
کتاب قرمز آلیزارین
معرفی کتاب قرمز آلیزارین
معرفی کتاب قرمز آلیزارین
کتاب الکترونیکی «قرمز آلیزارین» (مجموعه داستان) نوشتهٔ «نازی اسدی» و منتشرشده توسط نشر حکمت کلمه، مجموعهای از داستانهای کوتاه معاصر فارسی است که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. این کتاب با نگاهی به زندگی روزمره، روابط خانوادگی و دغدغههای زنان، روایتهایی چندلایه و گاه تلخ از زیست امروز را پیش روی مخاطب میگذارد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قرمز آلیزارین
«قرمز آلیزارین» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در فضای شهری و خانوادگی ایران معاصر میگذرد. این کتاب در سال ۱۴۰۱ منتشر شده و به دغدغهها و تجربههای زنان، روابط میاننسلی، جدایی، تنهایی و تلاش برای یافتن معنا در زندگی روزمره میپردازد. روایتها اغلب از زاویه دید زنان جوان یا میانسال شکل میگیرند و با زبانی تصویری و جزئینگر، لحظات عادی و گاه بحرانی زندگی را به تصویر میکشند. داستانها در بستری از روابط خانوادگی، خاطرات، جداییها و بازگشتها شکل میگیرند و هرکدام گوشهای از پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی شخصیتها را آشکار میکنند. فضای کتاب، ترکیبی از واقعیت تلخ و امیدهای کوچک است و شخصیتها درگیر چالشهایی هستند که گاه به گذشته و گاه به آینده نظر دارند. این مجموعه، تصویری از زیست زنان در جامعهٔ امروز را ارائه میدهد و با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، تجربههای مشترک و فردی را به هم پیوند میزند.
خلاصه کتاب قرمز آلیزارین
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستانهای «قرمز آلیزارین» هرکدام روایتی مستقل دارند اما درونمایههایی مشترک میان آنها دیده میشود. روایتها اغلب با لحظاتی از زندگی روزمره آغاز میشوند؛ مثل سفری خانوادگی با تلکابین، آشپزی در حیاط خانه یا مراقبت از کودکی بیمار. شخصیتهای اصلی معمولاً زنانی هستند که با چالشهای عاطفی، جدایی، تنهایی یا روابط پیچیده خانوادگی روبهرو میشوند. در یکی از داستانها، دختری در کنار پدر و مادر و همسر جدید مادرش، با احساسات متناقض و خاطرات گذشته دستوپنجه نرم میکند. در داستانی دیگر، زنی میان مراقبت از فرزند و دغدغههای شغلی و خانوادگی، به دنبال کلمات و قصههایی میگردد که گویی در زندگیاش گم شدهاند. روایتها با جزئیات دقیق و توصیفهای حسی، فضای خانه، آشپزخانه، باران، بازار و روابط میان آدمها را زنده میکنند. گاهی مرز میان واقعیت و خیال در ذهن شخصیتها محو میشود و خاطرات یا رؤیاها به متن زندگی روزمره راه پیدا میکنند. دغدغههای زنان، نقشهای سنتی، فشارهای اجتماعی و تلاش برای حفظ هویت فردی، درونمایههای اصلی این مجموعهاند. پایانبندی داستانها اغلب باز است و مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ سرنوشت شخصیتها و معنای زندگی رها میکند.
چرا باید کتاب قرمز آلیزارین را خواند؟
این کتاب با روایتهایی کوتاه و چندلایه، تجربههای زیستهٔ زنان در جامعهٔ امروز را به تصویر میکشد و به دغدغههایی چون تنهایی، جدایی، نقشهای خانوادگی و جستوجوی معنا میپردازد. پرداخت جزئینگر و فضاسازی دقیق، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میکند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ روابط انسانی و چالشهای زندگی روزمره دعوت میکند. برای کسانی که به داستانهای کوتاه معاصر و روایتهای زنانه علاقه دارند، این مجموعه میتواند دریچهای به تجربههای کمتر دیدهشده و احساسات پیچیده باشد.
خواندن کتاب قرمز آلیزارین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه فارسی، کسانی که دغدغههای زنان، روابط خانوادگی و مسائل هویتی را دنبال میکنند و همچنین مخاطبانی که به روایتهای معاصر و اجتماعی علاقه دارند، مناسب است. برای دانشجویان و پژوهشگران ادبیات معاصر و مطالعات زنان نیز میتواند منبعی قابل توجه باشد.
فهرست کتاب قرمز آلیزارین
- تاریکتر از شب دریا: روایت سفری خانوادگی و مواجهه با خاطرات و احساسات متناقض دختر جوان در کنار پدر و مادر و همسر جدید مادر. - قرمز آلیزارین: داستانی دربارهٔ روابط میان اعضای یک خانواده، خاطرات، حسرتها و تأثیر گذشته بر اکنون. - رویای نازخاتونهای شیرین: نامهنگاریهای زنی که میان آشپزی، خاطرات و جدایی، با احساسات و دغدغههایش روبهرو میشود. - باران که بند نمیآید: روایت زنی که درگیر مراقبت از فرزند و چالشهای خانوادگی است و با بحرانهای عاطفی و شغلی دستوپنجه نرم میکند. - بیهوا توی تاریکی: داستانی دربارهٔ تنهایی، بیماری و مواجهه با گذشته و روابط پیچیده خانوادگی. هر فصل، برشی از زندگی شخصیتها را نشان میدهد و با تمرکز بر جزئیات، فضای عاطفی و ذهنی آنها را ترسیم میکند.
بخشی از کتاب قرمز آلیزارین
«-لطفا توی این کابین حز ما دو نفر، کس دیگهای رو سوار نکنید. بلیطها را به دست مردی که مسئول چک کردن بلیطهاست میدهم. مرد به من و دو بلیطی که به دستش میدهم نگاه میکند. اخم میکند وتامیآید حرفی بزند، ما میدویم به سمت کابینی که در حال حرکت سرشان را از شیشهی ماشینها بیرون آوردهاند وبه کابینهای رنگارنگ تلکابین که به سمت حنگل بالا میروند، نگاه میکنند. زیر پایمان را که نگاه میکنم آدرنالین خونم میحوشد و بالا میآید. صورتم از شدت هیجان گر گرفته. سرسبزی یکپارچه و درختهای تودرتویک چیزی را توی دلم به قلقلک میاندازد. کابین بالا میرود و درختها تند و تند میگذرند. نگاهم جا میماند رویشان. سوت میزنم. بلبلی و طولانی. بابا میخندد. نمیگوید آدختر که سوت نمیزند. این حرفها توی خونش نیست. آرنجش را به شیشهی کابین تکیه میدهد و مشغول تماشای منظرهی پایین میشود. فکر میکنم اگر آدم از اینجا خودش را پرت کند. دیگر چیزی ازش نمیماند و این هم یک نوعش است. مدل تر و تمیزی نیست. اما خوبیاش به این است که تا ابد میمانی در طبیعت. روحت هم به حای پرسه زدن وسط خاک و خل قبرهای بهشت زهرا برای خودش در دل حنگل عشق و حال میکند.»
حجم
۳۳۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۳۳۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه