کتاب دوست باهوش من
معرفی کتاب دوست باهوش من
کتاب دوست باهوش من داستان بلندی از النا فرانته یکی از محبوبترین نویسندگان ایتالیا است. فرانته نام مستعار این نویسنده است. این کتاب با ترجمهٔ سودابه قیصری منتشر شده است.
دوست باهوش من اولین کتاب از مجموعهٔ چهارگانه ناپلی النا فرانته است. فرانته در این چهار کتاب از ناپل و تغییرات و حال و هوای آن در کنار ماجراها و روابط انسانی به تصویر کشیده است.
درباره کتاب دوست باهوش من
النا فرانته نویسنده مشهوری در دنیاست. موفقیت چشمگیر «دوست باهوش من» در صنعت نشر، رویدادی بیهمتا محسوب میشود و غیرممکن میتوان آن را در ادبیات داستانی معاصر ایتالیا نادیده گرفت.
لیلا و لنو دوستان صمیمیای هستند که از سالهای کودکی و دوران مدرسه باهم دوست بودند. بعد از جنگ جهانی دوم شرایط تحصیل این ۲ نوجوان در ایتالیا بسیار تغییر میکند و لیلا مدرسه را رها میکند تا در مغازه کفاشی خانوادگیشان کار کند. لنو درسخواندن را ادامه میدهد و با حمایت معلمش موفق میشود. رابطه این ۲ دوست تا میانسالی در این کتاب دنبال میشود. اما این دوستی با چالش بحران هویت درگیر اتفاقات سختی میشود.
خواندن کتاب دوست باهوش من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره النا فرانته
رسانهها النا فرانته را فردی منزوی توصیف کردهاند چون تا کنون نه حاضر به گفتگوی رودررو شده و نه تصویری از خود منتشر کرده است. درباره او همینقدر میدانیم که در سال ۱۹۴۳ در ایتالیا به دنیا آمده است و همین ندانستهها است که او را محبوب کرده است. او در گفتوگویی ایمیلی دربارهٔ خودش گفته است هویتش را پنهان میکند که از نگرانیهای شهرت در امان باشد و داستانهایش استقلال و هویت خود را بیشازپیش نشان دهند. فرانته با تصویر صادقانه خشونت عشق و اعتماد جاری در زندگی ثابت میکند از مهمترین داستاننویسان معاصر ایتالیاست.
نوشتههای این نویسنده از نظر درونی و نزدیکی به دنیای خصوصی آدمها بسیار نیرومند عمل کردهاند، گویی نویسنده از دریچه لنزی، ذهن ما را میبیند.
بخشی از کتاب دوست باهوش من
«اسم مادر رینو، رافائلا چرولو بود، ولی همه لینا صدایش میکردند. اما من، هرگز نه اولین اسم را استفاده کردم و نه دومی را. برای من، بیش از شصت سال، او همیشه لیلا بوده است. اگر یک بار و ناگهانی او را لینا یا رافائلا صدا میکردم، فکر میکردم دوستیمان تمام شده است.
حداقل سه دهه از زمانی که به من گفت میخواهد بدون هیچ ردی گم و گور شود، میگذرد و من تنها کسیام که میدانم منظورش چیست. او هرگز به پرواز، تغییر هویت یا رؤیای زندگی در هر جای دیگری فکر هم نمیکرد و با این تصور که رینو با جسدش چه میکند و مجبور میشود تمام جزئیات تدفین را انجام دهد، از خودکشی هم منصرف میشد.
هدف لیلا چیز متفاوتی بود: او میخواست ناپدید شود. میخواست هر سلول بدنش گم و گور شود و هیچ چیزی از او پیدا نشود و از آنجا که او را خوب میشناسم یا حداقل فکر میکنم میشناسم، خوشحالم که راهی برای غیب شدن پیدا کرده است که حتا یک تار مو هم، هیچجایی در دنیا از او وجود نداشته باشد.
روزها گذشت، ایمیلم را چک کردم، صندوق پُست را هم نگاه کردم، اما هیچ خبری نبود. معمولاً برایش نامه مینوشتم و او تقریباً هیچوقت پاسخ نمیداد؛ عادتش بود. تلفن را ترجیح میداد یا وقتی به ناپل میرفتم تا صبح با هم حرف میزدیم.
دراور را باز کردم، داخل جعبههای فلزی را که توی آنها همه جور وسایل نگه میداشتم به دقت گشتم. چیز زیادی توی آنها نبود. خیلی چیزها را دور ریخته بودم به ویژه هر چیز مرتبط با لیلا را و خودش هم میدانست.
متوجه شدم که هیچ چیزی از او ندارم، حتا یک عکس، یادداشت یا یادگاری کوچک. شگفتزده شدم. امکان دارد که در تمام آن سالها، هیچ چیز از خودش پیش من نگذاشته باشد یا بدتر، من نمیخواستم که چیزی از او در خانه داشته باشم؟ دومی درست است.
این بار من به رینو تلفن کردم؛ برخلاف میلم این کار را کردم. او، نه به تلفن خانه جواب داد و نه به موبایلش. غروب، زمانی که فکر میکرد وقت مناسبی است، تلفن کرد و با لحنی که در مخاطب احساس همدردی و دلسوزی ایجاد میکند، صحبت کرد.
«خبر جدیدی داری؟»
«هیچی.»
از این شاخه به آن شاخه میپرید. میخواست به تلویزیون برود، به برنامهای که دنبال آدمهای گمشده میگردند، و درخواست بدهد. از مادرش بخواهد که او را برای همه چیز ببخشد؛ التماس کند که برگردد.
با صبوری گوش کردم، سپس پرسیدم: «توی کُمدش رو گشتی؟»»
حجم
۳۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۱۸ صفحه
حجم
۳۵۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۱۸ صفحه
نظرات کاربران
این مجموعه ۴ جلد هست که این کتاب اولین جلدش هست شخصیت پردازیش عالیه من هر ۴ جلد رو خوندم و خیلی لذت بردم
بی صبرانه منتظرم اخر هفته کنکورمو بدم این کتابو شروع کنم . برامدعا کنید 🙏😅😅
سبک نوشتاری این کتاب واقعا زیبا و گیراست.به نظر من بسیار قوی مسائل رو توصیف کرده و اگر نمیدونستید این کتاب چهار جلد داره:جلد دوم داستان یک اسم جدید.جلد سوم آنان که میروند آنان که می مانند.جلد چهارم داستان کودک
عاشق پایان داستان شدم! با یک شیوه مرموز و جدید کتاب را تمام کرد و بقیه اش را به عهده تخیل خواننده گذاشت. همون چند خط آخر توضیح کاملی بر این بود که چه اتفاقی میفته، نیازی به توضیح بیشتر
. خواندن این رمان آرامشبخش است چرا که در زندگی واقعی نیز این اتفاقات روی میدهد. افرادی که حقیقتا برای ما اهمیت دارند، افرادی هستند که میگذاریم دلمان را بشکنند، بیوقفه ما را زیر سوال ببرند، عقدههای روحی را در
مگه میشه فقط یک گزینه ی پوچ تو گردونه باشه هر روز همون به من بیفته؟ کسی هست که هر روز ۸ هزار تومن بهش افتاده باشه؟ مگه داریم مگه میشه؟!!!!!!
قبل از هر چیز ترجمه عالی بود. ازون کتابایی که واقعا نمیتونی بذاری زمین ،چقد خوب روابط انسانی،احساسات بخصوص احساسات دخترانه رو به تصویر کشیده، تاثیر متقابل رفتارها و افکار و حرفهای انسانها بهم، چقدر پاراگراف ؛عوام میدونی کیه؟؛ قشنگ بود،
برای آشنایی با ادبیات داستانی ایتالیا نثر برگزیده ای بود و لذت بردم
کتاب جالبیه اخیراً سریالی بر اساس همین کتاب و با همین نام توسط شبکه Netflix پخش شده.
این کتاب به معنی واقعی شاهکاره.داستان پردازی فوق العاده،انتقال احساسات بی نقص،پرکشش و میخ کوب کننده و خلاصه هرچه تعریف کنم نمیتونم حق مطلب رو ادا کنم.. بهترین ویژگی کتاب اینه که همه شخصیت ها خاکستری هستن و بسیاااار به واقعیت