کتاب نبرد در الوک
۴٫۵
(۱۱)
خواندن نظراتمعرفی کتاب نبرد در الوک
جعفر جهروتیزاده سالها فرمانده یکی از یگانهای پارتیزانی بود. او چندین عملیات مهم و خطرناک را در پشت جبهه عراقیها فرماندهی کرده است.
«نبرد در الوک» خاطرات این سردار هشت سال دفاع مقدس از دوران جنگ است. نبردهای پارتیزانی در دوران دفاع مقدس که بیشتر در کوهستانها و شهرهای مرزی عراق در شمال رخ میداد، کمتر در خاطرات رزمندگان آن دوران دیده میشود؛ به همین دلیل، خاطرات جهروتیزاده از این حیث یک استثنا است.
نگارش نبرد درالوک پس از گفتوگوی حضوری با این رزمنده کهنهکار انجام شده است. جعفر در شش جلسه به بیان خاطرات خود پرداخته و در مجموع پانزده ساعت نوار کاست، حرفهای او را در دل خود جای داده است:
«چند روزی از پیروزی انقلاب اسلامی نمیگذشت و من نیز مثل بسیاری از جوانان در پوست خود نمیگنجیدم. رؤیاهای ما به واقعیت پیوسته بود و بساط حکومت ستمگر برچیده شده بود. شب و روز نداشتیم و هر جا که فکر میکردیم انقلاب به ما نیاز دارد، حاضر میشدیم و همچنان که طعم خوش پیروزی را زیر زبانمان مزه مزه میکردیم، برای محکم کردن پایههای حکومت تازه تأسیس ایران اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی از جان نیز دریغ نداشتیم. روزهای خوشی بود. گویی در ابرها راه میرفتیم، به خصوص وقتی که در حیاط مدرسه علوی، فریادِ «روحِ منی خمینی، بت شکنی خمینی» را سر میدادیم تا امام بیاید و برایمان حرف بزند و رهنمودهای تازهاش را به گوش جان بشنویم.
امّا هنوز یکماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که خبر رسید عدّهای در کردستان قصد برپا کردن آشوب دارند. بدون هیچ درنگی من نیز به گروهی از جوانان انقلابی پیوستم که برای آرام کردن اوضاع، عازم کردستان بودند. با اینکه هیچ شناختی از کردستان نداشتم امّا تلاش کردم خیلی زود با فضا و جریانهای سیاسی ـ نظامی فعّال در منطقه آشنا شوم. در واقع ما افراد نظامی نبودیم که برای جنگ و سرکوب آشوبگران به منطقه رفته باشیم، ما مدافعان انقلاب مردمی سرزمینمان بودیم.»
زیر پوست جنگ
وحید خضاب
مهمان صخرهها: خاطرات سرهنگ خلبان محمد غلامحسینیراحله صبوری
پرواز با آتشزهره علیعسگری
زندانی فاو؛ خاطرات گروهبان دوم عراقی عماد جبار زعلان الکنعانیعماد جبار زعلان کنعانی
جنگ به روایت فرماندهمحسن رضایی میر قائد
عبور از آخرین خاکریز (خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن)احمد عبدالرحمن
فرار از موصل: خاطرات شفاهی محمدرضا عبدیحسین نیری
کالکهای خاکی: خاطرات شفاهی سرلشکر پاسدار محمدعلی (عزیز) جعفری (از تابستان 1335 تا تابستان 1361)محمدعلی (عزیز) جعفری
رملهای تشنهجعفر ربیعی
چریک پیرسیدولی هاشمی
با چشمهایم جنگیدم؛ خاطرات دیدبان و دیدهور هرمزگانی جانباز شهید مراد هنرمندزهرا اسپید
قطعهای از آسمان؛ جادهی اهواز ـ خرمشهرگلعلی بابایی
پی دبلیو؛ خاطرات شمسالله شمسینی غیاثوندشهاب احمدپور
گمشده من: سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی به روایت دکتر محسن رضاییمحمدمهدی بهداروند
حاج عمران؛ خاطرات اولین فرمانده لشکر ۲۵ کربلا سردار حاج عبدالعلی عمرانیسیدولی هاشمی
از جماران تا تکریتسیدابوالقاسم امیرعلیاکبری
آسمان مال من بود؛ خاطرات سرهنگ خلبان صمدعلی بالازادهساسان ناطق
سیاهچال مِستر؛ خاطرات ربودهشدن جلال شرفی دیپلمات ایرانی در بغدادمحبوبه عزیزی
جنایتهای ما در خرمشهر؛ خاطرات افسران عراقی از خرمشهرمحمدنبی ابراهیمی
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
سردار جعفری جهروتی زاده سالها فرمانده یکی از یگان های پارتیزانی بود. و چندین عملیات مهم و خطرناک را پشت جبهه عراق فرماندهی کرده است . محوریت کتاب عملیات تصرف شهر درالوک در عمق خاک عراق است سیر کتاب شروعی آرام
خیلی جذاب آدم نترس و شجاع خستگی ناپذیر همجا حضور
چقدر عالی، چه رشادت هایی ولی ایکاش سردار عزیز خیلی سریع رد نمی شد، جزییات را بیشتر بیان می کرد. چقدر خوبست که در ویرایش های بعدی جزییات بیشتر بیان شود خاطرات جالبی است که می شد با آنها چندین فیلم سینمایی ساخت
چون خاطرات خودم در این کتاب هست این را دوست دارم
یکی از بهترین کتابهای دفع مقدس به شدت توصیه میکنم بخوانید و لذت ببرید
جنگ =جنگ پارتیزانی نگاهی متفاوت به جنگ کمتر به ان پرداخته شده
سلام در نبرد دیرالوک که اسم درست ان شهر است کاش تمام ماجرا و درست گفته میشد من خودم انجا بودم .روح حاج رسول شاد
این کتاب برای عزیزانی که بدنبال جزئیاتِ وقایع و جذابیتهای خاطراتِ جنگ هستند اصلن مناسب نیست،چون نویسنده بسیار سَرسری و گذرا از تمامیِ حوادث و اتفاقات مهم گذر میکند و به جزئیات اصلن اشاره نمیکند!
بسیارعالی کتاب خیلی خوب وپرمحتوامن به کتابهای دفاع مقدس خیلی علاقه دارم این کتاب درجه یک از نظر من انشاالله سردار عزیز جعفرجهروتی زاده هرکجاهستند سالم تندرست باشند خیلی مشتاق دیدار ایشون شدم کاش میشد ببینمشون، مینی کاتیوشا دستسازشون خیلی
عالی