
کتاب جنگل جادو
معرفی کتاب جنگل جادو
کتاب جنگل جادو نوشتهی کتایون الهیاری داستانی کودکانه و ماجراجویانه است که با تصویرگری خاطمه عباسزاده و ویرایش سحر قربانی منتشر شده است. این کتاب با محوریت دوستی، شجاعت و اهمیت همکاری، ماجرای گروهی از کودکان روستایی را روایت میکند که در جستوجوی هدیهای برای مادران خود، وارد جنگلی اسرارآمیز میشوند. فضای داستان سرشار از عناصر خیالانگیز و جادویی است و شخصیتهای آن هرکدام ویژگیهای منحصربهفردی دارند که در روند ماجرا نقش مهمی ایفا میکنند. انتشارات متخصصان این اثر را بهصورت الکترونیکی منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب جنگل جادو
جنگل جادو اثری از کتایون الهیاری است که در قالب داستانی کودکانه، ماجرای گروهی از بچههای روستایی را به تصویر کشیده است. داستان در روستایی زیبا آغاز میشود و شخصیتهای اصلی آن، امید، پری، اشکان و گلی، هرکدام با ویژگیهای خاص خود، وارد ماجرایی پر از رمز و راز میشوند. هدف آنها پیداکردن هدیهای متفاوت برای روز مادر است؛ اما این جستوجو آنها را به دل جنگلی جادویی میکشاند که پر از شگفتیها و خطرات است. ساختار کتاب بر پایهی روایت خطی و ماجراجویی گروهی شکل گرفته و با عناصر جادویی، موجودات عجیب و اتفاقات غیرمنتظره، فضای داستان را پرکشش و هیجانانگیز کرده است. الهیاری در این کتاب، علاوهبر سرگرمکردن مخاطب، پیامهایی دربارهی دوستی، همکاری، هوش و شجاعت را نیز مطرح کرده است. داستان با زبانی ساده و توصیفهای تصویری، برای کودکان و نوجوانان مناسب است و در عین حال، ارزشهای اخلاقی و انسانی را بهطور غیرمستقیم آموزش میدهد.
خلاصه کتاب جنگل جادو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی گروهی از بچههای روستا آغاز میشود که هرکدام دغدغهها و ویژگیهای خاص خود را دارند. امید، پسری بلندپرواز و اهل درس، پری، دخترعمو و همراه همیشگی او، اشکان بازیگوش و گلی کوچکترین عضو گروه، تصمیم میگیرند برای روز مادر کاری متفاوت انجام دهند. پس از بحث و تبادل نظر، تصمیم میگیرند به جنگل جادو بروند تا شاید بتوانند هدیهای خاص برای مادرانشان پیدا کنند. ورود به جنگل جادو آغاز ماجراجویی آنهاست؛ جایی که با گلها و پروانههای عجیب، خاک نرم، نخهای رنگی و رودخانهای پر از ماهیهای بالدار روبهرو میشوند. اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. بچهها با خطراتی مانند تور ماهیگیری، لاکپشتهای عجیب و در نهایت، جادوگری ترسناک مواجه میشوند که قصد دارد آنها را اسیر کند. در این مسیر، همکاری، هوش و شجاعت بچهها و کمک یک موش اسرارآمیز، آنها را از دام جادوگر نجات میدهد. در ادامه، با ورود آقای معلم به داستان، بچهها با استفاده از چیزهایی که از جنگل جمع کردهاند و کمک وردهای جادویی، از موانع مختلف عبور میکنند و جادوگر را پشت سر میگذارند. در پایان، بچهها با دست پر و تجربهای تازه به روستا بازمیگردند و یاد میگیرند که دوستی، همکاری و صداقت، مهمترین سرمایههای زندگی هستند.
چرا باید کتاب جنگل جادو را بخوانیم؟
جنگل جادو با روایت ماجرایی پرهیجان و سرشار از عناصر خیالانگیز، به موضوعاتی چون دوستی، شجاعت، همکاری و اهمیت صداقت میپردازد. این کتاب نهتنها سرگرمکننده است، بلکه بهطور غیرمستقیم ارزشهایی را آموزش میدهد که برای رشد شخصیتی کودکان و نوجوانان اهمیت دارد. شخصیتپردازی متنوع و ماجراهای غیرمنتظره، باعث میشود مخاطب با داستان همراه شود و از دل اتفاقات، نکات مهمی دربارهی کار گروهی و اعتماد به یکدیگر بیاموزد. همچنین، فضای جادویی و توصیفهای تصویری، تخیل مخاطب را تقویت میکند و او را به دنیایی متفاوت میبرد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کودکان و نوجوانانی پیشنهاد میشود که به داستانهای ماجراجویانه، فانتزی و پر از شگفتی علاقه دارند. همچنین برای کسانی که دوست دارند دربارهی اهمیت دوستی، همکاری و شجاعت بیشتر بدانند، این کتاب انتخاب مناسبی است.
بخشی از کتاب جنگل جادو
«بچهها روی تپهای پر از گل نشسته بودند و از بالای تپه به خانههای کوچک روستا نگاه میکردند. یکی از بچهها، که امید نام داشت، پانزدهساله و از همه بزرگتر بود. او همیشه ادعای بزرگیاش میشد و به بقیه میگفت: «من یه روز پولدار میشم و این روستا رو ترک میکنم و میرم دنبال آرزوهام.» امید قدی بلند و اندامی لاغر داشت و تازه سبیلهایش توی صورتش نمایان شده بود. او درسخوان بود و تلاش میکرد زبان انگلیسی را هم یاد بگیرد؛ دوست داشت مهندس ساختمان بشود و زمانی که مهندس ثروتمندی شد، به روستایش برگردد و خانههای زیبایی بسازد. دخترعموی امید، پری نام داشت و دهساله بود. موهای پری طلایی و چشمانش درشت بود. او همیشه با دقت به صحبت کردن دیگران گوش میداد. اشکان قد کوتاه و لاغر بود و نه سال داشت. او پسربچهی بسیار بازیگوشی بود و کل اهالی روستا از دستش عاصی بودند. پدر و مادرش از او ناراحت بودند؛ چون نه بلد بود با بزرگترها خوب صحبت کند و نه درس میخواند. اشکان همیشه ادعای شجاعتش میشد. بچههای کوچکتر از او میترسیدند و حساب میبردند.»
حجم
۳۳٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۳۳٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه