کتاب بادهای برفی؛ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮﻭﺍﻥ ﻋﺮﺍقی ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺎﻧﻢ ﺍﻟﺮبیعی احمد غائم الربیعی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بادهای برفی؛ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮﻭﺍﻥ ﻋﺮﺍقی ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺎﻧﻢ ﺍﻟﺮبیعی

کتاب بادهای برفی؛ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮﻭﺍﻥ ﻋﺮﺍقی ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺎﻧﻢ ﺍﻟﺮبیعی

معرفی کتاب بادهای برفی؛ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮﻭﺍﻥ ﻋﺮﺍقی ﺍﺣﻤﺪ ﻏﺎﻧﻢ ﺍﻟﺮبیعی

«بادهای برفی» ترجمه محمدنبی ابراهیمی، خاطرات سروان عراقی احمد غانم الربیعی را از جنگ تحمیلی روایت می‌کند. در مقدمه این اثر مترجم اشاره می‌کند که عراق نیز مانند آلمان، ادبیات «ضد جنگ» دارد چرا که کشور متجاوز بازنده نمی‌تواند «ادبیات مقاومت» داشته باشد، نکته نغزی است. ادبیات ضدجنگ اساساً سیاسی و افشاگرانه است و یکی از اصلی‌ترین هدف نویسندگان آن مقابله و افشای تفکر سیاسی حاکمان خود است؛ تفکری که از آن بوی باروت و کشورگشایی به مشام می‌رسد. اعتراض ادبی نظامیان عراق که سخت، تلخ و گزنده است، حکایت از تجاوزی دارد که نویسندگانش یا اعتقادی به برافروخته‌شدن شعله‌های این جنگ نداشتند و یا در نیمه راه دست حزب بعث برای آنان رو شده و به این فریب بزرگ اعتراف کرده‌اند. کتاب پیش رو گوشه کوچکی از واقعیت بزرگی به نام جنگ است که هشت سال، عراق با کمک هم‌پیمانانش به‌خصوص آمریکا بر ایران ما تحمیل کرد: «در تاریخ ۱۹۷۸/۸/۳ وارد دانشکده نظامی شدم. زندگی نظامی با زندگی غیرنظامی اختلاف اساسی داشت. من بچه بغداد بودم و پدرم از دوران کودکی، برای من درباره میهن و فداکاری در راه آن بسیار سخن گفته بود. در دانشکده نظامی، لحظه‌ای نبود که ظلمی بر یکی از ما نرود. این نظر دیگر دوستانم نیز بود؛ دوستانی که با علاقه به دانشکده آمده بودند، امّا پس از مدتی به همه ارزش‌ها و فضیلت‌های نظامی بی‌اعتقاد شدیم. هر روز صبح گروهبان «عمر البغدادی» بالای سر ما حاضر می‌شد و می‌گفت: «بیدار شوید احمق‌ها! زود باشید، واقعاً که احمق هستید!» یک روز صبح که گروهبان فحاشی می‌کرد، یکی از بچه‌ها گفت: «احمق، پدرت است!» این کلمات مثل تیری بر قلب گروهبان نشست. چهره‌اش سیاه شد. گفت: «کی بود؟ هر کی بود همین الان خودش را معرفی کند وگرنه دس

نظرات کاربران

گمنام
۱۳۹۹/۰۲/۲۰

حتما بخونید گوشه از جنایات حزب بعث عراق به ملت ایران البته فقط گوشه ایی که مربوط به اوائل جنگ و اشغال خرمشهر است و البته گوشه ای از فساد داخلی ارتش بعث و بی رحمی حتی به خود مردم عراق و زیر

- بیشتر
فکه (بهرام درخشان)
۱۴۰۳/۰۸/۰۸

هر چه در مورد جنگ ایران و عراق بخوانیم باز هم کم است ، حمله وحشیانه به مردم بی دفاع خرمشهر ، و کلی گویی خاطرات افسر عراقی از حمله به ایران

بریده‌هایی از کتاب

مردم شهر بصره می‌گفتند: «ما از غارت کویت لذت می‌بریم، زیرا بیش‌تر از همه کشورهای خلیج صدام را در جنگ علیه ایران کمک کرد.» بعضی از آن‌ها معتقد بودند که این عذاب الهی است که از جانب خداوند بر کویتی‌ها نازل شد.
فکه (بهرام درخشان)
بعد از آن که یک هیأت عراقی از ایران به عربستان آمد، خواستار پناهنده شدن به ایران شدیم. در ایران کتاب‌های بسیاری درباره مذهب شیعه مطالعه کردم و امروز می‌گویم که در دنیا، تنها مذهبی که صلاحیت رهبری بشر را دارد، مذهب شیعه است. رهبری مثل امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) پیدا نمی‌شود، مردی که یک ملت را به صورتی تربیت کرد که بتواند افراد غریب را در پناه خود بگیرد و در میان آن‌ها عواطف انسانی رشد کند.
گمنام
اعدام کودک شیرخوار ایرانی! روز چهارشنبه ۱۹۸۱/۱۰/۱۲، در اتاق عملیات لشکر سوم بودم. سرتیپ «جبربُریهی» فرمانده تیپ ۳۹ با ما تماس گرفت و گفت: «در تیپ ما واقعه بزرگی رخ داده است، گزارش کامل آن را برای شما ارسال خواهیم کرد.»
گمنام
برای وارد کردن اسلحه از امریکا، رژیم عراق با تاجر معروف عربستانی «عدنان خاشقچی» قرارداد بسته بود.
فکه (بهرام درخشان)
دسته‌ای از افراد پیاده - ۲۳ نفر - حرکت کردند و به تعقیب جوانان روستا پرداختند، اما کاری از پیش نبردند. آن‌ها توانسته بودند جلوی حرکت لشکر را بگیرند. فرمانده لشکر توبیخ شد. ژنرال هشام فخری [فرمانده سپاه چهارم] گفت: «آن‌ها تعدادی بچه‌اند، از سبیل‌هایتان خجالت نمی‌کشید؟»
محمد
نبرد در الوک
محمود جوانبخت
عبور از آخرین خاکریز (خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن)
احمد عبدالرحمن
جنایت‌های ما در خرمشهر؛ خاطرات افسران عراقی از خرمشهر
محمدنبی ابراهیمی
جهنم تکریت؛ خاطرات سرگرد آزاده مجتبی جعفری
مجتبی جعفری
با چشم‌هایم جنگیدم؛ خاطرات دیدبان و دیده‌ور هرمزگانی جانباز شهید مراد هنرمند
زهرا اسپید
سنگ‌ریزه‌هایی که شمارش نشدند (خاطرات سرتیپ قیس صبیح الزیدی)
فاطیما فاطری
اردیبهشتی دیگر؛ خاطرات فرار عبدالمجید خزائی از زندان سلیمانیه عراق
مهناز فتاحی
بلدچی؛ جلد اول
اسماعیل سپه‌وند
راز دوران پرالتهاب؛ خاطرات سروان عراقی ثامر حمود الخالصی
ثامر حمود الخالصی
زندگی در مه؛ خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی
داوود بختیاری دانشور
صدای پاروها
صادق کیان‌نژاد امیری
توفان سرخ؛ خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعظیم الشکرچی
عبدالعظیم الشکرچی
نام: سیدرضا
رضا جمشیدی
زندانی فاو؛ خاطرات گروهبان دوم عراقی عماد جبار زعلان الکنعانی
عماد جبار زعلان کنعانی
من، داود، علی
عباس شهریاری
من هم بودم
امیر کرامت‌نیا
تک آور گردان یکم
اکبر پیرپور
تاکسی سرویسی برای فاو؛ خاطرات خودنوشت محمد بلوری
محمد بلوری

حجم

۸۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۸۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان