
کتاب قصر قند
معرفی کتاب قصر قند
کتاب قصر قند نوشته بیتا قلندر و اثری است که نشر چشمه آن را در مجموعهی کتابهای قفسه بنفش و در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ منتشر کرده است. این داستان بلند (نوولا) که در باب زندگی مردمان بلوچستان است، روایتی از خانوادهها و آدمهایی را به تصویر میکشد که در دل کویر و در مواجهه با بلایای طبیعی، فقر، مهاجرت و سنتهای ریشهدار روزگار میگذرانند. داستان در بستر سیلی ویرانگر شکل میگیرد و شخصیتهایی چون حمیرا، خدابخش، ناهید و دیگر اعضای خانواده و اهالی روستا را درگیر چالشهای گوناگون میکند. این داستان با تصویرسازیهای بومی، به لایههای مختلف زندگی، روابط خانوادگی، باورها و مصائب مردم منطقه پرداخته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قصر قند اثر بیتا قلندر
کتاب قصر قند به قلم بیتا قلندر داستان بلندی است در باب زندگی در بلوچستان؛ جایی که طبیعت و سرنوشت در آن همواره در کشاکش هستند. داستان با وقوع سیلی بیسابقه آغاز میشود؛ حادثهای که خانهها و داراییها را میبرد و نیز بنیان خانوادهها و امیدهایشان را به چالش میکشد. شخصیتهای اصلی داستان بلند حاضر ازجمله حمیرا، خدابخش، ناهید و عثمان هر یک با دغدغهها و آرزوهای خود درگیر هستند. این شخصیتها میکوشند در دل بحران راهی برای بقا و حفظ کرامت خود بیابند. ساختار کتاب حاضر مبتنیبر روایتهای پیوسته و گاه موازی است که از زاویهی دید شخصیتهای مختلف، تجربههای زیسته و باورهای بومی را بازتاب داده است. در این میان سنتها، باورهای مذهبی، نقش زنان و مناسبات خانوادگی و قبیلهای در کنار فقر و مهاجرت بهعنوان محورهای اصلی داستان مطرح شده است. داستان قصر قند فضای روستا، روابط میان آدمها و تأثیر بلایای طبیعی بر زندگیشان را ترسیم کرده است. بیتا قلندر در این کتاب نهتنها به روایت فاجعهای طبیعی، بلکه به واکاوی لایههای پنهان جامعهای میپردازد که در آن، امید و ناامیدی، عشق و رنج و سنت و تغییر در هم تنیدهاند.
قَصرقَند (به زبان بلوچی: کَسِرکَند) از شهرهای استان سیستانوبلوچستان در ایران و مرکز شهرستان قصرقند است که به شهر انبههای انبوه شهرت دارد. این شهر از دو بخش یا شهرک جداگانه با نامهای قصرقند و کورسَر تشکیل شده است. قصرقند در جنوب استان واقع شده و با برخورداری از بیش از ۴۴۰ جاذبهی طبیعی، تاریخی و فرهنگی، ازجمله سنگنگارهها، قنوات، رودهای پرآب، نخلستانها، شالیزارها و انواع میوههای چهارفصل و استوایی، یکی از مناطق شگفتانگیز و جذاب برای گردشگران بهویژه مسافران نوروزی به شمار میآید.
خلاصه داستان قصر قند
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با بارانی سیلآسا آغاز میشود که پس از سالها خشکسالی، روستای سیتل را در خود میگیرد و زندگی اهالی را دگرگون میکند. خانهها ویران میشوند، دامها در آب گرفتار میمانند و خانوادهها ناچار به ترک خانه و پناهبردن به شهر یا چادرهای امدادی میشوند. حمیرا، زنی میانسال، در تلاش است خانوادهاش را از این بحران عبور دهد. او با همسرش (خدابخش)، دخترش (ناهید) و پسرش (عثمان) با مصیبتهای سیل و پیامدهای آن دستوپنجه نرم میکنند. عثمان بهدلیل درگیرشدن با قاچاق مواد و گرفتارشدن در ماجرایی خطرناک فراری میشود و خانواده برای نجات او ناچار به گروگذاشتن طلاها و دستوپنجه نرمکردن با آدمهای محلی میشود. ناهید در آستانهی ازدواج با بحرانهای عاطفی و اجتماعی روبهرو است و خدابخش، مردی که عمرش را به کندن چاه و تلاش برای بقا گذرانده، حالا با ویرانی خانه و بیپناهی خانوادهاش مواجه است. داستان در کنار شرح مصائب طبیعی به روابط پیچیدهی خانوادگی، سنتهای قبیلهای، نقش زنان و مردان و امیدها و ناامیدیهای مردم بلوچ میپردازد. خاطرات، رؤیاها و باورهای بومی در این اثر همچون قندهایی که در آب سیل حل میشوند، در دل روایت جاری هستند و سرنوشت شخصیتها را رقم میزنند.
چرا باید کتاب قصر قند را بخوانیم؟
داستان بند قصر قند با روایت زندگی مردمان بلوچ در بستر حادثهای طبیعی، تصویری زنده و ملموس از فرهنگ، سنتها و چالشهای اجتماعی منطقه ارائه میدهد. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون مهاجرت، فقر، نقش زنان، و تأثیر بلایای طبیعی بر زندگی روزمره، فرصتی برای شناخت لایههای پنهان جامعهای فراهم میکند که کمتر در ادبیات معاصر به آن پرداخته شده است. روایت چندصدایی و جزئینگرانهی کتاب، امکان همدلی با شخصیتها و درک عمیقتر شرایط زیستی و روانی آنها را فراهم میکند. همچنین زبان و تصویرسازیهای بومی اثر، تجربهای متفاوت و غنی از خواندن داستانی ایرانی را رقم میزند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن کتاب قصر قند به علاقهمندان ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان بلند (نوولا)، داستانهایی با درونمایههای اجتماعی و بومی و روایتهایی دربارهی زندگی در مناطق محروم پیشنهاد میشود. همچنین این اثر به کسانی که دغدغهی شناخت فرهنگ و سنتهای بلوچستان، مهاجرت، نقش زنان در جوامع سنتی و تأثیر بلایای طبیعی بر زندگی انسانها را دارند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب قصر قند
«حمیرا در را با هراس هل داد و در لحظهٔ ورود چشمش به بَچُکی خورد که روی صندلی آهنی ناراحتی نشسته بود و پاهایش را تاب میداد و ردِ اشکهای چند دقیقه پیش روی صورت مثل برفْ سفیدش بود، اما دیده نمیشد. صدای سوت بادی که میخواست از پنجرههای کوچک تو بزند در گوشش میپیچید. حالا کل نیمتنهٔ نهچندان درشت استوار از پشت میز پیدا شده بود. استوار به سن بازنشستگی نزدیک بود و آنقدر بیتفاوت سیگار میکشید و از پنجره بیرون را میپایید که انگار زنِ لرزانِ تازهوارد را نمیبیند. رسول هنوز از آستانهٔ در تو نرفته بود و انگار قصدش را هم نداشت. انگشتش را در گوش میچرخاند و صدای دریا میشنید. جز حمیرا، بچه و استوارِ نیمهپیدا، یک نفر دیگر هم در اتاق بود که درازبهدراز روی زمین خوابانده بودندش و، مثل شهدا، یک پرچم که انگار تنها پارچهٔ دمدست بوده رویش کشیده بودند. پیدا بود مردی تنومند بوده با هیکلی درشت. اما چهرهاش پوشیده بود. خونی که از سینهاش جوشیده بود جایی بالاتر از کلمهٔ «اللهِ» روی پرچم را رنگ زده بود. حمیرا به هیچچیز شک نکرد، یا نمیخواست که شک کند. پس از کنار جنازه عبور کرد و رفت سمت استوار.
«به من گفتن بَچُکم ایجان. هنوز نیاوردهنش؟»»
حجم
۱۲۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۱۲۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه