
کتاب عمارت پیر
معرفی کتاب عمارت پیر
معرفی کتاب عمارت پیر
کتاب الکترونیکی «عمارت پیر» (نوشتهٔ حسین زند، بهنشر) روایتی داستانی از زندگی در یک آبادی و عمارت اربابی است که با مرگ ارباب و ورود شخصیتهایی تازه، دستخوش آشوب و دگرگونی میشود. این رمان با نگاهی به مناسبات قدرت، سنت، عشق و انتقام، قصهٔ صالح، صفیه، جبار و دیگر اهالی را در بستر تحولات اجتماعی و خانوادگی روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عمارت پیر
«عمارت پیر» داستانی است که در فضای روستا و عمارت اربابی میگذرد و با مرگ ارباب، آغازگر سلسلهای از حوادث و کشمکشها میان اهالی، مباشر، جبار و صالح میشود. کتاب در دورهای روایت میشود که ساختارهای سنتی روستا و روابط ارباب و رعیت هنوز پابرجاست، اما نشانههایی از تغییر و فروپاشی در آن دیده میشود. نویسنده با پرداختن به شخصیتهایی چندلایه و روابط پیچیدهٔ میان آنها، تصویری از جامعهای در حال گذار ارائه میدهد؛ جایی که قدرت، طمع، عشق و انتقام در هم تنیدهاند و هر شخصیت برای بقا یا تحقق آرزوهایش ناگزیر به انتخابهایی دشوار میشود. فضای داستان، سرشار از جزئیات زندگی روستایی، مناسبات خانوادگی و دغدغههای معیشتی است و در پسزمینهٔ آن، سایهٔ گذشته و رازهای قدیمی بر سرنوشت شخصیتها سنگینی میکند. روایت با زبانی تصویری و پرجزئیات، خواننده را به دل ماجراهای عمارت و آبادی میبرد و او را با چالشهای اخلاقی و انسانی شخصیتها همراه میکند.
خلاصه کتاب عمارت پیر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «عمارت پیر» با بازگشت ارباب بیمار به عمارت آغاز میشود و صالح، شخصیت اصلی، درگیر نگرانیها و امیدهایش برای آینده است. رابطهٔ او با صفیه، دختر مورد علاقهاش، و آرزوی رسیدن به مقام مباشری، محور اصلی دغدغههایش را شکل میدهد. با مرگ ارباب، فضای عمارت و آبادی بهسرعت دگرگون میشود؛ جبار، شخصیت منفی داستان، با تکیه بر قدرت و حیله، سعی در تصاحب عمارت و اموال اربابی دارد و صالح را به اتهام دزدی و خیانت گرفتار میکند. در این میان، وصیتنامهای مرموز و امانتی که ارباب به صالح سپرده، به نقطهٔ کانونی کشمکشها بدل میشود. صالح برای حفظ امانت و نجات خود و عزیزانش، ناگزیر به مقاومت در برابر جبار و اربابزادهٔ تازهوارد میشود؛ اربابزادهای که برخلاف انتظار، نه تنها ناجی نیست، بلکه خود اسیر ضعفها و طمعهایش است. داستان با درگیریهای پیدرپی، خیانت دوستان قدیمی، تلاش برای حفظ شرافت و عشق، و جدال با قدرتهای تازهوارد، پیش میرود و سرنوشت شخصیتها را به هم گره میزند. در پس این ماجراها، دغدغههای اخلاقی، وفاداری، و معنای امانتداری در برابر آزمونهای دشوار قرار میگیرند، بیآنکه پایان داستان بهروشنی افشا شود.
چرا باید کتاب عمارت پیر را خواند؟
این رمان با پرداختن به مناسبات قدرت، سنت و تغییر در یک جامعهٔ روستایی، تصویری ملموس از کشمکشهای انسانی و اجتماعی ارائه میدهد. شخصیتپردازی چندلایه و روایت پرجزئیات، خواننده را به دل ماجراهای عمارت و آبادی میبرد و او را با پرسشهایی دربارهٔ وفاداری، شرافت و معنای امانتداری روبهرو میکند. «عمارت پیر» برای کسانی که به داستانهایی با فضای روستایی، روابط پیچیده و چالشهای اخلاقی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز فراهم میکند.
خواندن کتاب عمارت پیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی، داستانهای روستایی، و روایتهایی دربارهٔ قدرت، سنت و تغییر مناسب است. کسانی که دغدغهٔ عدالت، وفاداری و کشمکشهای اخلاقی دارند یا به دنبال داستانی با شخصیتپردازی عمیق و فضای بومی هستند، از خواندن این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب عمارت پیر
«از سایهسار درخت سترون پیر، چند قدمی پا بهجلو کشید و چشمهای تفتیشگرش را پَر داد به بیخ جادهای که بیقواره، تن به دل و رودهٔ دراز تپهها داده بود، اما هرچه کاوید و چشم چرخاند، اثری از ارباب و اتول مخصوصش نیافت، وَر مضطربش بهنهیب افتاد: «خیلی پیشترها باید میرسیدند! نکند اتفاقی افتاده! نکند...» گوش به نکندنکندهای درونش، سر به آسمان، نگاه بیقرارش، خورشیدی را بهپرده گرفت که لمیده به طاق فلک در خود میجوشید. از پرتو بیملاحظهاش، پردهای مرطوب و تیز به مردمک چشمانش نشست و سرش را بهپایین کشاند. آشوبی تلخ از اضطراب در جانش سر بههوار گرفت؛ آشوبی که بیاراده نگاهش را تا دوردستها میکشاند. برای رهایی از دلهره، خودخواسته، خیالش را در لاک رؤیا فروغلتاند. به روزی پا گذاشت که دوشبهدوش صفیه راهی زیارت امام غریب، رخت کامیابی به آرزوی چندینسالهشان میپوشاند. صفیه را در کنارش دید که با چشمهای سرمهکشیده، لبخند ملیح حوالهاش میدهد. نگاهش را از صفیه و خندههای دلبرانهاش گرفت و از پشت سر، آبادیشان را پایید که ذرهذره تن به ناپدیدی میسپرد. گاری لکلککنان بهسوی شهر میلغزید و خیال همدوشی صفیه نمنمک، چون شرابی ناب، رگوپیهایش را گرم و گرمتر میکرد. تنش داغ میشد؛ داغ از گرمای خوشایندی که دوست داشت تا ابد در آتشش بسوزد. محو رؤیایی شیرین، خودشان را به انتهای جاده، جایی میان تپههای دوردست رسانده بودند که نهیبی بم و خصمانه، خنجر به غافلگیریاش داد. رنجیدهخاطر پا از گلیم آرزوهایش بیرون گذاشت، به امیدی که صدای دلآزارش، تصوری باطل بوده باشد و باز بتواند به تاروپود شیرین رؤیای جاده و سفر با صفیه بازگردد، اما اسب و اسبسواری که در سایهروشنای دشت، به نظارهاش قامت راست داده بودند، خبر از کابوسی تلخ و کُشنده میدادند.»
حجم
۱۵۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه