دانلود و خرید کتاب سفر به قبله؛ یادداشت‌های سفر حج ۱۳۷۰ هدایت‌الله بهبودی
تصویر جلد کتاب سفر به قبله؛ یادداشت‌های سفر حج  ۱۳۷۰

کتاب سفر به قبله؛ یادداشت‌های سفر حج ۱۳۷۰

امتیاز:
۴.۴از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سفر به قبله؛ یادداشت‌های سفر حج ۱۳۷۰

«سفر به قبله» نام یادداشت‌های سفر حج ۱۳۷۰هدایت الله بهبودی است. حج سال ۱۳۷۰ نخستین مراسم حج پس از کشتار ایرانیان در مکه به سال ۱۳۶۶ بود و نیز نخستین سفر حج نویسنده. جمع این دو نخستین، انگیزه بهبودی برای نوشتن این سفرنامه روحانی بوده است. «اینجا قبرستان بقیع است. مرتضی گفت. محوطه بزرگی را دیدم مستطیل‌شکل که محیطش با نرده‌ها و دیوارها بسته شده. زاویه جنوبی را رد کردیم. ـ بیا... اون قبر امام حسنه... اونجاست... دیدی... اونم امام سجاد... می‌بینی یا نه... امام باقر... امام صادق... دیدی؟ برای چیزی که نمی‌بینم گریه‌ام می‌گیرد... این الشموس الطالعه؟ به یاد قبرهای مرده و درب و داغون وادی‌السلام قم می‌افتم که چقدر آبادتر از اینجاست. ایرانی‌ها گُله‌به‌گُله، ایستاده و نشسته روضه می‌خوانند، گوش می‌کنند و گریه. پیچیدیم به طرف حرم و گنبد سبز مرقد نبوی. در اینجا آمد و شد قیافه‌ها، کلکسیون ملت‌ها را چه خوب نشان می‌دهد! دو طرف این مسیر دویست سیصد متری با دیوارهای موقتی بالا رفته که آن طرفشان ماشین‌آلات و کارگرها مشغول کارند. می‌رسیم. اینجا سه در ورودی است. از در سوم تو می‌رویم. اولین چیزی که می‌بینم، جنگلی از ستون‌های زرشکی‌رنگ است که سقف گنبدگنبد حرم را روی سر خود گرفته‌اند. به خیال دیدن مرقدی شیعه‌ساز، به این طرف و آن طرف چشم می‌دوانم. گیجم. ـ اینجاست، پشت این قفس بلند...»
ازسربازعاشق👋🏾سلام فرمانده
۱۴۰۲/۰۹/۲۷

باوجودیکه سال ۷۰ نوشته شده بود ولی متن روان و امروزی ای داشت 👍🏾 ان شاءالله ماهم مشرف شیم حج🤧

رهگذرِ دنیا
۱۴۰۲/۰۳/۲۱

چسبید! خیلی قشنگ با ریز جزئیات توصیف کرده بود 👌انقدر که دلم خواست برم حج... حجی که قبول درگاه حق واقع بشه... تقریظ: «این کتاب مرا باز در شور و حال حسرت‌آلود زیارت خانه‌ی خدا و حرم رسول‌الله(ص) فرو برد. شور

- بیشتر
کاربر ۳۹۹۶۹۳۰
۱۴۰۱/۰۱/۱۹

باز نمیشه پولم حروم شد

ـ پیش به سوی خدا! این ندای درونی تو است. و انگار همه چیز آماده این پیش‌روی است؛ هم به ظاهر و هم به باطن. ظاهرت امکان تظاهر را از دست داده، یک رنگی؛ و باطنت با آنچه که پیش از این بودی متفاوت شده، یک دلی.
قطره دریاست اگر با دریاست
این خانه، خانه تو است؛ می‌بینم. این حریم، حریم تو است؛ حس می‌کنم. این بنده، بنده تو است؛ ای کاش می‌فهمیدم!
📚☕
‫ـ سعی کنید با رفتارتان در حج برای اسلام آبرو باشید.
بنفشه
چند روز بعد وقتی عبدالعلی، سفیر کشورمان را در حال تلاش برای پیدا کردن کپسول گاز برای آشپزخانه و علی، فرمانده گروهان را در حال نگهبانی دیدم، حس کردم انسان‌ها چقدر می‌توانند بزرگ باشند و اینکه اِهِنُّ و تلوپ بعضی‌ها چقدر احمقانه است.
رهگذرِ دنیا
شهر مدینه سابق بر این دست شیعیان بود. ائمه بقیع در آن زمان بارگاه داشتند. اما بعدها به دست وهابی‌ها خراب شد. این‌ها را او می‌گوید و بعد کتاب جیبی جلد سفیدی را از میان کتاب‌هایش بیرون می‌کشد. ـ عکس بارگاه را در اینجا چاپ کرده‌اند. گرفتم برای نگاه کردن. اسم کتاب قبل از حج بخوانید است. در صفحه ۱۷۷ عکس تاری را چاپ کرده که تشخیص بارگاهش مشکل نیست. زیرش نوشته: «بقاع ائمه بقیع (ع) و بقاع دیگر بقیع پیش از خراب شدن قبور ائمه (ع) سمت راست و هر چهار قبر در داخل یک بقعه است. همان بقعه‌ای که از همه بزرگ‌تر است.»
رهگذرِ دنیا
صبح را با حرم شروع کردم. تو که رفتم، همان احساس پریروز دوباره پیدا شد. همه چیز برای ربودن احساس تو، درون این حرم پرستون آماده است. پاسبان‌های عرب، روی سکویی که دورتادور این قفس کشیده‌اند، ایستاده‌اند. وقتی دستت را به طرف این ضریح غیر عادی دراز می‌کنی، آن را پس می‌زنند. زمزمه‌های بلند و صلوات را به سکوت دعوت می‌کنند. اگر گریه کنی و تو را ببینند تذکر می‌دهند. طرف‌دار انجماد جسم و روح‌اند.
رهگذرِ دنیا
اینجا مدینه است، مأمن پیامبر، شهر انصار، فرودگاه مهاجران، مرکز حکومت حضرت رسول. اینجا مدینه است، با مسجد قبا، کوه احد، خندق. اینجا مدینه است، با زخمی بزرگ و غربتی بزرگ‌تر، بقیع. اینجا مدینه است با خبری ناپیدا و کعبه‌ای گمشده. اینجا مدینه است، نمایشگاه تاریخ و موزه‌ای مقدس... اینجا مدینه بود... اما اکنون شهری است پوشیده از تشتک پپسی و قوطی‌های خالی «میراندا»، شهر تویوتا و کادیلاک، شهر باتوم‌های سیاه، شهر تظاهر و شهر معماران خرابکار.
رهگذرِ دنیا
حاشیه کوه احد را دارند ساختمان‌سازی می‌کنند. خیلی بی‌معرفتی می‌خواهد، و نفهمی. آن همه زمین را ول کرده و درست آمده‌اند سراغ دامنه این کوه تاریخی. تیغ سعودی‌ها صورت تاریخ اسلام را خط خطی کرده است. ـ تمام آن اماکنی که خداوند در سوره «تین» اسم برده، دست دشمنان است. دشمن با مطالعه عمل می‌کند. آقای صادقی گفت. نظر قشنگ و سربسته‌ای است برای محو تاریخ و آثار اسلامی.
رهگذرِ دنیا
ـ نباید سرتان را در آنجا می‌تراشیدید. آنجا جزء مِنی نیست. طبق فتوای امام اشکال دارد. پکر، به چادرها می‌رسیم. می‌رویم سراغ علما. ـ باید اعاده کنید! دوباره سر را می‌تراشیم. هر چند مویی نمانده، ولی باید تراشید. با اینکه دیگر در آینه نگاه کردن اشکال ندارد، ولی جرئت نمی‌کنم. یکی دو جای سرم بریده، خون می‌آید. می‌شورم. ناخودآگاه سرم را بلند می‌کنم و چشمم به آینه می‌افتد. بدون اینکه قصد رسوا نشدن داشته باشم هم‌رنگ دیگران شده‌ام. عرق‌چینی که از مدینه به همین نیت خریده بودم به سر می‌گذارم. خنده‌ام می‌گیرد. احساس یک حاجی نیمچه را دارم. دست و پای زبانم را بیشتر جمع می‌کنم.
رهگذرِ دنیا
به «سراغ» دومین شیطان می‌رویم. همیشه او به سراغ ما می‌آید ولی این بار ما سراغ او را می‌گیریم. انگار خدا می‌خواهد بگوید که «زین به پشت» دیگر بس است. وقت آن رسیده که «پشت به زین» درآید. ـ می‌توان به شیطان سواری نداد. شاید همه این حج طولانی را بشود در همین جمله کوتاه خلاصه کرد. جمره دوم و سوم را هم می‌زنیم و برمی‌گردیم به طرف چادرها. نمی‌دانم احساس شیطان چیست؟ آیا به سر تراشیده و ریش من می‌خندد؟ از دستم دلخور شده؟ و یا... به هر حال او مشاور املاک جهنم است. و معمولاً در فروش آن سرزمین آتشین موفق.
رهگذرِ دنیا

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
۹,۰۰۰
۵۰%
تومان