بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بازجویی از صدام | طاقچه
تصویر جلد کتاب بازجویی از صدام

بریده‌هایی از کتاب بازجویی از صدام

۳٫۵
(۹۳)
یونانیان باستان به این برداشت رسیده بودند که وقتی خدایان قصد مجازات کسی را داشته باشند، مهم‌ترین خواسته‌اش را بجا می‌آورند.
خالد
که هر تلاشی برای وارد کردن مذهب به حکومت و سیاست، موجب خواری مذهب شده و سیاست را تباه می‌کند، و حزب [بعث] این اصل را پیشۀ خود کرده بود».
احسان فتاحی
صدام حقیقتاً خود را سردمدار اعراب در برابر خطر ایران می‌دانست. به همین علت گفت، کل جهانْ عراقی‌ها را به عنوان «مردمانی بسیار شرافتمند» تحسین می‌کردند. او سپس نطق آتشین خود را علیه ایرانی‌ها از سر گرفت. «ایرانی‌ها مردمانی غیرقابل اعتمادند. همه را دروغگو می‌دانند. ابتدا یک چیزی می‌گویند و بعد خلاف آن رفتار می‌کنند. روحیۀ ایرانی این‌طوری است». بعد در آن جلسه اضافه کرد: «ایران به اسم اسلام همچنان به دنبال توسعه‌طلبی در جهان عرب است. آن‌ها فکر می‌کنند اگر زمانه اجازه می‌داد، رهبری آزادسازی قدس را به‌عهده می‌گرفتند. و فکر می‌کنند وقتی آن را به تصرف خود درآورند، می‌توانند امپراتوری اسلامی را تأسیس کنند
AliX
در آغاز روند بازجویی، فکر می‌کردم که صدام را می‌شناسم. ولی در هفته‌های بعد متوجه شدم که ایالات متحده به‌طور وسیع، هم دربارۀ شخص او و هم پیرامون نقشی که به عنوان دشمن قاطع جریان‌های رادیکال در دنیای اسلام، از جمله افراطی‌گری سنی ایفا کرده، دچار بدفهمی بوده است.
arash
صدام دوست نداشت کسانی در اطرافش باشند که از خودش باهوش‌تر به نظر می‌رسیدند، و درنتیجه افرادی زیادی را به خدمت گرفت که مهارت‌های پایینی داشتند.
usofzadeh.ir
«و تو باید حقیقت را بدانی و حقیقت تو را آزاد می‌کند»
arash
با صدام به نحوی شایسته رفتار شد- بسیار بهتر از رفتار خودش با دشمنان قدیمی‌اش. سه وعده در روز غذا می‌خورد. یک جلد قرآن و نسخه‌ای عربی از کنوانسیون ژنو به او داده شده بود. اجازه داشت تا براساس شعائر اسلام پنج وعده نماز روزانه‌اش را بجا بیاورد. برعکس، وقتی در سال ۱۹۹۹ اعضای یک هستۀ مبارزاتی شیعۀ مرتبط با ایران از سوی استخبارات صدام دستگیر و به ابوغریب منتقل شدند، سه روز در زندان بودند و سپس شکنجه شدند؛ شکنجه‌هایی که آن‌ها متحمل شدند در اینجا قابل وصف نیست. اما هرگز آن آدم‌های بیچاره‌ای را که در دستان اراذل و اوباش صدام، وحشت و دردی جانکاه تا سرحد مرگ را تحمل کرده بودند از یاد نبرده بودم.
ادریس
(هفته‌ها بعد، در جریان بازجویی رسمی از صدام، از او پرسیدیم آیا اصلاً از بدل استفاده می‌کرد. خندید و گفت «از کجا می‌دانید الان با یکی از آن‌ها حرف نمی‌زنید؟ شاید من بدل او باشم و خود صدام جایی قایم شده است». سپس سرش را عقب برد و از ته دل خندید. گفت: «نه، فقط یک صدام حسین وجود دارد!»)
Iman Totonchi
ولی نمی‌توانست نفرتش را از ایرانی‌ها پنهان کند.
ادریس
او مطمئن شده بود که واحدهای ویژه، محمد ابراهیم عمرالموصلی را غروب روز قبل دستگیر کرده‌اند. محمد ابراهیم - که سرتیم محافظان صدام هنگام فرار او بود - خیلی زود و راحت اعتراف کرد. در ابتدا سعی کرد که بگوید از محل اختفای صدام هیچ اطلاعی ندارد اما جایزۀ بیست‌وپنج میلیون دلاری برای سر صدام ثابت کرد که این عامل قوی‌تر از وفاداری شخصی است و خیلی زود واحدهای ویژه را به محل اختفای دیکتاتور سابق برد
Iman Totonchi
با نگاهی به گذشته، به نظر می‌رسد که تصورِ ماندن صدام در قدرت در مقایسه با وقایع تلخ و تلاش بی‌نتیجۀ زنان و مردان جوان نظامی و شجاع آمریکایی تقریباً آسایش بیشتری به همراه داشت، حتی اگر نخواهیم به سه تریلیون دلار هزینۀ این جنگ اشاره کنیم
Milad Abbaszadeh
کمی پس از آنکه بوش به ریاست‌جمهوری رسید، یک کارشناس ارشد تحلیلی به دفتر بیضی رفت تا کلاسی ویژه دربارۀ اسلام برای او ترتیب بدهد. وقتی در آنجا گفته شد که مبنای دوگانه‌بودن شیعه و سنی بر این اعتقاد متفاوت استوار است که چه کسی باید جانشین حقیقی محمد پیامبر می‌شد، رییس‌جمهوری پاسخ داد: «صبر کن. من خیال کردم شما می‌گویید که همۀ آن‌ها مسلمان هستند؟»
AliX
ناکامی بهار عربی در برخی موارد، پایداری رهبری اقتدارگرای «دولت متمرکز» عربی را نشان داد، و در بقیۀ موارد، هنگامی که خلاء قدرتْ جایگزین رهبری مقتدرانه شد، آشوب و هرج‌ومرج به پا کرد.
arash
در یکی از شب‌های نخست پس از ترک بغداد، سمیر اتومبیل را کنار خانه‌ای پارک می‌کند و صدام از او می‌خواهد که از صاحبخانه‌ها بپرسد آیا به او و مهمانانش برای آن شب جا می‌دهند؟ پیرزنی در را باز کرده، از پذیرش آن‌ها سر باز می‌زند. وقتی سمیر اشاره می‌کند که رییس‌جمهوری فقط یک جای خواب می‌خواهد، پیرزن سمیر را سرزنش می‌کند که او زمانی آمده است که برای مهمانی رفتن دیر است. به گفتۀ سمیر، صدام از این نکته‌سنجی زن خنده‌اش گرفته بود.
Firooz
صدام معتقد بود که تنها یک نفر باید حرف آخر را بزند و گفته بود، «باید این نکته را بدانید: عراقی‌ها همواره بر ضد شما توطئه می‌کنند- به‌ویژه شیعیان!»
علی اکبر
بلندپروازی مغرورانه‌اش برای ایفای نقش بازیگر اصلی، زمینه را برای ناکامی‌اش فراهم کرد.
usofzadeh.ir
درواقع، فقدان درک ما نقیضه‌ای جدی را در سیاست خارجی آمریکا نشان داد که ما را از زمان تأسیس کشورمان دچار مشکل کرده است. ایالات متحده معمولاً کورکورانه به تهدیدها واکنش نشان می‌دهد، چه در مواجهه با کمونیسم چه در رویارویی با یک پهلوان عرب، بدون آنکه در عمل مزیت‌های تعامل و واقع‌بینی را ارزیابی کند. به نظر می‌رسد رهبران ما قادر نیستند از زاویۀ دید رهبران خارجی، به‌ویژه اقتدارگرایان، قضایا را تجزیه و تحلیل کنند.
arash
بحث من این است که دولت آمریکا هرگز فکر نمی‌کرد که خاورمیانه بدون صدام چه وضعیتی پیدا خواهد کرد. مطمئناً همۀ ما داستان‌هایی وحشتناک به گوشمان خورده است- کشتن یکصد هزار شیعه در جنوب و تقریباً به همان اندازه از کردها در شمال پس از جنگ خلیج [فارس]، استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه عراقی‌هایی که آن‌ها را تهدید سیاسی می‌دانست و سلاخی در جنگ ایران و عراق، ولی ما هرگز این اقدام‌های خونریزانه را با نقش خیلی مهم او در منطقه تلفیق نکردیم. زمانی متوجه این موضوع شدیم که او دیگر رفته بود.
arash
به اعتقاد صدام، این وضعیت هیچ نتیجه‌ای به بار نخواهد آورد جز ایجاد مشکل: «من همان سال‌ها، از ۱۹۷۷، یقین پیدا کرده بودم- و دربارۀ آن هم نوشته‌ام- که هر تلاشی برای وارد کردن مذهب به حکومت و سیاست، موجب خواری مذهب شده و سیاست را تباه می‌کند، و حزب [بعث] این اصل را پیشۀ خود کرده بود»
arash
هر دو خود را مردانی بزرگی فرض می‌کردند و به نظرشان تاریخ نیز دربارۀ آن‌ها این‌گونه قضاوت می‌کرد. هر دو پیش من اعتراف کردند که «بازیگران غریزی» هستند؛ سیاستمدارانی که به غریزه‌شان بیش از دانش‌شان تکیه دارند. هر دو در سال‌های حضور در قدرت، از جهان واقعی منزوی شده بودند. درحالی‌که بغداد در حال سقوط بود، صدام داشت نسخۀ نهایی رمانش را برای انتشار آماده می‌کرد. بوش نیز در مصاحبه‌ای که پیش از ترک کاخ سفید انجام داد، گفت که از بودن در حباب لذت می‌برد – زندگی‌ای پیله‌مانند در کاخ سفید که ساکن آن را از دنیای بیرون منفک می‌کند. هر دو ریسک‌پذیر بودند؛
arash
من نقش بسیار کوچکی در فاجعۀ بسیار بزرگ سیاست خارجی آمریکا بازی کرده‌ام: جنگ عراق. من و همکارانم در سیا، کارمان را با تأسفی عمیق به پایان رساندیم؛ برای آنچه بر سر تصویر آمریکا در جهان آمده بود؛ برای مردان و زنانی که در آن جنگ کشته شده یا با نقص عضو و ناراحتی روحی به کشور بازگشته بودند؛ و برای درد و رنجی که ایالات متحده به مردم عراق تحمیل کرده بود
arash
صدام تصویر رهبری کاملاً نترس را از خود به نمایش گذاشته بود، ولی در عین غافلگیری‌ام، به من گفت که نگران ظهور افراطی‌گری در کشورش بوده است.
علی اکبر
صدام به دلیل عزم و ارادۀ کامل، تیزهوشی سیاسی و اهرم نه‌چندان بی‌اهمیتِ خدعه و فریبکاری به بالاترین مدارج قدرت در عراق رسید.
Amir Mousawi
در عالم واقع، صدام فقط با ارعاب حکومت نمی‌کرد. او ستایشگران بسیاری داشت و می‌توانست حمایت سنی‌های بانفوذ و حتی برخی از شیعیان و کردها را جلب کند. او مردم سرزمینش را خیلی بهتر از ما - که می‌شناختیم یا می‌توانستیم بشناسیم - می‌شناخت.
AliX
درواقع، تشکیلات حکومت شیعه در بغداد، فارغ از درست یا غلط بودن آن، نگرانی‌ها را بابت تشکیل یک «هلال شیعی» که روزی بتواند کل منطقه را به زیر سلطۀ خود بیاورد و پادشاهی‌های سنی را تهدید کند برانگیخته است.
arash
صدام گفت که محمدباقر صدر با خمینی تماس مخفی داشت، استخبارات هم مکالمه‌های آن‌ها را شنود کرده بود، و [آن‌ها] برنامه داشتند که در عراق انقلاب اسلامی راه بیندازند. او اظهار داشت که به صدر گفته بود مشکلی برای امور مذهبی‌اش ندارد ولی باید پایش را از سیاست بیرون بکشد. هنگامی که صدر از این کار امتناع کرد، صدام او را (همراه با خواهرش، بنت‌الهدی) به اتهام فعالیت‌های خائنانه دستگیر و اعدام کرد.
ادریس
صدام به مقایسه میان جنگ عراق با جنگ داخلی آمریکا پرداخت، با این توضیح که دلیل شکست جنوب از شمال این بود که جنوبی‌ها برای جنگ ناچار بودند به ارتفاعات بروند. متوجه منظورش نشدم و از او خواستم که واضح‌تر حرف بزند. او به نقشه‌ای اشاره کرد و گفت، چون جنوب در پایین شمال قرار دارد، این یعنی اینکه جنوبی‌ها همیشه ناچار به جنگ با دشمن در جایی بودند که درواقع بالای سرشان بود.
usofzadeh.ir
همین که مردم درد را فراموش می‌کنند، ایالات متحده پرونده‌ای از نسیان دربارۀ زندگی و سرمایۀ هدر رفته در یک منازعۀ نظامی آماده می‌کند.
usofzadeh.ir
همان‌طورکه در جریان بازجویی‌ها به من گفت، «به آن‌ها گفتم که اگر می‌خواهند آداب و رسوم مذهبی خود را بجا بیاورند، مشکلی با آن ندارم. اما آن‌ها نمی‌توانند عمامه را وارد سیاست کنند. اجازۀ این کار را نمی‌دهم.»
محمد
صدام به دلیل عزم و ارادۀ کامل، تیزهوشی سیاسی و اهرم نه‌چندان بی‌اهمیتِ خدعه و فریبکاری به بالاترین مدارج قدرت در عراق رسید. به‌رغم این، او در برخی جنبه‌ها آدمی بی‌اطلاع، دست‌پروردۀ دوران فقر جوانی و فاقد تحصیلات رسمی بود. او صدها هزار نفر از مردمش را کشت و جنگی را علیه ایران شروع کرد که جان هفتصد هزار نفر را گرفت که یکصد هزار نفر از آن‌ها غیرنظامی بودند. او بدون هیچ دغدغه‌ای از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد و لایق عنوان «قصاب بغداد» بود. با وجود این، پیچیده‌تر از آن بود که در ظاهر نشان می‌داد. مهم است بدانیم که این آدم کیست و چه انگیزه‌هایی داشته است. مطمئناً افرادی شبیه او را دوباره در این منطقه از جهان خواهیم دید.
AliX

حجم

۲۶۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۳ صفحه

حجم

۲۶۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۳ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۷۰%
تومان