کتاب هویت
معرفی کتاب هویت
«هویت» اثر میلان کوندرا (-۱۹۲۹) رمانی فلسفی و معناگرا است که ماجرای زن و شوهری به نام شانتال و ژان مارک را روایت میکند. این زن و شوهر یکدیگر را دوست دارند، شریک زندگی یکدیگرند و جهانی را که نمیپسندند تنها در پرتو عشق خویش تاب میآورند.
شانتال به واقع یگانه پیوند عاطفی ژان مارک با جهان است، هیچ کس به جز شانتال نمیتواند او را از حالت بیاعتنایی برهاند و تنها با واسطه او و به خاطر اوست که به جهان مینگرد. شانتال نیز، از نخستین لحظه دیدار، شیفته ژان مارک شده است. درونمایه محوری و مضمون فکری و اساسی کتاب هویت، نوعی تقلای ذهنی و تقابل کم و بیش فلسفی با ناپایداری هستی و زندگی است. رمان هویت نسبت به دیگر آثار کوندرا پیچیدگیهای کمتری دارد و به همان نسبت شخصیتها هم کمتر هستند. این داستان، روایتی فلسفی است از سوء تفاهمهایی که ریشه در عدم شناخت دقیق انسانها از یکدیگر دارد و میتواند بزرگترین عشقها را به سادگی ببلعد و ویران کند. جدایی و غربتی که در هر حال ما را در بر گرفته و مانع وحدت روح انسانیست و صداقت محض، بال رهایی از این تنهاییست. «هویت» میلان کوندرا داستانی اندیشهمحور است و به همین دلیل لزوماً بهتر است با تأنی و بدون شتابزدگی خوانده و حتی بازخوانی شود.
بریده ای از داستان:
شانتال با خود فکر میکند: مردها از خودشان پاپا ساختهاند. آنها پدر نیستند، فقط پاپا اسمی هستند، یعنی پدرانیاند که اقتدار یک پدر را ندارند. شانتال تصوّر میکند که لاس زدن با یک پاپا را امتحان کند، پاپایی که کالسکهای را به جلو هل میدهد و یک بچه داخل آن کالسکه است و دو بچهی دیگر را در پشت و روی کولش حمل میکند. شانتال لحظهای را که همسر آن مرد در مقابل ویترین مغازهای توقف میکند غنیمت میشمارد و با زمزمهی خود، شوهر آن زن را به سوی خودش دعوت میکند. آن مرد چه خواهد کرد؟ آیا مردی که به یک درخت برای کودکان تبدیل شده هنوز هم میتواند برگردد و به یک زن ناشناس و غریبه نگاه کند؟
حجم
۱۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۴۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
یک لالایی برای روح ، خیییییلی لطیف و روح نوازه ، خوب بود ،،،،با ترجمه نشر قطره خوندم
کتاب بارهستی از این نویسنده خوندم خیلی ساده نیست بعضی قسمت ها خیلی بحث سنگین میشه .برخلاف این همه تعریف که از کوندرا شده اما من با سبکش نتونستم ارتباط برقرار کنم.
اه... چرا کتاب بار هستی رو نمیذارید!!!
اول داستان خوب بود بعدش با چکش سانسور افتادن به جونش نفهمیدم ...گیج شدم...از یه جایی از واقعیت محض پرید به خواب وخیال...
ی رمان خاصی هست و با اینکه هیجان نداره در کل اما من اصلا از خوندنش خسته نشدم و ی روزه خوندمش. شاید خیلیا حوصله نکنن بخونن. ترجمه هم در کل خوبه اما نگارش واژه ها گاها مشکل داره. البته
کتاب رو با دو ترجمه متفاوت در طاقچه و همزمان خواندم. و برایم جالب بود که ترجمه چقدر در فهم روند داستان تاثیرگذار هست. سطح کتاب با توجه به کتاب دیگری که از این نویسنده خواندم، بار هستی، متوسط بود.
از میلان کوندرا باید بار هستی رو خوند که کتاب فوق العادیه
این کتابو قبلا خوندم و از اون موقع برام سواله که چرا میگن کوندرا خیلی خفنه!
از این نویسنده بار هستی خوندم و خیییلی دوسش داشتم.این یکی رو به اندازه اون نه اما ... نمیدونم.شاید اونجوری که باید، درکش نکردم کتاب داستان پردازی خاصی نداره و بیشتر حول افکار و نظرات نویسنده می چرخه و بیشتر وارد لایه
همه آثار کوندرا خوب هستند و واقعا انتخاب دشوار است ولی به هر حال این رمان بسیار زیبا و جذاب بود . معلوم نیست جای این گونه نویسندگان را چه کسی پر خواهد کرد ؟