
کتاب کوزت های دهه شصت
معرفی کتاب کوزت های دهه شصت
کتاب الکترونیکی «کوزتهای دهه شصت» نوشتهٔ «مریم ابراهیمی» و با ویراستاری «فریبا نوائی» (گروه متنوک) توسط نشر معارف منتشر شده است. این اثر مجموعهای از روایتها و خاطرات طنزآمیز و گاه تلخ از زندگی دختران و خانوادههای ایرانی در دهه ۶۰ را به تصویر میکشد. نویسنده با نگاهی جزئینگر و صمیمی، به فرازونشیبهای زندگی روزمره، روابط خانوادگی، خاطرات مدرسه، صفهای طولانی، و دغدغههای نسل خود میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کوزت های دهه شصت
«کوزتهای دهه شصت» اثری در قالب ناداستان و خاطرهنویسی است که با محوریت زندگی خانوادگی و اجتماعی دختران دهه ۶۰ ایران نوشته شده است. «مریم ابراهیمی» در این کتاب، با بهرهگیری از روایتهای کوتاه و اپیزودیک، تصویری از زیست روزمره، چالشها و شادیهای نسل خود ارائه داده است. ساختار کتاب بر پایهٔ خاطرات پراکنده و روایتهای طنزآمیز استوار است؛ هر فصل یا بخش، به ماجرایی مستقل اما مرتبط با فضای کلی خانواده و جامعهٔ آن دوران میپردازد. نویسنده با زبانی نزدیک به گفتوگوهای خانوادگی، تجربههای مشترک نسلی را بازگو میکند؛ از صفهای نانوایی و کوپن گرفته تا خاطرات مدرسه، روابط خواهر و برادری، و دغدغههای مادرانه. این کتاب نهتنها بازتابی از فرهنگ و سبک زندگی دهه ۶۰ است، بلکه بهنوعی آیینهای برای مقایسهٔ نسلها و تغییرات اجتماعی در ایران معاصر بهشمار میآید. «کوزتهای دهه شصت» با رویکردی خاطرهمحور، تلاش کرده است تا حس نوستالژی و تجربههای مشترک را برای مخاطبان زنده کند.
خلاصه داستان کوزت های دهه شصت
کتاب «کوزتهای دهه شصت» مجموعهای از روایتهای کوتاه و طنزآمیز دربارهٔ زندگی یک خانوادهٔ ایرانی در دهه ۶۰ است. نویسنده، با محوریت شخصیتهای خانواده و بهویژه دختران، به بازگویی خاطراتی از دوران کودکی، نوجوانی و بزرگسالی میپردازد. روایتها اغلب حول محور اتفاقات روزمره، روابط میان اعضای خانواده، چالشهای تربیتی، و تفاوتهای نسلی شکل گرفتهاند. در این کتاب، خواننده با صحنههایی از صفهای طولانی نانوایی، خرید کوپن، خاطرات مدرسه، شیطنتهای کودکی، و ماجراهای خواهر و برادری روبهرو میشود. نویسنده با نگاهی انتقادی و طنز، به مقایسهٔ نسل دهه ۶۰ با نسلهای جدیدتر میپردازد و تفاوتهای رفتاری، دغدغهها و سبک زندگی را به تصویر میکشد. روایتها گاه با حسرت و گاه با شوخطبعی همراهاند و تجربههایی مانند امتحان کنکور، خاطرات شب یلدا، یا حتی بیماری و صف داروخانه را بهگونهای بازگو میکنند که همدلی و لبخند مخاطب را برمیانگیزد. در کنار روایتهای خانوادگی، نویسنده به موضوعات اجتماعی و فرهنگی آن دوران نیز اشاره دارد؛ از محدودیتها و امکانات گرفته تا روابط همسایگی و نقش مادران در مدیریت خانه. کتاب، تصویری از زندگی جمعی و فردی در دهه ۶۰ ارائه میدهد و با بازگویی خاطرات، به نوعی تاریخ شفاهی غیررسمی از آن دوران بدل میشود.
چرا باید کتاب کوزت های دهه شصت را بخوانیم؟
این کتاب با روایت خاطرات و تجربههای زیستهٔ یک نسل، فرصتی فراهم میکند تا خواننده با فضای اجتماعی و خانوادگی دهه ۶۰ ایران آشنا شود. «کوزتهای دهه شصت» با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، روابط میان اعضای خانواده، و دغدغههای نسل گذشته، امکان مقایسهٔ ملموس میان نسلها را فراهم میآورد. طنز و نگاه انتقادی نویسنده به مسائل تربیتی، اجتماعی و فرهنگی، خواندن این کتاب را به تجربهای سرگرمکننده و درعینحال تأملبرانگیز تبدیل کرده است. همچنین، برای کسانی که به دنبال بازخوانی خاطرات جمعی یا شناخت بهتر سبک زندگی دهه ۶۰ هستند، این کتاب منبعی ارزشمند بهشمار میآید.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان خاطرهنویسی، روایتهای خانوادگی و اجتماعی، و کسانی که دغدغهٔ شناخت فرهنگ و سبک زندگی دهه ۶۰ ایران را دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای افرادی که به دنبال مقایسهٔ نسلها یا تجربههای مشترک خانوادگی هستند، «کوزتهای دهه شصت» انتخاب مناسبی است.
بخشی از کتاب کوزت های دهه شصت
«من نه شیطائم و نه راندهشده از درگاه امی، اما تازگیها به طرز وحشتناکی اهل مقایسه نسل سوختهُ خودم با این نسل سرتق، اعجوبه و صدالبته حاضرجواب دههنودیها شدهام. اگر در زمان من ترکة انار خطکش جویی. اد خیرةُ طولانی. دم دفتره پای عفد یک پا بالا دو دست هوا؛ احضار پدر و مادر به مد رسه، ننه سرما، آقادزده یی ۳۶۰ درحد گوش، چیزی در حد عذاب قوم لوط و مود و هود و نوح بود. در عوض، این دههنودیها چنان شجاع و جسورند که همه گزینههای زورگویی و قلدری برایشان روی میز است وله تریی عیشناسند و نه کلبيد، اصلا تشان خاص انست، خیر سرم میخواستم نماز مخوانم، آنهم نه چهار رکعت که دو رکعت ناقابل. مثلاً مسافرم و نمازم شکسته است. آمدهايم شمال خان مادر بهروز. دو سه روز است کیا گیر داده باید بروع دریاء نه برای اینکه بنشینم و از آر(مش دریا و موج و شن و صدف و ساحل لذت ببری. کل ما را خورده که بروع شثا: آنهم وسط دریا. طرح و نقشه داده که بنشینیم توی قایق. آقای رانندةٌ قایق ما را ببرد آن وسط مسطها و بعد آقا کیا را با تیووب پرت کنیم توی آب. او هم شناکنان تا ساحل دنبال قایق بیاید. من تصورش را میکن، چنان رعب و وحشت وجودم را میگیرد که خروج روح از نوک انگشتان پا تا زیر گلوع را احساس میکنم. جوری توصیف میکند که انگار هم اجداد پدری و مادریاش از مدالآوران طلای الپیک بودهاند و در رشتة شنا استخوان ترکاندهاند. گفت: «اصلاً حرفش و هم نزن که بد عصبانی میشم».
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه