اطرافیانِ نزدیکش شهره به بددهنی بود، مشخصهٔ همهٔ زنانِ طبقهٔ فرادستِ تهرانی ــ چه آن زمان چه الان.۶
سهبار ازدواج کرد، هربار با مردی ثروتمند و بزرگتر از خودش، و سهبار بیوه شد و بلاتکلیفی و نامطمئنیِ مالیِ ملازمش را تجربه کرد. رویکردش به دنیا و اُخری عملگرا بود. از یکطرف علناً بیاعتناییاش به مالِ دنیا و اعتقادش به تقدیر را بیان میکرد، مراسمِ مذهبی راه میانداخت و برای زیارت به مکه و دیگر شهرهای مقدس میرفت؛ از طرفِ دیگر خستگیناپذیر برای رفاه و خوشبختیِ خانوادهاش میجنگید، داراییها را سرپرستی و مدیریت میکرد، و طرحِ وصلتهایی تازه میریخت.
شوهرِ اولِ نجمالسلطنه سالِ ۱۲۵۹ مُرد و بابتِ دورهٔ استانداریِ خانمانبراندازش بدهیها بهجا گذاشت. تازهبیوه فقط بیست و هفت سالش بود و دوتا بچه داشت که باید بزرگشان میکرد. برای ازدواجِ دوم مانعِ اجتماعی یا مذهبیای در کار نبود، و خاستگاهش که حالا ارتقایی طبقاتی یافته بود و نیز جوانیاش، خواستگارها را به سویش کشاند. دو سال بعدتر با پدرِ مصدق ازدواج کرد، میرزا هدایتالله وزیردفتر.»
حجم
۴۸۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
حجم
۴۸۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه عالی بود. کمتر کتاب تاریخی-سیاسی خوندم که بی طرف صحبت کرده باشه. با وجودی که نویسنده یک بریتانیایی هست، اما حس کردم تمام سعیشو برای بی طرف نگه داشتن کتاب انجام داده. فکر میکنم خوندن این کتاب و آشنایی
کتاب تراژدی تنهایی شرححال ملیگرایی است که در غرب به تمسخر گرفته شد، تخریب شد، دیوانه و پریشان خطاب شد؛ اما در نزد دوستدارانش ستوده شد و به مقام پدر مبارزه با استعمار خارجی لقب گرفت.کریستوفر دوبلگ، خبرنگار ویژه خاورمیانه،
همه چیز رو خیلی ساده توضیح داده و جذابه.
دیدگاه نویسنده است نسبت به اتفاقات و اشخاص. پس چندان انتظار تاریخ لخت تنها نداشته باشید. نویسنده خیلی بی پروا نظراتش رو در مورد هر چیزی گفته و حواستون نباشه، همون نظرش میتونه نظر شما هم به تاریخ بشه!
محمد مصدق شخصیت تاثیر گذار تاریخ کشور ماست. او را در استقلال خواهی بقیه کشورها مثل مصر هم موثر می دانند. مصدق که مریض احوال بوده اما در زمان هایی که بایستی از حق و حقوق ملت دفاع می کرده
خیلی خوب و حذاب بود❤
کتاب تاریخی زیاد نخوندم و در اون سطح نیستم که بخوام در مورد وقایع تاریخی نوشته شده نظر بدم ولی کتاب از نظر محتوی و نوشتار جذاب بود برای من هر چند در برخی جاها به صراحت در پی نشان
کتابی بسیار جذاب و خواندنی این کتاب به صورت امانت به من رسید ولی از بس برام جذاب بود یک نسخه برای خودم گرفتم
برای علاقمندان بتاریخ جالب هست اگه مطالعه کنید
خیلی طرفداری کرده از دکتر مصدق و کار های اشتباهش رو سفیدشویی کرده و هر کسی مخالف مصدق بوده رو خائن یا نادرست نشون داده به نظرم کتاب تاریخی باید مستند باشه و به دور از احساسات فقط عملکرد رو