کتاب اعتراف
۳٫۳
(۶۱)
خواندن نظراتمعرفی کتاب اعتراف
«اعتراف» نام رمانی از نویسنده آمریکایی، کالین هوور است. او در ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۹ به دنیا آمده و تحصیلاتش را در رشتهی علوم اجتماعی به پایان رسانیده است و اکنون بهعنوان یک مدرس فعالیت میکند. هوور یازدهمین رمانش، «اعتراف» را در سال ۲۰۱۵ نوشت که علاوه بر قرارگرفتن در لیست پرفروشترینهای نیویورکتایمز، توانست جایزهی بهترین کتاب از نگاه خوانندگان «گود ریدز» را نیز بهدست آورد، از اوایل سال ۲۰۱۷ نیز سریالی از روی این رمان عاشقانه با بازی «کتی لکرک» و «رایان کوپر» ساخته شدهاست. زبان این نویسنده ساده و پر از توصیفات است که در ترکیب با نحوهی نگارش خاص و استفاده از زبان رسمی و محاوره درکنار هم، چنین نوشتههای دلنشینی را میسازد و بیشتر کارهایش در سبک «واقع گرایی» و ژانر «عاشقانه» قرار میگیرند. او نویسندهای است که مدرن مینویسد و در هیاهوی این مدرنیته، ارتباطات عاطفی بین انسانها را با نگارشی خاص به تصویر میکشد.
خانم «اوبرن رید» که تمام زندگیاش برنامهریزی شده و بر اساس حساب و کتاب است برای به دست آوردن یک موقعیت شغلی وارد استودیوی دالاس میشود. صاحب این استودیو آقای خوشتیپی به نام «اوون جنتری» است. اوبرن به هیچ عنوان قصد ندارد که دلباختهی این آقا شود، آن هم مردی با یک گذشتهی مرموز! او تلاش میکند که اوون را نادیده بگیرد اما در نهایت شکست میخورد. حالا این راز اوون است که رابطهی آنها را تهدید میکند و تنها امید اوون این است که با یک اعتراف خودش را نجات دهد:
به همهی نقاشیها نگاه میکنم و متوجه میشوم که کنار هر نقاشی یک اعتراف قرار دارد. با تعجب میپرسم:
«همهی این اعترافها از انسانهای واقعی است؟ همه را میشناسی؟»
سرش را تکان میدهد و به سمت در میرود.
«تمام آنها متعلق به افراد ناشناسی هستند که اعترافات خود را از شکاف در داخل میاندازند و من با الهام گرفتن از آنها نقاشی میکشم.»
به سمت نقاشی بعدی میروم. بدون آنکه نقاشی را نگاه کنم اعتراف را میخوانم.
هیچوقت اجازه نمیدهم کسی مرا بدون آرایش ببیند، از روزی میترسم که بمیرم و به هنگام تشییع جنازه چهرهام بدون آرایش باشد البته یقین دارم که سوزانده میشوم زیرا لغزشهای زیادی داشتهام و مطمئنم که بعد از مرگم نیز دامنگیرم میشوند.
حقیقت
کالین هوور
اسیر سرنوشتکالین هوور
همهی خوبیهایتکالین هوور
نهم نوامبرکالین هوور
دختران مطرودسایمون سنت جیمز
همهجا آتشهای خُردسلست اینگ
رهایت میکنمکلر مکینتاش
و کسی نماند جز ماساناز کریمی
همان خواهم شد که تو میخواهیمایندی مجیا
زنی میان ماگریر هندریکس
منطق عشقتامارا وبر
یکی از ما دروغ می گهکارن مکمنس
دختری که او می شناختتریسی گارویس گریوز
چیزهای تیزگیلین فلین
ستون دنیایم باشفرانک معنوی
مرد گمشدهجین هارپر
اعترافاتمیناتو کانائه
وقتی که او رفتلیزا جوئل
نزدیک خانهکارا هانتر
خواهر خاموشدایان چمبرلین
۳۶۵ روز بدون تو
آکیرا
جایگاه تئاتر در رواندرمانگریآتنا کیانی مجاهد
بیندیشید و ثروتمند شویدناپلئون هيل
پوزیتیویسم منطقی؛ آرای هانس هانپوریا بقایی مقدم
تعمیرات تخصصی دستگاه فشار خون دیجیتال، عقربه ای و جیوه ایاحمد غفاری
موزه، پایداری و سلامتسارا الهی
قانون پنج ثانیهمل رابینز
دیاکو، گذشته پنهان (جلد اول)رضا خردمند
حلقه وینپوریا بقایی مقدم
چهار ساعت کار در هفتهتیموتی فریس
حجم
۸۰۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۸۰۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
این چهارمین کتابی از کالین هوور بود که تصمیم گرفتم بخونم. ولی متاسفانه همین ابتدای کار ترجمه بدجوری تو ذوقم خورد. تا الان ۱۵ صفحه رو خوندم و با مقایسه با نسخه اصلی کتاب حداقل ۱۰ مورد رو علامت زدم که یا
یک داستان خوب درکنار یک ترجمه بد... و مطلقا از ویرایش خبری نیست! مترجم کوچکترین اهمیتی به سبک و فرم نوشتن نویسنده نداده و از یک رمان خوش خوان چیزی بوجود آورده که خواننده بدون کوچک ترین لذتی کتاب رو
رمان فضای نسبتا عاشقانه همراه با تلخی های بسیار در کل متوسطه به نظر من
واقعا از کالین هوور همچین کتاب سطحی بعید بود حالا نمیدونم مشکل از مترجم بود (که بعید میدونم🤷🏼♂️) کتاب جذاب شروع میشه ولی هر چی پیش میره نه تنها جذابیتش رو از دست میده بلکه خیلیم قابل پیشبینی میشه عاشقانش هم شبیه سریالای
قلم کالین هوور همیشه بهم یک حس عجیبی میده عاشق شخصیت های رمان میشی هر چیزی هر حرفی حتی هر کتابی که بتونه به آدم حس خوبی بده حالمونو بهتر کنه دیدمونو نسبت به زندگیمون تغیر بده ارزش منده و
اگه میخواهبد تنها وقتتون رو پر کنید بخونید وگرنه ارزش زیادی نداره به نظرم بیشتر برای نوجوون ها باشه اما چون از فرهنگ ما دور هستش در واقع به نوجوون هاهم توصیه نمی کنم.تماما راجع به عشق و عشق بازی
اول نظرهارو خوندم و خیلی دو دل بودم که کتاب رو بخونم یا نه ولی وقتی کتاب رو خوندم آخرش گفتم که چه خوب شد که خوندمش. داستانش خوب بود حالا یه ایراد های داشت مثلا یکم مبهم بود و
کتاب جالب بود خصوصا موضوع اصلی داستان که در مورد اعتراف بود و نویسنده واقعا ایده جالبی داشت😍👌🏻
کتاب جالبی بود و متن پر کششی داشت. وقتی نظرات رو میخوندم تعجب کردم که اینقدر درمورد ترجمه ناراضی بودن ولی به نظرم ترجمه خیلی خوب و متناسبی داشت و کاملا قابل فهم بود. نمیتونم انکار کنم که بعضی قسمت هاش
درکل کتاب معمولی ای بود...ترجمه اش یه مقدار ضعیف بود جوری ک بعضی قسمتها متوجه منظور نویسنده نمیشدم و مجدد باید میخوندم...روند کتاب هم خیلی سریع پیش میرفت جوری که خواننده نمیتونست با کاراکتر داستان ارتباط برقرار کنه و عاشقانه