تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب سرگردانی در نقطه صفر
معرفی کتاب سرگردانی در نقطه صفر
معرفی کتاب سرگردانی در نقطه صفر
کتاب الکترونیکی «سرگردانی در نقطه صفر» نوشتهٔ «سعید محمدی» و منتشرشده توسط انتشارات بهنشر (آستان قدس رضوی)، روایتی داستانی از روزهای پایانی جنگ ایران و عراق است. این اثر در دستهٔ داستانهای فارسی قرن ۱۴ قرار میگیرد و با محوریت جنگ، سرنوشت یک سرباز عراقی را در میانهٔ آشوب و بیپناهی روایت میکند. «سرگردانی در نقطه صفر» با نگاهی انسانی و طنزآمیز، تجربههای تلخ و شیرین یک سرباز را در دل جبهه به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سرگردانی در نقطه صفر
«سرگردانی در نقطه صفر» اثری داستانی است که فضای جنگ ایران و عراق را از زاویهای کمتر دیدهشده روایت میکند. داستان در روزهای پایانی جنگ، زمانی که خطوط جبهه تغییر میکند و سرنوشت سربازان در هالهای از ابهام قرار میگیرد، رخ میدهد. نویسنده با انتخاب یک سرباز عراقی به عنوان شخصیت اصلی، تلاش کرده است تا جنگ را نه از منظر قهرمانان و فرماندهان، بلکه از نگاه آدمهای معمولی و حتی شکستخورده به تصویر بکشد. فضای داستان آمیخته با طنز تلخ، ترس، امید و حسرت است و شخصیتها درگیر دغدغههایی انسانی مانند عشق، ترس از مرگ، گرسنگی و آرزوی بازگشت به خانه هستند. روایت، با جزئیات فراوان و توصیفهای ملموس، خواننده را به دل جبهه و فضای پراضطراب و گاه پوچ جنگ میبرد. این کتاب در سال ۱۴۰۳ منتشر شده و با توجه به رویکردش، میتواند تصویری متفاوت از جنگ و پیامدهای آن ارائه دهد.
خلاصه کتاب سرگردانی در نقطه صفر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «سرگردانی در نقطه صفر» با تمرکز بر جبان، سرباز جوان و سادهدل عراقی، آغاز میشود که در یکی از نقاط مرزی و حساس جبهه، مأمور نگهبانی است. جبان که بیشتر از جنگ، درگیر عشق ناکامش به «امینه» و آرزوی پیشرفت برای جلب رضایت پدر اوست، مدام میان خیالپردازی و واقعیت تلخ جبهه سرگردان است. او بهخاطر اشتباهات و بیعرضگیهایش، مدام مورد تمسخر و تنبیه فرماندهان قرار میگیرد و سرانجام به عنوان جریمه، در منبع آب متروکهای زندانی میشود. در این تنهایی و ترس، جبان شاهد حملهٔ نیروهای ایرانی و فروپاشی خط دفاعی عراق است. او که حالا در منطقهای اشغالشده و بیپناه مانده، برای زندهماندن دست به هر کاری میزند: از پنهانشدن در خانههای متروکه و خوردن گیاهان و نان کپکزده تا تلاش برای برقراری ارتباط با نیروهای خودی و حتی وانمودکردن به جاسوسی. جبان در این مسیر با دیگر سربازان فراری عراقی روبهرو میشود و میان تسلیمشدن یا ادامهٔ فرار مردد است. روایت، با طنزی تلخ و نگاهی انسانی، جبان را در دل بیمعنایی و بیپناهی جنگ دنبال میکند؛ جایی که آرزوهای کوچک و ترسهای بزرگ، سرنوشت او را رقم میزنند.
چرا باید کتاب سرگردانی در نقطه صفر را خواند؟
این کتاب با روایتی متفاوت از جنگ، تصویری انسانی و گاه طنزآمیز از سرنوشت سربازان عادی ارائه میدهد. «سرگردانی در نقطه صفر» نه تنها به وقایع جنگ، بلکه به احساسات، ترسها و امیدهای آدمهایی میپردازد که معمولاً در حاشیهٔ روایتهای جنگی قرار دارند. خواندن این اثر میتواند زاویهٔ دید تازهای نسبت به جنگ و پیامدهای آن ایجاد کند و مخاطب را با تجربههای ملموس و گاه تلخ یک سرباز بیپناه آشنا سازد.
خواندن کتاب سرگردانی در نقطه صفر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات جنگ، داستانهای واقعگرایانه و روایتهای انسانی از جنگ ایران و عراق مناسب است. همچنین کسانی که به دنبال شناخت لایههای پنهان و کمتر دیدهشدهٔ جنگ و تأثیر آن بر زندگی افراد عادی هستند، میتوانند از این اثر بهره ببرند.
بخشی از کتاب سرگردانی در نقطه صفر
«دکمُ جیب پیراهنش را باز کرد. عکسی را از آن درآورد. نگاهی به عکس کرد.«فدای چشم و ابروی سیاهت! به عشق تو بدتر از اینها رو هم تحمل میکنم. لیلای خوشگل من! دیوونم کردی!»آب دهانش را قورت داد. عکس را روی سینهاش گذاشت و نفسی عمیق کشید. عکس را کمی بالا آورد. نور نورافکن روی آن افتاد و انعکاسش مانع وضوح تصویر شد. قسمت عمدهای از منطقه تاریک شد. در همان حال به عکسش خیره ماند.«خوشتراشترین دماغی که میتونه وجود داشته باشه. مال توست. خدا هنرش رو در چهرهٔ تو تمام کرده ... جبان فدای لبخندت! کاش همون خدا تو رو زودتر به من برسونه!»نورافکن دچار نوسان شد و شروع به قطع و وصل شدن کرد. عکس را پایین آورد. با نوک سرنیزهاش دو ضربه آرام به پشت نورافکن زد. نور ثابت شد. نورافکن قطع و وصلی داشت و باید هر بار، ضربهای آرام به پشتش میخورد تا درست روشن شود. نگهبان قبلی این نکته را به او گفته بود. کمی چرخید تا نور نورافکن غیرمستقیم روی عکس بیفتد. با انگشت، بینی عکس را که از میان دو ابرو تا پایین، با انحنای زیادی کشیده شده بود، لمس کرد و به خال روی لبش رسید. ناخودآگاه لبخندی روی لبش نشست. حس خوشی زیر پوستش دوید. سبک شد و آرامشی وجودش را فراگرفت. شوقی در چشمهایش زنده شد. لبهای سرخشده از رژ لب عکس را با انگشتش لمس کرد. سفیدی دندانهای درشت عکس نمایانتر شد و عکس به او لبخند زد. دلش غنج رفت. زیر لب زمزمه کرد: «امینهٔ من! برای رسیدن به تو هر مانعی رو پشت سر میذارم.»
حجم
۱۷٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۷٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه