
کتاب متخصص احساساتت شو!
معرفی کتاب متخصص احساساتت شو!
کتاب الکترونیکی «متخصص احساساتت شو!» نوشتهٔ مارک براکت و با ترجمهٔ اشکان عالی محمدی، مینا محمودیتبار، رضا دیناروند و زهرا درگاهی، توسط نشر ارجمند منتشر شده است. این کتاب به بررسی نقش احساسات در زندگی فردی و اجتماعی میپردازد و راههایی برای شناخت، پذیرش و مدیریت هیجانات ارائه میدهد. موضوع کتاب در دستهٔ روانشناسی و توسعهٔ فردی قرار میگیرد و به اهمیت هوش هیجانی و تأثیر آن بر سلامت روان، روابط و موفقیت میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب متخصص احساساتت شو!
در «متخصص احساساتت شو!» مارک براکت بهعنوان پژوهشگر و مدیر مرکز هوش هیجانی دانشگاه ییل، تجربهها و یافتههای علمی خود را دربارهٔ اهمیت احساسات و مهارتهای هیجانی در قالب یک ناداستان آموزشی و تحلیلی ارائه داده است. این کتاب ساختاری روایی و پژوهشی دارد و با زبانی صریح، به بررسی تأثیر هیجانات بر جنبههای مختلف زندگی مانند یادگیری، تصمیمگیری، روابط اجتماعی، سلامت جسم و روان و خلاقیت میپردازد. نویسنده با تکیهبر پژوهشهای علمی و مثالهای واقعی، نشان میدهد که چگونه بیتوجهی به احساسات میتواند پیامدهای منفی گستردهای داشته باشد و برعکس، آگاهی و مهارت در مدیریت هیجانات میتواند کیفیت زندگی را بهطور چشمگیری بهبود بخشد. کتاب در چند بخش، ابتدا به اهمیت و ماهیت احساسات میپردازد و سپس پنج مهارت کلیدی برای متخصصشدن در احساسات را معرفی میکند. این اثر برای مخاطبانی نوشته شده که به دنبال درک عمیقتر از خود و دیگران و بهبود روابط و سلامت روان هستند.
خلاصه کتاب متخصص احساساتت شو!
این کتاب با طرح این پرسش آغاز میشود که چگونه میتوان متخصص احساسات شد و چرا بسیاری از افراد از احساسات خود گریزاناند یا آنها را سرکوب میکنند. مارک براکت با روایت تجربههای شخصی و پژوهشهای علمی، نشان میدهد که احساسات بخش جداییناپذیر از انسان بودن هستند و نادیدهگرفتن یا سرکوب آنها نهتنها کمکی به حل مشکلات نمیکند، بلکه آسیبهای جدی به سلامت روان و روابط وارد میکند. در ادامه، نویسنده به پیامدهای گستردهٔ بیتوجهی به هیجانات در جامعه اشاره میکند؛ از افزایش مشکلات روانی در نوجوانان و بزرگسالان گرفته تا فرسودگی شغلی معلمان و کاهش بهرهوری در محیط کار. براکت تأکید میکند که مهارتهای هیجانی باید آموخته شوند و هیچکس بهطور ذاتی متخصص احساسات نیست. او پنج مهارت کلیدی را معرفی میکند: تشخیص احساسات خود و دیگران، درک منبع هیجانات، نامگذاری دقیق احساسات، ابراز مناسب آنها و تنظیم هیجانات بهگونهای که به رشد فردی و اجتماعی کمک کند. کتاب با مثالهای ملموس از زندگی روزمره، نقش احساسات را در تصمیمگیری، یادگیری، روابط اجتماعی و سلامت جسم و روان بررسی میکند. براکت نشان میدهد که هیجانات اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ وضعیت درونی ما هستند و میتوانند به ما در انتخابهای بهتر و ایجاد روابط سالمتر کمک کنند. او همچنین به تأثیر هیجانات مثبت و منفی بر سلامت جسمی و روانی میپردازد و توضیح میدهد که چگونه مدیریت درست احساسات میتواند به افزایش تابآوری، خلاقیت و رضایت از زندگی منجر شود. در نهایت، نویسنده بر اهمیت آموزش مهارتهای هیجانی در مدارس، خانوادهها و محیطهای کاری تأکید دارد و معتقد است که با پرورش این مهارتها میتوان جامعهای سالمتر، عادلانهتر و همدلتر ساخت.
چرا باید کتاب متخصص احساساتت شو! را بخوانیم؟
این کتاب با رویکردی پژوهشمحور و مبتنیبر تجربههای واقعی، به یکی از مهمترین جنبههای زندگی انسان یعنی احساسات میپردازد. «متخصص احساساتت شو!» نهتنها به شناسایی و پذیرش هیجانات کمک میکند، بلکه راههایی برای مدیریت و استفادهٔ سازنده از آنها ارائه میدهد. خواندن این کتاب میتواند به افزایش خودآگاهی، بهبود روابط، کاهش استرس و ارتقای سلامت روان کمک کند. همچنین، مخاطب با مطالعهٔ این اثر درمییابد که مهارتهای هیجانی قابل یادگیریاند و میتوانند در هر سنی و موقعیتی به رشد فردی و اجتماعی منجر شوند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای افرادی مناسب است که دغدغهٔ رشد فردی، سلامت روان و بهبود روابط اجتماعی دارند. بهویژه والدین، معلمان، مدیران، مشاوران و هر کسی که با چالشهای هیجانی در زندگی شخصی یا حرفهای روبهروست، میتواند از آموزههای این کتاب بهرهمند شود. همچنین برای کسانی که بهدنبال راهی برای مقابله با اضطراب، استرس یا بهبود مهارتهای ارتباطی هستند، مطالعهٔ این اثر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب متخصص احساساتت شو!
«من بچهٔ شادی نبودم. اغلب احساس ترس، عصبانیت و ناامیدی میکردم. مورد زورگویی قرار گرفته بودم. منزوی بودم و زجر میکشیدم. پسر! دوران زجرآوری بود. زمانیکه در مدرسهٔ راهنمایی بودم، فقط یک نگاه کافی بود تا هر کسی متوجه شود مشکلی جدی در من وجود دارد. دانشآموزی ضعیف بودم که بیشتر نمراتم بسیار پایین بودند. وضع غذا خوردنم آنقدر آَشفته بود که از لاغری شدید به اضافهوزن رسیدم. هیچ دوست صمیمیای نداشتم. پدر و مادرم مرا دوست داشتند و از من مراقبت میکردند؛ این را میدانستم، اما آنها هم مشکلات خود را داشتند. مادرم از شدت مصرف الکل مضطرب و افسرده شده بود و پدرم خشمگین و ناامید از پسری بود که بهاندازهٔ او سرسخت نیست. اما آنها حداقل یک وجه مشترک داشتند: هیچ دانشی دربارهٔ نحوهٔ برخورد با احساسات نداشتند؛ نه دربارهٔ احساسات خودشان و نه دربارهٔ احساسات من. ساعتها در اتاقم تنها میگذراندم، گریه میکردم یا بهخاطر قلدریهایی که در مدرسه و در سکوت تحمل میکردم، ناراحت بودم. پاسخ اصلی من به زندگی خشم بود. با مادرم که حرف میزدم، جیغ و داد میکشیدم. او هم فریاد میزد "فکر میکنی کی هستی که با من اینطوری صحبت میکنی؟ صبر کن تا پدرت به خانه برگردد!" وقتی پدرم به خانه میآمد، مادرم به او میگفت که چگونه با او بدرفتاری کردهام و سپس پدر به اتاقم هجوم میآورد و فریاد میزد "اگر یک بار دیگر مجبور شوم به تو بگویم که اینطور با مادرت صحبت نکنی، حسابت را خواهم رسید!" گاهی اوقات او از صحبت کردن با من صرف نظر میکرد و کتکم میزد. سپس مادرم وسطمان میپرید و هر دویشان بر سر اینکه او چقدر بد اوضاع را اداره میکند با هم دعوا میکردند. بالاخره پدرم تسلیم میشد و مادرم به اتاقم میآمد و میگفت: "مارک، باز هم تو را نجات دادم..."»
حجم
۴۳۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۴۳۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه