
کتاب کادیلاک دولان
معرفی کتاب کادیلاک دولان
کتاب الکترونیکی «کادیلاکِ دولان» نوشتهٔ استیون کینگ و با ترجمهٔ محمدعلی مهماننوازان، توسط نشر مروارید منتشر شده است. این رمان با محوریت موضوع انتقام، داستان مردی را روایت میکند که پس از قتل همسرش بهدست یک تبهکار، سالها در پی فرصتی برای اجرای عدالت شخصی است. فضای داستان، تعلیق و کشمکشهای درونی شخصیت اصلی را بهخوبی به تصویر میکشد و مخاطب را با خود همراه میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کادیلاک دولان
«کادیلاکِ دولان» از آثار داستانی استیون کینگ است که در قالب یک رمان کوتاه نوشته شده و بهواسطهٔ ترجمهٔ محمدعلی مهماننوازان در دسترس فارسیزبانان قرار گرفته است. این کتاب در دستهٔ رمانهای جنایی و روانشناختی قرار میگیرد و با تمرکز بر مضمون انتقام، به بررسی ابعاد مختلف واکنش انسانی در مواجهه با فقدان و بیعدالتی میپردازد. روایت داستان از زبان اولشخص است و خواننده را به درون ذهن و احساسات راوی میبرد. ساختار کتاب خطی و رویدادمحور است و با توصیفهای دقیق و جزئینگرانه، فضای ذهنی و بیرونی شخصیتها را ترسیم میکند. در کنار داستان اصلی، پیوستی دربارهٔ زندگی و آثار استیون کینگ نیز به کتاب افزوده شده که اطلاعاتی دربارهٔ نویسنده و جایگاه او در ادبیات معاصر ارائه میدهد. این اثر با فضاسازی خاص و تمرکز بر انگیزههای شخصی، تجربهای متفاوت از ادبیات انتقامجویانه را پیش روی مخاطب میگذارد.
خلاصه داستان کادیلاک دولان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «کادیلاکِ دولان» با روایت مردی آغاز میشود که همسرش، الیزابت، بهدلیل شهادت علیه یک تبهکار به نام «دولان» کشته شده است. راوی که معلم مدرسه است، پس از این حادثه، زندگیاش دچار فروپاشی میشود و سالها در سکوت و انزوا به سر میبرد. او دولان را زیر نظر میگیرد و بهتدریج نقشهای برای انتقام میکشد. در این مسیر، راوی با محدودیتهای جسمی و روحی خود دستوپنجه نرم میکند و برای اجرای نقشهاش، به کارگری در جادهسازی روی میآورد تا مهارتهای لازم را بهدست آورد. بخش عمدهٔ داستان به آمادهسازی ذهنی و عملی راوی برای اجرای انتقام اختصاص دارد؛ از تمرینهای بدنی و یادگیری کار با ماشینآلات سنگین تا طراحی دقیق تلهای که قرار است دولان و کادیلاکش را به دام بیندازد. روایت، کشمکشهای درونی راوی را در مواجهه با وسوسهٔ انتقام و خاطرات همسرش به تصویر میکشد و مخاطب را با این پرسش روبهرو میکند که آیا انتقام میتواند آرامش را به زندگی بازگرداند یا نه. پایان داستان، بدون افشای جزئیات، بر نقطهٔ اوج نقشهٔ راوی متمرکز میشود و تعلیق را تا آخرین لحظه حفظ میکند.
چرا باید کتاب کادیلاک دولان را بخوانیم؟
این کتاب با تمرکز بر مضمون انتقام و عدالت شخصی، تجربهای متفاوت از روایتهای جنایی و روانشناختی ارائه میدهد. «کادیلاکِ دولان» نهتنها داستانی پرکشش و پرتعلیق است، بلکه به لایههای عمیقتری از احساسات انسانی، از جمله سوگ، خشم و وسوسهٔ انتقام میپردازد. روایت اولشخص و توصیفهای جزئینگرانه، خواننده را به درون ذهن شخصیت اصلی میبرد و او را با چالشهای اخلاقی و روانی مواجه میکند. این اثر برای کسانی که به داستانهای شخصیتمحور و دغدغههای انسانی علاقه دارند، جذابیت ویژهای دارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای جنایی، روانشناختی و داستانهایی با محوریت انتقام و عدالت شخصی مناسب است. همچنین کسانی که به آثار استیون کینگ و روایتهای شخصیتمحور علاقه دارند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب کادیلاک دولان
«هفت سال منتظر ماندم و تماشا کردم. او را میدیدم که میآمد و میرفت؛ دولان را میگویم. او را تماشا میکردم که با لباس رسمی، آهسته و با آرامش وارد رستورانهای مجلل میشد، درحالیکه همیشه زن متفاوتی به بازویش چسبیده بود، دو محافظ شخصی هم در دو سویش او را همراهی میکردند. میدیدم که موهای خاکستری تیرهاش کمکم به نقرهای خوشحالتی تغییر رنگ میداد، درحالیکه موهای خودم صرفاً کم و کمتر میشد تا اینکه کچل شدم. او را میدیدم که لاسوگاس را ترک میکرد تا روانهٔ یکی دیگر از آن سفرهای همیشگیاش به ساحل غربی شود؛ شاهد بازگشتش هم بودم. دو سه دفعه از یک جادهٔ فرعی خودروی دِویلش را، که همرنگ موهایش بود، زیر نظر داشتم که بهسرعت از جادهٔ ۷۱ رو به لسآنجلس در حرکت بود. چندباری هم نظارهگر او بودم که سوار بر همان کادیلاک خاکستری، خانهاش در هالیوودهیلز را ترک کرد تا به لاسوگاس برگردد؛ البته دفعاتش زیاد نبود. من معلم مدرسه هستم. معلمها و تبهکارهای سطحبالا بهاندازهٔ هم آزادی عمل ندارند؛ این یک واقعیت مسلم است که صرفاً به وضعیت اقتصادی طرفین مربوط میشود. دولان نمیدانست من او را زیر نظر دارم؛ هرگز آنقدری نزدیک نمیشدم که متوجه این موضوع شود. حواسم جمع بود. او همسر مرا کشت یا شاید دستور کشتنش را داد؛ بههرحال، هر دویش یکی است. جزئیاتش را میخواهید؟ از من چیزی عایدتان نمیشود. اگر میخواهید جزئیاتش را بدانید، سری به نسخههای قدیمی روزنامهها بزنید. اسم همسرم الیزابت بود. در همان مدرسهای که من تدریس میکردم و هنوز هم تدریس میکنم، معلم بود. به کلاساولیها درس میداد. آن بچهها عاشقش بودند و فکر میکنم احتمالاً بعضیهایشان هنوز علاقهشان به او را فراموش نکردهاند، با وجود اینکه حالا دیگر حتماً به سن نوجوانی رسیدهاند. من عاشقش بودم و هنوز هستم، بدون تردید. زیبا نبود اما جذاب بود. آرام بود اما خوشخنده. خوابش را میبینم. خواب چشمهای میشیاش را. هرگز زن دیگری در زندگی من نبوده. و نخواهد بود.»
حجم
۳۴۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
حجم
۳۴۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه