کتاب بازجویی از صدام
معرفی کتاب بازجویی از صدام
کتاب بازجویی از صدام نوشتهٔ جان نیکسون است که با ترجمهٔ هوشنگ جیرانی در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شده است.
درباره کتاب بازجویی از صدام
کتاب بازجویی از صدام حاصل بازجویی و تخلیۀ اطلاعاتی رئیسجمهور سابق عراق، صدام حسین، توسط جان نیکسون، مأمور اطلاعاتی آمریکا (سیا) است. نیکسون که تا پیش از حمله به عراق، کارشناس وضعیت عراق و خاورمیانه بوده است، پس از دستگیری صدام در یک پناهگاه زیرزمینی، مأمور تعیین هویت او شد. همچنین اولین بازجوییها از صدام نیز بر عهدهٔ نیکسون بود.
این کتاب مستند به گفته مؤلف آن، توانسته اطلاعات جدید و بسیار متفاوتی را دربارهٔ زندگی و نگاه صدام حسین، دیکتاتور مخلوع عراق، به دست دهد.
نیکسون در این کتاب، طبق توضیح روند بازجویی از صدام که آن را با اصطلاح «تخلیهٔ اطلاعاتی» نام میبرد دیدگاه و موضع سیاسی صدام نسبت به مردمش، کشورهای دیگر، اقوام و گروههای مذهبی و سیاسی کشورش را بیان و تحلیل میکند.
نیویورکتایمز درباره این کتاب نوشته است:
«بسیاری از خاطرهنویسیهایی که با موضوع سازمان سیا نوشته شده، محافظهکارانه و بهشدت سانسور شده هستند. اما این کتاب یک استثنا است.»
خواندن کتاب بازجویی از صدام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به اوضاع خاورمیانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بازجویی از صدام
«یک نقطۀ جذاب دیگر رستوران برگرکینگ بود. اینجا تنها محل در بغداد بود که در آن میتوانستی طعم وطن را بچشی. برگرکینگ در طلیعۀ موفقیتهای حمله به عراق، در ماه مارس شعبهای در فرودگاه باز کرده بود تا تقاضای مردان و زنان جوانِ در حال خدمت را که برای یک غذای مفصل پول میدادند برآورده سازد. طولی نکشید که شعبۀ بغداد برگرکینگ به شلوغترین شعبۀ آن در جهان تبدیل شد.
افسران سیا مانند سایر پرسنل دولتی، مأموریتهایی ویژه در فرودگاه انجام میدادند؛ آنها شجاعانه تلههای انفجاری کار گذاشتهشده (IED) را برای یک غذای مفصل و سیبزمینی سرخکرده به مبارزه میطلبیدند. روز ۱۲ دسامبر، پس از هفتهها وقتگذرانی آرام سازمانی، هوس برگر کردم. ولی وقتی که به برگرکینگ رسیدیم، به علت نبود غذا تعطیل شده بود. زندگی و جانمان را به خاطر غذایی حجیم به خطر انداخته بودیم اما حالا تعطیل بود!
در راه بازگشت، جادۀ فرودگاه به علت پیدا شدن تلهای انفجاری در نزدیکی آن بسته شده بود. من و رندی، راه خود را از جادۀ اصلی به سمت خیابانها کج کردیم که ما را وارد بخشهایی از بغداد میکرد که تا آنموقع به آنجا پا نگذاشته بودیم. نه بیسیم داشتیم و نه خودرومان زرهپوش بود، خیلی زود هم گم شدیم. ناگهان دیدیم که از وسط محلهای شیعهنشین سر درآوردهایم که نمازگزاران آن در حال خروج از مراسم نمازجمعه بودند. خیابان مملو از جمعیت بود. خودرو نسبتاً جدید ما وسط آنهمه خودروهای رنگارنگی که بدنههاشان با قطعات مختلف سرهمبندی شده بود گیر افتاد. جلیقههای ضدگلوله روی لباسهامان تابلو بود؛ بیگانگانی در میان دریایی از اعراب بودیم که تلفن همراه هم نداشتیم تا اگر اتفاقی افتاد تماس بگیریم. (یکی از تلفنهای همراه فعال پایگاه در اختیارم بود ولی آن را جا گذاشته بودم.) یک لحظه فکر کردم که ماشین را توی گودال بیندازیم و در رودخانۀ دجله شنا کنیم. ولی همانطورکه در حال رانندگی بودیم تابلوهایی را دیدم که نشان میداد در حال نزدیک شدن به منطقۀ سبز هستیم. هنگامی که سرانجام به مقر برگشتیم، اصلاً خوشحال نبودم که ارتش آمریکا را میبینم. اگر این قضیه شش ماه بعد رخ داده بود، معلوم نبود که شانس بیاوریم.
از اتومبیل که پیاده شدم به سمت دوستم، مایک، دویدم. او تحلیلگر آژانس امنیت ملی و مأمور به خدمت در سنتکام بود که در جلسات سلول همجوشی شرکت میکرد. مایک به منابع درون ارتش دسترسی داشت، چیزی که برای من ممکن نبود. او مطمئن شده بود که واحدهای ویژه، محمد ابراهیم عمرالموصلی را غروب روز قبل دستگیر کردهاند. محمد ابراهیم - که سرتیم محافظان صدام هنگام فرار او بود - خیلی زود و راحت اعتراف کرد. در ابتدا سعی کرد که بگوید از محل اختفای صدام هیچ اطلاعی ندارد اما جایزۀ بیستوپنج میلیون دلاری برای سر صدام ثابت کرد که این عامل قویتر از وفاداری شخصی است و خیلی زود واحدهای ویژه را به محل اختفای دیکتاتور سابق برد. (مشخص شد که صدام کمی پیش از سقوط رژیمش، بسیاری از محافظانش را عوض کرده بود. کار او عاقلانه بود، چون آژانسهای اطلاعاتی در سراسر جهان تیم امنیتی او را زیرنظر داشتند و تلاش میکردند راهی برای نفوذ به آن بیابند. صدام همیشه دربارۀ حفاظت از خود احتیاط به خرج میداد و معمولاً این مسئولیت را به دستیاران مطمئنش میسپرد که اغلب از نزدیکان خانوادگیاش بودند. او روی محافظان جدیدش حساب باز میکرد که تا موعد پیدا کردن راهی به منظور بازگشت به قدرت، از او محافظت کنند).»
حجم
۲۶۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
حجم
۲۶۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
نظرات کاربران
قطعا اگر قرار بود کتاب فقط بازجویی از صدام باشه در حد مقاله میشد نه کتاب بخصوص اینکه سی آی ای بهیچ وجه اجازه نمیده مطالب مهم اون بازجویی منتشر بشه و اینجا فقط بخش های کمی از اون نوشته
خیلی عجیبه طاقچه معمولا ندیدم نظر پاک کنه. اونم نظری که فقط توش گفتم چرا ناشر این مدلی پانویس های بی ربط و سبک اضافه کرده. در هر صورت ما طاقچه رو دوست داریم. ولی بازم تکرار میکنم که پانویسهای ناشر
برای خیلی از ما که همیشه صدامِ تکریتی رو بااون ریشِ آنکارد شده و یونیفرم نظامی و از قاب تلویزیون وفقط توی هفته ی دفاع مقدس دیدیم, دیدنِ چهره ی صدام بااون ریشهای بلند و دشداشه ی عربی و دیدنِ
این کتاب بقدری جذاب است که میشه یسره خوند. تحلیل نویسنده هم در مورد اشتباه آمریکا در حمله به عراق و خلع صدام بسیار جالبه. همینطور از زاویه جدیدی شخصیت صدام حسین رو بررسی میکنه .فقط ناشر یسری پاورقی بی
کتاب خوبی برای افزایش اطلاعاته پیشنهاد میکنم بخونید گویا سانسور داشته ولی بازم کتاب جذابیه
کتاب علاوه بر افزایش شناخت شما نسبت به عراق و روابط گروههاو جناحهای مختلف آن و همچنین صدام و روحیات او، اطلاعات خوبی درباره روشهای سازمان سیا و نحوه تصمیم گیری سیاستمداران امریکایی و نیز میزان تاثیر اطلاعات و تحلیل
پر از جزئیات به درد نخور و تکراری، اصلا چیزی که انتظار داشتم نبود، پر از سانسور و مخصوصا اخرای کتاب به شدت حوصله سر بر ، نویسنده بیشتر روی خودش و میز کارش و همکاراش تمرکز داشت تا روی
اسم کتاب به شدت مخصوصن برای ما ایرانیا غلط اندازه ..میشه گفت بازجویی از صدام نیست یا اگه هست خیلی کمه...بیشتر خاطرات خود بازجو و احساسات و مسائلی که خودش فکر میکنه و میبینه...
همونطور که نویسنده هم بار ها اشاره میکنه ، صدام در مورد مسائل مختلف که نویسنده حقیقت رو در باره اونها میدونسته دست به دروغ پردازی میزده پسلز صحبت های چنین دیکتاتور دروغ گویی که ممکنه حرف هاش همه دروغ
به نظرم اول کتاب بدل صدام رو که رایگان موجوده بخونید و از جنایات صدام آگاه بشید بعد این کتاب رو بخونید چون بیشتر تعریف میکنه و با دیده ی ستودن به شخصیت صدام نگاهذمیکنه درحالی که صدام یک جنایتکار