دانلود و خرید کتاب دسته یک؛ بازروایی خاطرات شب عملیات اصغر کاظمی
تصویر جلد کتاب دسته یک؛ بازروایی خاطرات شب عملیات

کتاب دسته یک؛ بازروایی خاطرات شب عملیات

نویسنده:اصغر کاظمی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دسته یک؛ بازروایی خاطرات شب عملیات

«شب عملیات»، نماد، شاخص و اصطلاحی رایج در طی هشت سال جنگ بین عموم رزمندگان به‌ویژه رزمندگان داوطلب جبهه یعنی بسیجی‌ها بود. شب عملیات، منظر و دیدگاهی است که می‌توان با آن به عمق جنگ و جنبه‌های متعدد آن راه یافت. از دیدگاه صرفاً نظامی، بازروایی شب عملیات یعنی: بررسی چگونگی اتخاذ تصمیم و ابلاغ دستورهای عملیاتی از مرکز فرماندهی به قرارگاه و یگان جزء و انجام عملیات آفندی (حمله) و همچنین برگشت گزارش کار به مرکز فرماندهی». امّا در جنگ دفاعی ما در برابر تهاجم عراق، جنبه‌ها و ابعاد جنگ، پیچیده‌تر و فراتر از جنگ معمول و کلاسیک است و نمی‌توان در گزارش‌ها تنها به گردآوری و ارایهٔ محاسبات عددی و معادلات نظامی اکتفا کرد. اراده و انگیزهٔ رزم، نقشی عمده و اساسی در سرنوشت عملیات نظامی داشته و باید از نظر فردی و اجتماعی به طور کامل به آن توجه شود؛ کاری که کمتر شده است: این‌که این نوجوان یا آن پیرمرد، این کاسب یا آن دانش‌آموز و دانشجو، هر یک از دل خانواده‌ای با هزار خاطره و قصه، دل از شهر و دیار و کسب و کار خود بریده و جان در طبق اخلاص نهاده و بی‌واهمه‌ای از آیندهٔ نامعلوم خویش، پا در راه حوادث گذاشته‌اند. کتاب اصغر کاظمی احوال و ماجرای کوچک‌ترین واحد نظامی یک رزمنده در شب عملیات را که در جبهه مدتی با هم‌رزمانش زندگی جمعی داشته و با اعمال و اقوال یکدیگر آشنا شده‌اند، روایت کرده است تا نسل حاضر و آتی بدانند که هزاران رفته و راه‌یافته به جبهه و جنگ، از کجا آمده‌اند، چه افکاری در سر داشته و چه کرده‌اند. این کتاب داستان خاطرات شب عملیات را در دسته‌ای از گروهان یکم گردان حمزه از لشگر ۲۷ محمد رسول الله روایت می‌کند که در عملیات والفجر هشت در جادهٔ ام‌القصر در عمق هفده کیلومتری جبههٔ دشمن و در نزدیکی مرز عراق با کویت در شب ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ با بخشی از ارتش عراق درگیر شد. گردان حمزه آن شب با دو گردان پیاده مکانیزهٔ دشمن جنگید و طرفین درگیری، متحمل تلفاتی سنگین شدند. این درگیری در ۱۰.۲۰ دقیقهٔ شب ۱۳۶۴/۱۱/۲۴ برابر با ۲۲.۲۰ دقیقهٔ روز ۱۳۶۴/۱۱/۲۳ شروع شد و دستهٔ یک در آن شب عملیات چهارده نفر شهید داد.
بلدچی؛ جلد دوم
اسماعیل سپه‌وند
حاجی بصیر؛ سردار شهید حاج حسین بصیر (قصه ی فرماندهان ۲۶)
امیرحسین انبارداران
او نگاهش را به ارث گذاشت؛ براساس زندگی سرلشگر شهید حسن آبشناسان
گلستان جعفریان
کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی
راحله صبوری
خاکریزهای دوره‌گرد: خاطرات علی لطفی
ساسان ناطق
جهنم تکریت؛ خاطرات سرگرد آزاده مجتبی جعفری
مجتبی جعفری
بلدچی؛ جلد اول
اسماعیل سپه‌وند
زندان موصل
علی‌اصغر رباط‌جزی
زندان الرشید؛ خاطرات رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه سردار علی اصغر گرجی زاده
محمدمهدی بهداروند
اروند ما را با خود می برد
ساسان ناطق
در هیاهوی سکوت
جواد کلاته عربی
سنگ‌ریزه‌هایی که شمارش نشدند (خاطرات سرتیپ قیس صبیح الزیدی)
فاطیما فاطری
گمشده من‏‫: سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی به روایت دکتر محسن رضایی‏‫
محمدمهدی بهداروند
هم مرز با آتش
حمید قبادی
پوتین قرمزها
فاطمه بهبودی
یادداشت های سعید
سعید قهاری‌سعید
قله‌ی فریاد
محمدعلی آقامیرزایی
بابانظر: خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد
سیدحسین بیضایی
همچنان خواهم خواند...
۱۳۹۸/۰۸/۱۸

بسیار بسیار عالی این کتاب واقعا بی نظیره حیف که مثل خیلی از کتاب های خوب دیگه در این حوزه معروف نشد. "دسته یک"، دسته ایه که به جز یکی دو نفر همشون جوون های زیر هجده سال هستن و باز مانده

- بیشتر
homa51
۱۳۹۸/۰۵/۳۰

دراین کتاب‌شرح‌عملیات وا لفجر ۸ را میتوان به تفصیل خواند . به‌سرنوشت‌هریک از بسیجی هایی که در دسته یک بودند ودر این عملیات شرکت کردند هم اشاره شده است.

گمنام
۱۳۹۹/۰۲/۱۵

من نسخه چاپی شو خوندم خیلی عالیه خاطرات بچه های نوجوان جبهه است حتما بخونید

کاربر ۳۲۱۸۴۳۱
۱۴۰۱/۰۳/۲۶

از بین دهها کتابی که خوانده ام، بنظر من بهترین کتاب خاطرات رزمندگان هست.فوق العاده و عالی

ماهنیک
۱۳۹۹/۱۰/۲۳

کامل نخوندم اما از مطالعه نمونه تصمیم به خریدنش گرفتم ضمن اینکه تنها منبع شناخت شهید گلستانی است

کاربر ۱۹۵۷۷۱۵
۱۴۰۱/۰۹/۲۷

این کتاب بنظر بنده از گنجینه های دفاع مقدس است روایت شب عملیات والفجر ۸ و چگونگی آمادگی برای عملیات بسیار روان بیان شده. برای شهدای آن عملیات علو درجات را از خداوند منان خواهانم

کاربر 7665554
۱۴۰۲/۰۹/۱۷

باسلام لطفادرصورت امکان دسترسی برای خواندن کتاب را،،،،،

به محسن گلستانی گفتم: نکند قرار است سینما هم برویم؟ شهر به این بزرگی و قشنگی حتماً چند سالن خوب هم داره! از فیلم‌فارسی فرار می‌کردیم، گرفتار فیلم‌عربی شدیم! محسن گفت: نه، اشتباه گفتی... آمده‌ای اینجا هنرپیشه بشوی. این فیلم که ما بازی می‌کنیم، یک دنیا تماشاچی دارد. همه منتظرند ببینند کی برنده است! پس باید خوب بازی کنیم... ـ آره. اگر خوب بازی کنی، ستاره می‌شوی، می‌روی آسمان.
sedighe_movaghar
در شب حمله احساس عجیبی پیدا کردم: ترس و امید، مرگ و زندگی، خدا و شیطان. پیش از آنکه تن آدمی در آتش جنگ بسوزد، روح او در آتش صیقل داده می‌‌‌شود. خصلت آتش این است که پوسته‌ را کنار می‌‌‌زند و ماهیت را آشکار می‌‌‌کند. آدمی با آتش می‌‌‌تواند خود را محک بزند و درون واقعی خود را ببیند.
sedighe_movaghar

حجم

۱۸٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۳۲ صفحه

حجم

۱۸٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۸۳۲ صفحه

قیمت:
۱۶۶,۰۰۰
۸۳,۰۰۰
۵۰%
تومان